چشم تمام مدعیان اخلاق در فوتبال ایران روشن که مثل آب خوردن تمام معیارهای اخلاقی حرفهای و جوانمردی زیر پا گذاشته میشود و هیچ کس مقابل این بیاخلاقی عیان دم نمیزند.
به اروپاییها و بیاخلاقیهایشان هزار و یک ایراد میگیریم ولی در مملکت خودمان به ناجوانمردانهترین شکل ممکن مربی جذب میشود و آب از آب تکان نمیخورد. یک بار سر و ته جریان رفتن فراز کمالوند از تراکتورسازی و پیوستن سریع او به صنعت نفت آبادان را مرور کنید تا متوجه شوید کجای اخلاق فوتبال دنیا قرار داریم؟
از چند روز پیش پرونده پیشنهاد تیم زردپوش آبادانی به فراز کمالوند روی ویترین رسانهها قرار گرفت، هر چند که گفته میشود داستان به خیلی قبلتر برمیگردد و نخستین تماس طرفین به هنگام سفر تراکتورسازی به اهواز برای دیدار با استقلال این شهر در هفته شانزدهم لیگبرتر (نیمه آبان ماه گذشته) برمیگردد و بررسی حوادثی که بعد از آن رخ داده و صحبتهای کمالوند طی این مدت نشان میدهد که از آن به بعد اتمسفر این آقا کاملا تغییر میکند. به صورت مداوم با بازیکنان تیمش دچار مشکل میشود، به رسانههای محلی گیر میدهد، استعفا میدهد و به حالت قهر دو روز هم سر تمرینات تیمش حاضر نمیشود و... آنقدر از این حرکات انجام میدهد تا سرانجام مدیر باشگاه تراکتورسازی مجبور میشود با رفتن او موافقت کند تا تیمش بیش از این دچار بحران و مشکلات متعدد حاشیهای نشود.
طبق شنیدهها قرار و مدار باشگاه آبادانی با کمالوند برای نیمفصل لیگ یک بوده ولی با دو باخت متوالی صنعت نفت مقابل سپاهان نوین و پیام مخابرات شیراز این قضیه تسریع میشود تا دکتر ذوالفقارنسب از هدایت این تیم استعفا دهد (یا استعفا داده شود) و پروژه جذب جناب کمالوند نهایی شود.
نکته تاسفبار اینجاست که باشگاه دارای مربی یعنی صنعت نفت آبادان در زمان حضور ذوالفقارنسب با مربی دارای تیم وارد مذاکره میشود و چنان پیشنهادی ارایه میکند که آقای مربی هوایی شده و دل و دین از کف میدهد و تمام اصول و معیارهای اخلاقی حرفهای هم در این میان باد هوا میشوند تا از این همه خیانت حیران بمانیم.
راستی در این میان جواب تماشاگران تراکتورسازی که با کمترین امکانات و در سختترین شرایط عاشقانه با تحمل انواع مشقتهای ناشی از سنگنوردی وکوهپیمایی خود را به ورزشگاه یادگار امام (ره) رساندند، چه کسی میدهد؟ آنهایی که حتی در روز نتیجه نگرفتن تراکتورسازی با شعار عیبی یوخ (عیبی نداره) به کادرفنی و بازیکنانش روحیه دادند و در هیچ مسابقهای با کمتر از 50 هزار نفر در ورزشگاه دور افتاده تبریز حاضر نشدند در مقابل این نمکنشناسی و ناسپاسی آقای کمالوند متحیر ماندهاند که در کجای قوانین فوتبال حرفهای چنین اجازهای به یک مربی داده شده است؟
به راستی کجایند مدعیان اخلاق در فوتبال ایرانی که هیچ کدام دم برنمیآورند و این دزدی آشکار در روز روشن را به خود نمیگیرند؟ کجایند آقایان منشور اخلاقی که به آنها بگوییم «اخلاق فوتبال را دودستی بچسبید و فلان کوچه رفتن آن آقای مربی را به مقامات انتظامی و قضایی بسپارید؟» بیاخلاقی از این بالاتر؟ کجای قوانین و آییننامههای ساختاری، اجرایی و انضباطی پرتعداد فوتبال ایران به یک باشگاه اجازه داده شده که با یک مربی شاغل در یک تیم دیگر مذاکره کند؟ آیا کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال که نطق رییسش یعنی مجتبی شریفی این روزها بدجوری کور شده است، نمیخواهد در مقابل این قانونشکنی آشکار واکنش نشان دهد؟ نکند طرفین اینجا هم میخواهند مدعی شوند که صبح دیروز با کمالوند باب مذاکره را گشوده و بعدازظهر هم برایش جلسه معارفه برگزار کردهاند؟ ماهم که طبیتا دریچه شعورمان بسته است و باید خود را به ندانستن بزنیم که هیچ بیقانونی و بیاخلاقی در این زمینه صورت نگرفته است! تقصیر گربه بوده... پیشته!