امید ابراهیمی ساده است و بی پیرایه. وقتی در سپاهان چهره شد می شد پیش
بینی کرد که می تواند گام در مسیرهای بزرگ بردارد. هر چند واقعا حیف است که
امید ابراهیمی با 27 سال، دیرتر از آنچه که باید در لیگ برتر چهره شد
وگرنه جای امثال این بازیکن می تواند در لیگ های اروپایی باشد.
ابراهیمی
بازیکنی که خیلی ها معتقد هستند که عدم حضورش در جام جهانی یکی از بد
سلیقگی های کیروش بود. در هر صورت ابراهیمی که خودش می گوید قاسم سیانکی
به او فوتبال را آموخته این روزها در استقلال نقش تعیین کننده ای را بازی
می کند. او بازیکنی است که کیروش می تواند جدی تر به او فکر کند و استفاده
بهینه تری از او ببرد.
متن گفتوگوی مفصل هافبک ملیپوش استقلال را در زیر میخوانید:
ابتدا از خودت بگو که در کجا به دنیا آمدی و متولد چه سالی هستی؟
من متولد ٢٥/٦/٦٦ شهر نِکا، روستای زرندین هستم. این روستا از توابع شهر نکای مازندران است.
خانواده شما چند نفر هستند؟
با پدر و مادرم هفت نفر. سه خواهر بزرگ دارم، بعد برادرم و من هم فرزند آخر خانواده هستم.
چطور شد فوتبالیست شدی؟
از
بچگی خودم علاقه داشتم و از صبح تا بعدازظهر در محل و مدرسه بازی میکردم.
این علاقه شخصی خودم بود و حس کردم استعداد خوبی دارم، ولی زمانی هم در جو
کشتی بودم. پدرم علاقه خاصی به کشتی دارد و همانطور که میدانید
مازندرانیها کشتی را دوست دارند. پدرم در یک دوره شش، هفت ماهه از من
خواست کشتیگیر باشم که در تمرینات و بازیها هم شرکت کردم، ولی بعدها متوجه
شدم که هیچچیز علاقه شخصی خود انسان نیست و به خاطر همین به فوتبال
برگشتم.
یعنی قرار بود کشتیگیر شوی؟
بله، ولی فوتبال را بیشتر دوست داشتم.
این روزها چقدر به محله قدیمتان سر میزنی؟
خیلی، من فرصت پیدا کنم به محله پدریام میروم و جای دیگری نمیروم.
رفتارت با هممحلهایهای سابق تغییر نکرده است؟
اصلا،
چرا باید تغییر کند؟! همیشه اعتقاد دارم انسان نباید گذشتهاش را فراموش
کند. هنوز هم با افتخار میگویم بچه روستا هستم و عاشق همه هممحلهایهایم
هستم. اگر هم امروز توانستهام کمی موفق باشم، به خاطر این بوده که
گذشتهام را فراموش نکردهام.
وقتی هممحلهایهای قدیم تو را میبینند، چه صحبتی انجام میدهند؟
آنها
خیلی از موفقیت من خوشحال هستند، هر وقت دوستانم من را میبینند، میگویند
یادت هست با هم در کوچه فوتبال بازی میکردیم؟ خاطرات قدیمی را مرور
میکنیم و این اتفاق خیلی حس خوبی است. وقتی من آنها را میبینم خوشحال
میشوم و تلاشم را بیشتر میکنم تا آنها را خوشحال کنم.
وقتی به تهران آمدی، حتما سبک و سیاق زندگیات تغییر کرده است، درست میگویم؟
من
هفت سال دور از خانوادهام زندگی کردهام، مطمئنا زندگی در تهران نسبت به
شهرستان خیلی متفاوتتر است، ولی حالا دیگر عادت کردهام.
کمی از تیمهایی که در آنجا بازی کردی و به اینجا رسیدی تعریف کن.
فوتبال
حرفهای را از شهرداری نکا شروع کردم، آن زمان تیم فوتسال داشتیم که خیلی
خوب بود و در امیدهای استان مازندران هم فوتبال بازی میکردیم. یادم است در
همان دوره یکی از دوستانم که در بانک ملی بازی میکرد، به ما پیشنهاد داد
به تهران برویم تا تست بدهیم. من به همراه یکی از دوستانم شبانه با اتوبوس
به تهران رفتیم و به زمین بانک ملی رفتیم. سرمربی آن تیم آقای قاسم سیانکی
بود، او بازیکن سابق استقلال هم بود و اتفاقا همان روز یک بازی دوستانه
گذاشت که من هافبک بازی کردم و دوستم مدافع. وقتی بازی دوستانه برگزار شد،
سیانکی دوستم که در پست دفاع بازی میکرد را پسندید. مثلا شما میدانید
بازی در دفاع کمی راحتتر است و با دو ضربه سر یا یک تکل بازیکن به چشم
میآید، اما در هافبک نه. من در آن روز نتوانستم خودم را نشان بدهم و خیلی
استرس داشتم. سیانکی به دوستم که ما را معرفی کرده بود گفت من ابراهیمی را
نپسندیدم، ولی آن مدافع را میخواهم. دوباره دوست من با او صحبت کرد و از
او خواست که در یک بازی دیگر هم شرکت کنم. خدا را شکر در بازی بعد آنقدر
خوب بودم که به من گفت مدارکت را بیاور و قرارداد ببند. من اصلا قبل از
اینکه به تهران بیایم فوتبال بازی نمیکردم و فقط فوتسال بازی میکردیم.
پس نقش سیانکی خیلی پررنگ بود؟
واقعا
قاسم سیانکی بود که فوتبال را به من یاد داد و تمام ریزهکاریها را آموزش
داد. او روزی به من گفت سبک فوتبال تو فقط به درد هافبکدفاعی میخورد و
این حرف او خیلی به کمک من آمد. من هشت ماه در تهران بودم و سپس به هرمزگان
رفتم. سرمربی آلومینیوم هرمزگان عباس سرخاب بود و قاسم سیانکی کمک او. آن
سال از لیگ سه به لیگ دو آمدیم و سپس همان سال با حمایت مردم قهرمان لیگ دو
شدیم و به لیگ یک آمدیم. درست همان سال من سرباز شدم و نه آشنایی داشتم و
نه بلد بودم به تیمهای نظامی بروم. من در همان بندرعباس ماندم و مثل یک
سرباز عادی به پادگان رفتم و خدمت کردم. البته آموزشی در کازرون شیراز
بودیم و کلا ١٨ ماه خدمت کردم.
بعد از سربازی چه شد؟
دوباره
در نیمفصل دوم در هرمزگان ماندم و سال بعد به سپاهان آمدم، سالی که به
سپاهان آمدم ستارههای زیادی در این تیم بودند که در یک بازی دوستانه با
سپاهان نوین به میدان رفتم. در آن مسابقه آقای چرخابی و آقای قنبری آنجا
حضور داشتند و آقای قلعهنویی از آنها خواسته بود بازی سپاهاننوین را
ببینند که اگر بازیکن خوبی دارد جذب سپاهان شود. من در آن مسابقه خیلی خوب
بازی کردم و حتی گل هم زدم که بعد از آن آقای چرخابی به آقای قلعهنویی
پیشنهاد کرد که من جذب سپاهان شوم.
به نظر خودت از طرف کدام مربی چهره شدی؟
من
فوتبالم را مدیون قاسم سیانکی هستم، چون اصلا قبل از آن فوتبال بازی
نمیکردم و فوتسالیست بودم. آن چیزی که خودم در تلویزیون میدیدم را اجرا
میکردم و فوتبالم را به کمک آقای سیانکی اینشکلی آموزش دیدم.
چه وقت متوجه شدی که یک چهره فوتبالی شدی و نگاهها به تو جذب شده است؟
فکر
میکنم اولینباری بود که برای سپاهان مقابل راهآهن به میدان رفتم،
سپاهان آن همه ستاره داشت و همه میگویند آن تیم بهترین تیم تاریخ لیگ برتر
است. من از لیگ یک آمده بودم و قلعهنویی همیشه در تمرین میگفت اگر
همینگونه ادامه بدهی، حتما بازی میکنی. خودم اصلا فکر نمیکردم در آن تیم
سپاهان بتوانم بازی کنم، تیم فوقالعاده پرستارهای بود. من در آن مسابقه
فهمیدم که افتخار بزرگی است و چهره شدم. آن زمان ٢٢ سالم بود.
به نظر خودت میتوانی در تیمی مثل استقلال اسطوره شوی؟ تا به حال به این موضوع فکر کردهای؟
من
خودم تا به حال به این موضوع فکر نکردهام و باور کنید خودم را در آن
جایگاه نمیبینم که چنین کلمهای را در مورد خودم به کار ببرم. اسطوره بودن
به غیر از فوتبالیست بودن، خیلی چیزهای دیگری را شامل میشود. مطمئنا
آنهایی که اسطوره شدند و مردم آنها را این همه دوست دارند، چیزهایی داشتند
که خیلیها نداشتند. فکر نکنم روزی بتوانم اسطوره باشم (با خنده).
چرا امید ابراهیمی اینقدر کم در دسترس است و مصاحبه میکند؟
من
کلا احساس میکنم اگر تمرکزم را روی فوتبال بگذارم خیلی بهتر است، نه
اینکه اصلا مصاحبه نکنم، ولی بیشتر سعی میکنم در مستطیل سبز تمرکز داشته
باشم، چون این موضوع خیلی برایم مهم است. سعی میکنم همیشه خوب تمرین کنم و
در بازی شرایط خوبی داشته باشم.
به نظر تو بهترین تایم استراحت برای یک فوتبالیست چه ساعتی است؟
مثل همه فوتبالیستهای حرفهای دنیا ساعت ١١ شب تا ٨ صبح.
خودت این موضوع را رعایت میکنی؟
نمیگویم که مثل آنها حتما رعایت میکنم، ولی کمی هم مشکل دارم که زودتر از موعد مقررم بخوابم.
کمی از روند پیشرفت خودت صحبت کن و بگو چه کار کردی که به این شرایط رسیدی؟
اولا
فکر میکنم همه موفقیتم لطف خدا بوده و سپس دعای پدر و مادرم، اگر آنها
نبودند هیچ نبودم. سوم اینکه خودم دوست داشتم پیشرفت کنم و مطمئن باشید اگر
یک نفر میخواهد بازیکن خوبی باشد، باید بخواهد. بازیکن باید خیلی سختی
بکشد و خیلی ریاضتها را تحمل کند. اینکه بازیکنی یک سال خوب باشد و بخواهد
آن راه را ادامه بدهد خیلی مشکل است، خدا را شکر من در این چند ساله تلاش
کردم که چه در زندگی شخصی و چه در فوتبال همه چیز را رعایت کنم. به نظر من
خوشحالی مردم از همه چیز مهمتر است، این همه تماشاگر وقتی خوشحال میشوند
موظف هستی که تلاشت را دو برابر کنی.
زمانی بازیکنانی مثل علی دایی، کریم باقری، مهدی مهدویکیا و... به فوتبال اروپا رفتند، تو میتوانی این کار را انجام دهی؟
من
همیشه خدا را شکر کردهام و هیچوقت ناراضی نبودهام، ولی اگر در سنی بودم
که زودتر در لیگ برتر بازی میکردم، مطمئن باشید این اتفاق میافتاد.
یعنی پیشنهاد نداشتی؟
صادقانه میگویم، نه؛ اگر از اروپا پیشنهاد داشتم میرفتم.
از کشورهای حاشیه خلیجفارس چطور؟
از
قطر پیشنهادی داشتم، ولی خودم نرفتم. احساس کردم در سن ٢٥ سالگی اگر ایران
بمانم و در سپاهان توپ بزنم، خیلی برایم بهتر است. خوشبختانه همه تصمیماتی
که گرفتم برایم خوب بوده است.
تو هافبک دفاعی هستی، ولی خوب گل میزنی، چرا؟
خودم
هم نمیدانم، همیشه گفتهام وظیفه من گل زدن نیست و وظیفهام بازیسازی و
کارهای دیگر است. خوشبختانه توپهایم بعضی وقتها توی گل میرود، ولی مطمئن
باشید گل زدن هم لذت خاص خودش را دارد. هر بازیکنی دوست دارد گل بزند، ولی
من دوست ندارم مردم طوری رفتار کنند که اگر من در دو بازی گل نزدم، فردا
بگویند چرا ابراهیمی گل نزد، چون باز هم میگویم وظیفهام گل زدن نیست.
قبول داری این توقعات به تو فشار وارد میکند؟
صددرصد،
من گل میزنم، ولی نباید روی من فشار باشد. دوست دارم همه مردم و هواداران
بدانند وظیفه امید ابراهیمی دفاع کردن و کمک به خط دفاع، هافبک و مهاجمان
است، نه گلزنی.
زمانی سیروس دینمحمدی در استقلال شوتهای خوبی میزد و حالا تو این کار را انجام میدهی. سبک شوتزنیات شبیه کدام بازیکن است؟
آقا
سیروس همین حالا هم سر تمرینات بسیار قوی و محکم شوت میزند. در استقلال
شوتزنهای زیادی داشتیم، مثل آقای فنونیزاده و محمود فکری. استقلال از
اینگونه بازیکنان زیاد داشت.
نگفتی سبک شوتزنیات شبیه کیست؟
خودم هم نمیدانم (میخندد).
اما یک عده از هواداران میگویند ابراهیمی مثل روبرتو کارلوس شوت میزند.
(تعجب میکند) نه بابا، من کجا، روبرتو کارلوس کجا؟!
اما سیدحسین حسینی بعد از بازی مدعی شده بود ضربهای که تو در بازی با ملوان زدی مثل موشک بود!
هنگامی
که میخواستم ضربه بزنم، آنقدر روی توپ تمرکز کرده بودم که میخواستم توپم
را جایی بزنم که به اندازه ارتفاع داشته باشد، نه بالا برود و نه ضربه
زمینی زده شود؛ به همین دلیل خیلی تمرکز داشتم که خوشبختانه توپ همانجایی
که میخواستم رفت. پارسال هم خیلی از این ضربات زدم، در بازی با پیکان
ضربهام به تیر خورد، در بازی با فولاد هم همینطور. مقابل نفت مسجدسلیمان
هم دروازهبان حریف از زیر طاق توپ را بیرون کشید. در تمرینات هم روی این
ضربات کار میکنم. انشاءالله که این ضربات بیشتر به ثمر برسد.
قبول داری بازیکنانی که در سپاهان کار کردهاند، در تیمهای دیگر کار کردن برایشان سخت است؟
به
نظر من ساختاری که باشگاه سپاهان در ایران دارد، هیچ تیمی ندارد. وقتی
بازیکنی در سپاهان بازی میکند، هیچ دغدغهای ندارد و تنها فکرش درون زمین
است. سپاهان به معنی واقعی باشگاه است.
دوست داری در زندگی فوتبالیات چه اتفاقی برایت بیفتد؟
خیلی
به این موضوع فکر نکردهام، سعی میکنم چیزی که در حال حاضر اتفاق میافتد
را بگذرانم. تا به حال فکر نکردهام که چه اتفاقاتی برایم بیفتد یا نیفتد.
سال گذشته خیلی تحت فشار بودید، کمی از آن روزها صحبت کن.
خیلی
برایمان سخت بود، نمیدانم چه اتفاقی افتاد،شاید تیم حمایت نشد، شاید تیم
از لحاظ روحی و روانی مشکل داشت. ما تیم بدی نداشتیم، ولی استقلال پارسال
روح نداشت. وقتی ١١ بازیکن میخواهند به زمین بروند، باید جری و تشنه
باشند. یعني فعل خواستن باید در آن باشد. نمیگویم پارسال این مسئله در همه
بازیکنان نبود، اما تیم که میخواست وارد زمین شود، روح جنگندگی نداشت.
گفتم که، تیم خیلی مشکل داشت و در جریان مسابقات فشارها خیلی بیشتر شد، ولی
پارسال گذشت و انشاءالله بتوانیم امسال جبران کنیم.
وقتی سال گذشته به تو میگفتند پسر قلعهنویی، ناراحت نمیشدی؟ با این اصطلاح نیمی از عملکرد تو زیر سئوال میرفت.
صددرصد،
من همیشه در هر تیمی که بودم تمام انرژیام را میگذاشتم، همیشه گفتهام و
باز هم میگویم افتخار میکنم که شاگرد امیر قلعهنویی بودم، چون او در آن
تیم پرستاره سپاهان به من بازی داد. همیشه خودم را مدیون او میدانم و تا
آخر عمر از او سپاسگزار هستم. ولی اینکه میگفتند من پسر قلعهنویی هستم را
قبول ندارم، من کار خودم را میکنم و سعی میکنم کادر فنی و مردم از من
راضی باشند. همین حالا هم که در استقلال بازی میکنم دوست دارم آقای مظلومی
از من راضی باشد. من پیش از این با او کار نکرده بودم، ولی آرزو دارم او
از من راضی باشد. خیلی از بازیکنان با خیلی از مربیان ارتباطات نزدیکی
دارند، ولی این دلیل نمیشود بگوییم آنها پسر آن مربی هستند. من کارم این
است، تمرین، بازی و فقط تلاش میکنم که مربی از من راضی باشد.
کار کردن با مظلومی چطور است؟
او هم مربی خوب و باتجربهای است و من هم از کار کردن با همه مربیان لذت میبرم، چون از آنها یاد میگیرم.
ظاهرا او از لحاظ انگیزشی خیلی روی بازیکنان کار میکند؟
من
پیش از این با آقای مظلومی کار نکردم، ولی میخواهم در مورد او نکتهای
بگویم. از یک حرکت آقای مظلومی در بازی با سیاهجامگان خیلی خوشم آمد.
هنگامی که جلسه قبل از بازی برگزار میشد و سرمربی میخواست ترکیب را اعلام
کند، به بازیکنان خیلی شجاعانه گفت: بروید در زمین و فقط حمله کنید، کاری
به دفاع نداشته باشید و اگر گل خوردید و بازی را باختید، همه مسئولیتش با
من است. فدای سرتان اگر باختید، من همه چیز را قبول میکنم، ولی شما بروید
در زمین و فقط گل بزنید و بازی را ببرید. انصافا از حرکت آقای مظلومی که
خیلی شجاعانه بود خوشم آمد. میدانید چرا؟
چرا؟
چون
بازی هفته اول بود و ما شش بازیکنمان را در اختیار نداشتیم. این مسابقه
در بیرون از خانه برگزار میشد و شاید ما تصور میکردیم مربی بگوید شما
مراقب باشید و ٢٠ دقیقه بازی را کنترل کنید تا جو بخوابد، شاید ما فکر
میکردیم سرمربی بخواهد چون خیلی کنار هم بازی نکردیم، همه چیز را کنترل
کنیم، ولی او خیلی شجاعانه گفت فقط حمله کنید، باختید هم فدای سرتان. دیدید
که به زمین رفتیم و با اشتیاق و انرژی بازی کردیم و خوشبختانه بازی را
بردیم.
در زندگی امید ابراهیمی کسی هست که بیشتر تصمیمهایت را تحت تاثیر قرار بدهد؟
من
دوستان زیادی دارم، ولی همیشه قبل از کارهایم با پدر و مادرم مشورت
میکنم. همین که به آنها حرفهایم را میزنم، خودش نقطه قوت است. پدر و
مادر من زیاد فوتبالی نیستند، ولی همین که حرفهایم را به آنها میزنم و
دعای آنها پشتسر من هست، یک آرامش روحی خوبی دارم و همیشه به من کمک کرده
تا تصمیمات خوبی بگیرم.
دوست داری تماشاگران برای تو شعار درست کنند؟
من خیلی به این مسائل فکر نمیکنم، ولی تمام تلاشم این است که عملکردم در زمین خوب باشد.
اینکه تماشاگران قبل از مسابقه اسم بازیکنان را صدا میزنند، چقدر در روحیهتان تاثیرگذار است؟
این
حرفی که میزنم از ته قلبم است، وقتی برای بازی با ملوان وارد مجموعه
آزادی شدیم، یک لحظه مردم را دیدم و به فکر فرو رفتم. پیش خودم گفتم این
مردم به عشق استقلال در گرما از خانواده خود زدهاند تا تیم را تشویق کنند.
آنجا با خود فکر کردم و گفتم واقعا چه لذت خاصی دارد که بتوانی این همه
آدم را خوشحال کنی و با لبی خندان آنها را به خانه بفرستی؟ این مردم عشقشان
تیمشان است و همیشه میآیند که استقلال سربلند باشد. آنها برای امید
ابراهیمی و ابراهیمیها به ورزشگاه نمیآیند و ما هم نماینده این همه
تماشاگر هستیم و این موضوع لذت خاصی دارد.
غمانگیزترین اتفاق فوتبالیات چه بود؟
به
نظر من شکست در دربیهای فصل گذشته غمانگیزترین اتفاق فوتبالی من بود،
خیلی برایم سخت بود. من چون تعصب به تیمم دارم، خیلی ناراحت شدم. وقتی سال
گذشته دربی را باختیم، مردم خیلی ناراحت شدند، برای آنها قهرمانی و دربی دو
مقوله جدا از هم است. اتفاقا در یک صحنه در دربی میتوانستم گل بزنم، ولی
باور کنید توپ به جای سرم، به چشمم برخورد کرد. وقتی کرار ارسال کرد، توپ
کمی پایین آمد و من اصلا ندیدم و خودم را به سمت توپ فرستادم. وقتی پریدم،
توپ به چشمم برخورد کرد، ولی خیلی ناراحت شدم، چون تیم عقب بود و به خاطر
اینکه نتوانستم به تیم کمک کنم، کمی برایم سخت بود.
کمی به تیم ملی برسیم، وضعیت را با کیروش چطور میبینی؟
شخص
کیروش و بازیکنان تیم ملی این روزها توقعات مردم را بالا بردند. ما
تمرینات سنگینی انجام میدهیم و امیدوارم از بازیهای پیشرو سربلند بیرون
بیاییم و به دور بعد صعود کنیم. تیمها دیگر مثل قدیم نیستند و فاصلهها
کمتر شده است و امیدوارم با تلاش بتوانیم نتیجه خوبی بگیریم.
حالا که جامجهانی نرفتی، فکر میکنی اگر میرفتی چه اتفاقی میافتاد؟
به
نظرم همان بحث قسمت و حکمت است.البته آقای کیروش بعدا در یک برنامه
تلویزیونی گفت که تنها کسی که میتوانستم به جامجهانی ببرم، امید ابراهیمی
بود. من در آن زمان با سپاهان به جام باشگاههای آسیا رفتم، ولی
متاسفانه نشد که به جامجهانی بروم. آن زمان به ما اجازه ندادند و از تیم
ملی خط خوردیم. این یکی از بزرگترین آرزوهای زندگی یک فوتبالیست است. وقتی
فوتبالت تمام میشود، بازیکن میگوید مثلا من در فلان جامجهانی حضور
داشتم. نرفتنم خیلی ناراحتکننده بود و حسرت بزرگی برای من بود. انشاءالله
بتوانم با تمریناتی که انجام میدهم در دور بعد جامجهانی حضور داشته
باشم.
شرایط صعود تیم ملی را چطور میبینی؟ به نظر میرسد کارتان برای صعود به دور بعد جام جهانی زیاد سخت نیست.
مطمئنا
سخت است ولی توانایی تیم ملی زیاد است و مردم هم از ما زیاد توقع دارند.
ایران آنقدر توانایی دارد که مقابل تیمهای درجه دو و سه آسیا به مشکل
نخورد. البته ما به فکر این هستیم که مرحله به مرحله پیش برویم تا انشالله
در دور بعد با تیمهای قویتری بجنگیم.
یادت هست اولین باری که در تمرین تیم ملی حضور پیدا کردی فضا چگونه بود؟
خوشبختانه
همه بازیکنان تیم ملی از دوستانم بودند و احساس غریبگی نکردم ولی حس تیم
ملی با باشگاه خیلی فرق میکند. وقتی در تیم ملی تمرین و بازی میکنی احساس
مسئولیت شما بیشتر است. وقتی در تیم ملی هستی یعنی خودت را نماینده 80
میلیون ایرانی میدانی. این مسئله روی دوش بازیکن سنگینی ایجاد میکند و
خیلی سخت است ولی از آن طرف افتخار بزرگی است.
اگر بخواهی در یک کلمه کیروش را تعریف کنی چه میگویی؟
فکر میکند ... فقط یک کلمه؟ چه بگویم؟
مثلا خیلیها به او میگویند جنگجو.
حرف
شما را قبول دارم. به نظر من او یک جنتلمن است. شما دیدید که ما مقابل
ترکمنستان چقدر خوب بازی کردیم.چون کیروش قبل از بازی میگفت باید محکم
بازی کنید. کیروش مدام میگوید تیم ملی بازی دوستانه ندارد و همه بازیها
را باید ببرد. دقیقا همان حس جنگجویانهای است که شما میگویید.
بازی تیم ملی مقابل کره را به یاد داری؟
مگر
میشود که یادمان برود. ما وقتی به اتاقهایمان رفتیم دیدیم که عکسهای
مربی تیم ملی کره ولی با پیراهن تیم ملی ازبکستان به اتاقهای ما نصب شده
است. وقتی این عکس را دیدیم همه تعجب کردیم. ما به جلسه رفته بودیم و از
بازیکنان سوال کرد آیا عکسی که در اتاقتان نصب شده را دیدهاید. همه
بازیکنان گفتند بله. سپس او گفت این عکس همان آدمی است که به 80 میلیون
ایرانی توهین کرده است. او گفته هر کاری میکنم که ایران صعود نکند و قطر
به جام جهانی برود. من این عکس را در اتاقهایتان گذاشتم که همیشه به آن
فکر کنید. شما نمیدانید که بچهها با تمام وجود در زمین ظاهر شدند. خود من
از دقیقه 30 در حال گرم کردن بودم. همه بازیکنان چه نیمکتنشینان و چه
بازیکنان درون زمین دوست داشتند تیم صعود کند. آن بازی و آن اتفاقات انصافا
فراموشنشدنی است.
کمی از این فضا خارج شویم و درباره خودت بدانیم. امید ابراهیمی ماشینباز است؟
نه. از زمانی که در سپاهان بودم همین ماشین را دارم تا به امروز.
آرایشگاه خاصی میروی؟
نه.
الگوی خاصی در خارج از کشور داری؟
من
ماسکرانو را خیلی دوست دارم. سبک بازیاش عالی است. او وقتی در بهترین تیم
دنیا بازی میکند یعنی فوتبالیست قابلی است. بازی او به چشم نمیآید ولی
سبک بازیاش را خیلی دوست دارم.
تو بارسایی هستی یا رئالی؟
رئالی شدید، وحشتناک. میخندد...
اهل سینما رفتن هستی؟
نه فکر نمیکنم یکی دوبار بیشتر رفته باشم.
تو که مازندرانی هستی نظرت راجع به سریال پایتخت چیست؟
من
به شخصه هر کاری داشتم سعی میکردم آن را تمام کنم تا این سریال را تماشا
کنم. من چون خودم مازندرانی هستم درک میکنم که محسن تنابنده چقدر زحمت
کشیده تا بتواند با کلمات بازی کند و از لغاتی استفاده کند که مخاطب
مازندرانی را به خودش جذب کند. تنابنده یک انسان بسیار توانمند است. آقای
تنابنده هم بازیگر توانمندی است و هم یک استقلالی چندآتشه.
حتما شنیدی که یکسریها به پخش سریال پایتخت انتقاد میکردند.
نمیدانم
چرا انتقاد میشد. مگر در این سریال توهینی به شخص خاص یا فرهنگ اصیل
مازندرانی شد؟ تمام آداب و رفتار مردم مازندران در این سریال به مردم ایران
نمایش داده شد و اتفاقا باید جنبه خوب و مثبت این قضیه را دید. من فکر
میکنم این همه تلاش کردند و زحمت کشیدند و همه مردم هم لذت بردند.
بیانصافی است که بخواهیم از آنها انتقاد کنیم. من نه تنها ناراحت نشدم
بلکه اعتقاد دارم تلاش آنها جای تقدیر هم دارد.مگر در این سریال توهینی به
شخص خاص یا فرهنگ اصیل مازندرانی شد؟ من نه تنها ناراحت نشدم بلکه اعتقاد
دارم تلاش آنها جای تقدیر هم دارد.
اینکه میگویند امید ابراهیمی کمرو است را قبول داری؟
نمیتوانم بگویم کمرو هستم ولی نه خجالتی هستم و نه خیلی از آن طرف پررو با خنده.
دوست داری در برنامهای مثل خندوانه حاضر باشی؟
نه چون اصلا بیان خوبی ندارم و جلوی دوربین نمیتوانم از پس کار بربیایم. فکر نمیکنم در چنین برنامههایی موفق شوم.
تهرانگردی که میکنی؟
من
جای خاصی نمیروم مرتب تمرین خانه. من فقط مسیر تمرین به خانه را خیلی خوب
بلدم. از 4، 5 مسیر به تمرین میروم که اگر ترافیک شد دچار مشکل نشوم.
امید
ابراهیمی دوست دارد اگر فوتبالش به اتمام رسید به یکباره راه مثلا علی
دایی را برود و مربی شود یا اینکه مثل مهدویکیا کارش را از تیمهای پایه
آغاز کند و پله پله پیشرفت کند؟
برای یک فوتبالیست خیلی سخت
است که بعد از پایان این ورزش حرفهای از آن دل بکند. واقعا نمیشود چیزی
که از سر علاقه انتخابش کردی خیلی راحت از آن عبور کنی. من فوتبال را دوست
دارم و میخواهم بعد از پایان دوران بازی کردنم در این ورزش باشم. البته
فکر میکنم اگر راه منطقی باشد خیلی بهتر است به طور مثال آقای یحیی
گلمحمدی از لیگ یک شروع کرد و موفق شد. همینطور علیرضا منصوریان از پاس
همدان آغاز کرد و تا دستیاری آقای کیروش هم رسید. به نظرم پله پله کار
کردن انسان را موفقتر میکند.
مطمئنا اگر بخواهم مربی شوم پله پله
شروع خواهم کرد و دوست ندارم به یکباره وارد عرصهای شوم که از آن تجربه
ندارم. البته هنوز هیچ چیز معلوم نیست ولی اگر قرار بر مربیگری باشد این
کار را انجام میدهم.
و اگر صحبتی داری برای خوانندگان ما بگو.
من
با کمی تاخیر روز خبرنگار را به همه اهالی رسانه و مطبوعات تبریک میگویم
چون میدانم آنها قشر زحمتکشی هستند و شاید خیلیها قدرشان را ندانند ولی
آنها همیشه هستند و خبرها را به مردم میدهند و برای همه آنها آرزوی
موفقیت میکنم.