در نخستین بازی جدی تیم ملی امید دانستیم و دیدیم که سپردن کار به دست
یک مربی ایرانی کارنابلد چه فاجعه ای در پی دارد. شش تا حرف اصلی بعد از
باخت تیم ملی امید به عربستان چنین است؛
یک
تفاوت ممد خاکپور و کارلوس کیروش را دیدید؟ آقایانی که فکر می کردند در
این چهار سالی که کیروش به ایران آمده ، مربیان ایرانی ناگهان صاحب علم
فوتبال روز جهان شده اند ، تیم ملی امید را تحویل بگیرند.
دو
وقتی حکم ممد خاکپور را زدند و صداهای معترض بلند شد، موافقان خاکپور می گفتند: اذیتش نکنید، بچه خوبی است!
او
هنوز هم بچه خوبی است، اما مربی خوبی نیست. آن چنان که شاید ممد مایلی کهن
هم مرد خوبی باشد، اما سالهاست که دیگر مربی خوبی نیست. ما به مربی خوب
نیاز داریم، نه به آدم خوب.
سه
تفاوت خاکپورها و مایلی کهن ها با یکی چون کیروش را می توانید در تغییر
کیفیت بازی سردار آزمون ببینید. این سرداری که در تیم ملی امید دیدید چه
شباهتی داشت به آن مهاجمی که در استرالیا و زیر نظر کیروش چه شباهتی داشت
به آن مهاجمی که در استرالیا و زیر نظر کیروش توانست رضا قوچان نژاد را
نیمکت نشین کند؟
این تغییر کیفیت بازی اتفاقی نیست، مربی با مربی فرق دارد.
چهار
تیم ملی امید به عربستان باخت. در این شکست نقش جناب مایلی کهن به عنوان
مدیرفنی را نباید نادیده گرفت. ایشان یک بار دیگر در زمان دادکان با
موفقیت جلوی صعودتیم ملی امید آن روزهای ایران به المپیک را گرفت!
پنج
راستی، کسی از جهانبخش خبری دارد؟ اصلاً او را در برابر عربستان دیدید؟
اگر جهانبخش را دیدید سلام کیروش و خاکپور و کاشانی و مایلی کهن و اسدی و
کفاشیان و گودرزی را به او برسانید!
شش
پیشنهاد اکید من برای تقویت تیم ملی امید و افزایش توان این تیم فقط این
است که به کیروش بیشتر فحش بدهند، بلکه با فحش دادن بیشتر به او راه
صعودمان به المپیک باز شود!
کتک زدن هم آزاد است.