سرمربی تیم امید ایران در این
گفت و گو از گذشته و حال؛ فلسفه فوتبالی و سلایق ذهنیاش می گوید. از علاقه
اش به نمایش؛ که فوتبال یک تئاتر بزرگ و باشکوه است. برای او که حالا خود
را برای مهمترین چالش مربیگری زندگی آماده می کند آرزوی موفقیت می کنیم و
حرفهایش را میخوانیم:
چرا خاکپور ؟
*شما در این مدت به فوتبال زیاد نزدیک نبودید.در این مدت از خود
فوتبال دور بودید و درگیر فوتبال نبودید و حفظ شدید ،این حفظ شدن چقدر در
تصویر خوبی که از شما در فوتبال مانده (به عنوان یک فرد موجه) تاثیرگذار
بوده؟
من به خاطر اینکه خودم را حفظ کنم از فوتبال جدا شدم نه اینکه چون جدا
ماندم ،حفظ شدم.هم شما می دانید و هم می دانم که فوتبال ما از 10، 12 سال
پیش دچار یک سری از چالش ها شد که فوتبال ما را به بیراهه برده و هنوز هم
می برد.فوتبال هنوز هم در همان مسیر حرکت می کند . در این چند سال هزینه
کردن بی حساب و کتاب و هزینه در جاهایی که فوتبال کمک نمی کند، وجود داشته
است. متاسفانه در این بخش کسانی وارد شدند که با فوتبال غریبه بودند و به
خاطر منافع شخصی خودشان وارد فوتبال شدند. عده معدودی هم که می خواستند در
این فوتبال سالم کار کنند یا می خواهند با این روند در فوتبال فعالیت داشته
باشند دچار چالش هایی هستند تا خودشان را حفظ کنند.اما متاسفانه در حال
حاضر نگاه مردم به کل جامعه فوتبال نگاه مثبتی نیست و حتی نگاه مردم نسبت
به کسانی که خوب کار می کنند نگاه مثبتی نیست چون در اقلیت هستند و اکثریت
توانسته فوتبال ما را به این راه ببرد.البته بدون اغراق بگویم من هر چه
دارم از این فوتبال است.
*خیلی از اهالی فوتبال این حرف شما را می زنند.. منظور شما از همه چیز، بحث مالی است؟
واقعا شاید خیلی ها این حرف را می زنند اما منظور من از هر چیزی که دارم
بحث مالی نیست. به هر حال آدم در تجارت بیرون از فوتبال و داخل فوتبال
درآمد کسب می کند. ولی چیزهایی در فوتبال است که به سختی بدست می آید اما
حفظش سخت تر است.اگر امروز در خیابان من را به عنوان محمد خاکپور می شناسند
چیزی است که من بدست آوردم و مردم این موقعیت را به من دادند و مردم برای
من سرمایه گذاری کردند. مردم از همان 24، 25 سال پیش روی من سرمایه گذاری
کردند یعنی در تک تک اردوها و مسابقاتی که من رفتم مردم روی من سرمایه
گذاری کردند نه خود من..اگر مردم نبودند من به اینجا نمی رسیدم . من به این
نتیجه رسیدم که برای حفظ این جایگاه از فوتبال دور شوم و به همین خاطر من
از فوتبال دوری کردم.
*پس چرا بعد از این دور شدن به فوتبال برگشتید؟
من به چند دلیل مختلف مجبور شدم کنار تیم بیایم و این مسوولیت را قبول
کنم.وقتی کنار تیم آمدم احساس کردم این جوان ها نیاز به کمک دارند و اینکه
یک نفرچیزهایی که در فوتبال امروز گم شده را به آنها بگوید و به همین خاطر
این مسوولیت را قبول کردم.
لیسانس درجه یک مربیگری
*خبر انتخاب شما به عنوان سرمربی تیم ملی امید واکنش های مثبت و
منفی داشت که البته واکنش های منفی محترمانه بود و اعتقاد داشتند چون شما
زیاد درگیر مربیگری نبودید بهتر بود این سمت را قبول نمی کردید.اما عده ای
می گویند به اهالی فوتبال باید بها داد تا در این فوتبال کار کنند..در مورد
هر دو مورد انتقاد صحبت می کنید؟
باید ابتدا چقدر از فوتبال دور بوده ام را به شما توضیح بدهم.من در 12 سالی
که در آمریکا زندگی می کردم فقط کارم فوتبال بود و تمام مدارج را طی
کردم.تمام مدارک تا بالاترینش که مدرک Aفیفا بود را گرفتم . هر سال 15 روز
به آمریکا می روم و در سمینارهایی که مربوط به فوتبال است ، شرکت می کنم
که ازسوی فدراسیون فوتبال آمریکا دعوت می شوم. 12 سال مستمر هم شبانه
روزبا جوان هایی از 9 سال تا 19 کار کردم چون کارم فقط فوتبال بود و کار
دیگری نداشتم.گاهی کارم را از 6 صبح تا 6،7 بعد از کار می کردم و تا این حد
از فوتبال دور بودم.شاید اینکه در فوتبال ایران نبودم ملاک است واما
آخرین بار که مدرکم را تجدید کردم همین سال 2013 بود. از تعارف که بگذریم
باید بگویم کشور آمریکا در بحث برنامه ریزی ،تحقیقات و پژوهش خیلی خوب است و
مربیان به آسانی نمی توانند در این کلاس ها مدرک بگیرند.در هر دوره از یک
ماه قبل به ما می گویند در تمام بحث های مربوط مثل تغذیه،روان شناسی،
کارهای فنی،اردویی و.. باید مقاله بنویسیم تا تازه در کلاس شرکت کنیم و بعد
بررسی شود.از لحاظ فنی از فوتبال خیلی دور نبودم.
*اما خیلی از اهالی فوتبال این اطلاعات در مورد شما را ندارند؟
باید بگویم همه حق دارند چون من هیچوقت این حرف ها را رسانه ای نکردم و
برای اولین بار است که می گویم.من این مسائل را تبلیغات نکردم چون خودم این
کار را دوست دارم و برای خودم انجام می دهم. طبیعتا هر انتخابی در ایران
از زمان آقای مهاجرانی تاکنون یک جناح موافق داشته و یک جناح منتقد و این
مساله طبیعی است.
*موضع خودتان در مورد این انتقادها چیست؟
من جلوی انتقاد منطقی تعظیم می کنم و یک سری از آنها دوستان خودم هستند و
برایشان احترام قائل هستم. اتفاقا از آنها ممنونم که از من انتقاد می کنند و
من این دنبال این نیستم که همه از من تعریف کنند.دوست خوب دوستی است که
اشکالات را بگوید تا بتوانی ضعف هایت را برطرف کنی.من تمام انتقادات را به
جان می خرم و انتقادات منطقی را گوش می دهم و سعی می کنم رفتارم و کارم را
بنابر حذف آن انتقادات تصحیح و اصلاح کنم.حتی انتقاداتی که منطقی نبوده که
تا به حال نشنیدم برای من مفید است چون من را به فکر وامی دارد . ما در
فوتبال یک سرمربی داریم و 5،6 کمک مربی و اگر مربیان هر چه سرمربی بگوید را
تائید کنند اصلا کمک نمی کنند.اما اگر کمک مربیان اختلاف سلیقه داشته
باشند و جاهایی که فکر می کنند اشتباه است را بگویند و گوشزد کنند حداقل
سرمربی را به فکر وا می دارند. اگر سرمربی این مسائل را بپذیرد یا اصلاح
کند یا آنها را متقاعد کند بخش دیگری است.
نسلی که لذت نمی برد
* شما در حال حاضر با نسلی مواجه هستید که می توان گفت نسبته به
دوره شما افت استعداد و مهارت های اولیه دارد. اینکه بازیکنان خیابانی و
دریبل زن به بازیکنانی تبدیل شدند که ماشینی تر بازی می کنند و از لحاظ
کیفی چیزهایی را در این فوتبال کم دارند.با توجه به اینکه یکی ، دو ماهی
درگیر تیم ملی امید بودید ارزیابی تان از این نسل چیست؟
اتفاقا من فکر می کنم بازیکنان مستعدی داریم و از لحاظ فنی باهوش هستند اما
جهت ندارند. در این مدت دیدم شاید یک بازیکن مستعد و با هوش است اما 50
درصد از توانایی هایش را در زمین می گذارد و 50 درصد مابقی را نمی داند
چطور ارائه دهد. یک بخش دیگر هم به این مساله برمی گردد که در 10 سال 3 نسل
فوتبالی عوض می شوند و در این 3 نسل گذشته متاسفانه بیشتر باشگاههای ما
دنبال نتیجه بودند و نه به دنبال پرورش. مثلا بازیکن جوان و با استعدادی در
تیمی بوده اما به او اجازه نمی دادند استعدادهایش را بروز دهد و از او می
خواستند یک کار خاص انجام دهد.یعنی بازیکن 8،9 ساله ای فوتبال را شروع می
کند و آرزویش این است که رونالدو یا مسی شود و در اولین جلسه تمرینی توپ را
با پشت پایش بلند می کند و شوت می زند و بلافاصله مربی به می گوید نه این
کار را نکن و باید کاری که من می گویم انجام دهی و مثلا توپ را با بغل پا
بزنی. این مربی همان جا استعداد این بچه خفه می کند و شوری که در این بچه
هست را می کشد و او می گوید پس من باید فوتبال را اینطوری بازی کنم. فوتبال
اصولی دارد و این مساله که مربی اصول فوتبال را رعایت می کند جای خود دارد
و لی باید اجازه دهیم بچه رها باشد تا چیزهایی که در وجود خودش است را
بروز دهد تا بتواند مسی و رونالدو شود نه بازیکنی که من مربی می خواهم و در
واقع بازیکنی که خودش می خواهد، بشود.این هنر مربی است که بتواند بازیکنی
که استعداد دارد را مدیریت کند و کارایی را بگیرد که خودش می خواهد. حتما
تیری آنری را یادتان هستند . چیزی که از او در لیگ انگلیس یادم می آید این
است که از فوتبال بازی کردن لذت می برد و بازیکنان کنارش همه حرفه ای بازی
می کردند و استرس بازی را داشتند اما آنری وقتی فوتبال بازی می کرد انگار
کسی آنجا نیست و لذت می برد انگار که می رقصد. باید اجازه داد جوان استعداد
و خلاقیتش را نشان دهد و این مساله در این مدت به دست خیلی از ماها سرکوب
می شود.
*این حرف شما درست است ما بازیکنان با استعداد زیاد داریم اما
انگار در بندی گرفتار هستند و این لذت نبردن از فوتبال به همه جا حتی
مطبوعات سرایت کرده و کسی از فوتبال لذت نمی برد و عشق قدیم نیست.
فوتبالی که در کشور ما انجام می شود با فوتبال کل دنیا تفاوت دارد. در واقع
در دنیا در فوتبال بیشتر از ما هزینه می کنند و بیشتر زحمت می کنند به یک
دلیل که همه از فوتبال لذت ببرند در واقع مثل یک تئاتر است تا همه لذت
ببرند.اما متاسفانه در اینجا بازیکن، مربی ، مدیر، فدراسیون ، تماشاگر و
هیچ کس لذت نمی برد و همه دور هم جمع می شوند و یک بازی مهم را استرس و تنش
برگزار می کنند و با تنش هم به خانه می روند. واقعا هیچ کس را نمی بینی که
از فوتبال لذت ببرد و این تفاوت فوتبال ما با فوتبال بیرون از ایران است.
*چه عواملی باعث شده این وضعیت در فوتبال ما بوجود بیاید؟
در واقع این بحث نتیجه گرایی و هزینه کردن در جاهای بی مورد است. البته من
مخالف هزینه کردن نیستم و می گویم یک فوتبالیست اگر از جوانی زمان می گذارد
، تلاش می کند دقیقا مثل دکتر است که درس خوانده و دانشگاه رفته است. دکتر
این تلاش را می کند تا بعد بتواند نتیجه بگیرد یا به مردم خدمت می کند یا
درآمدزایی. ولی فوتبالیست دقیقا زمانی که این زحمت را می کشد تا انتهای
فوتبالش می تواند این درآمد را بدست بیاورد و بعدش دیگر چیزی نیست. پس باید
برای این فوتبال و فوتبالیست خیلی هم زیاد هزینه شود چون عمر این حرفه
خیلی کوتاه است. پزشک تا آخر عمرش پزشک است اما فوتبالیست تا زمانی
فوتبالیست است که می تواند بدود. اما باید درست هزینه شود و بر اساس شایسته
سالاری این هزینه را بکنند.
*یعنی باید مسوولان بر این اساس برای پیشرفت فوتبال سرمایه گذاری کنند..
بله ، بازیکن باید به اینجا برسد که من اگر زحمت بکشم، درست کار بکنم و
استعداد را داشته باشم به من این پول را می دهند.اگر یک مقدار احساس کند که
بدون این کارها این پول را باز هم به او می دهند برای فوتبال ما خوب نیست و
فوتبال ما را خراب می کند.
تیم امید ، ستاره ها و نقش ها
*برای فهرستی که اعلام کردید چقدر از مربیان اطلاعات گرفتید و صحبت کردید؟
من شناخت آنچنانی نداشتم که بگویم تمام بازیکنان را می شناختم و لیگ را نظر
داشتم. از دوستان دیگری که قبلا در این تیم بودند مثل آقای معینی و دوستان
دیگری که به آنها اعتماد دارم مشورت گرفتم و به این فهرست رسیدم.این لیست
25 نفر نیست و من یک لیست 60 نفره دارم و می خواهیم تیم «ب» را هم تشکیل
دهیم که در بین اردوهای ما بیایند.من حتی در جلسه اول تمرینات به بازیکنان
امید یا همان المپیک گفتم که در واقع من هیچکدام از شما را نمی شناسم و این
کار شما را سخت می کند .در واقع اسم برای من مهم نیست و کسی که تلاش کند و
من احساس کنم شایسته است می تواند با ما بیاید.می تواند بازیکن لیگ یک، دو
یا برتر باشد و هیچ فرقی ندارد.من تمام کسانی که در لیگ های مختلف بازی
کنند و در تمرینات حضور دارند را می بینم. این تیم نه متعلق به من است ، نه
فدراسیون ،نه کمیته المپیک و این تیم متعلق به مردم است. باید ما از تمام
توانایی هایی که در این فوتبال است برای این تیم مردمی استفاده کنیم و
نباید برای ما اسم و باشگاه باشد. هر کسی با توانایی اش این تیم را رو به
جلو حرکت دهد ما از او استفاده می کنیم.
*شیوه ای که با توجه به ایده آل تان می خواهید ارائه دهید چیست؟ با توجه به مدارجی که طی کردید.
من خیلی دوست دارم تیمم از نوع بازی کردنش لذت ببرد. این اعتقاد قلبی من
است که فوتبال با مردم ارتباط قلبی مستمر دارد.حتی وقتی از تلویزیون بازی
بارسلونا را می بینیم این ارتباط قلبی بوجود می آید و از فوتبال شان لذت می
بریم.اما در این 10،12 سال گذشته این ارتباط خیلی کمتر شده است و مردم از
تماشای فوتبال لذتی که باید ببرند را نمی برند. همیشه با تیم هایی که کار
کردم حتی در آمریکا به بازیکنان می گفتم طوری بازی کنید که اول خودتان از
فوتبال لذت ببرید. وقتی خود من از کارم لذت می برم قطعا دیگران هم که نگاه
می کنند لذت می برند.استراتژی و تاکتیک تیم مهم است و این مسائل به حریف ما
بستگی دارد. نوع مسابقات و هدفی که دنبال می کنیم در بازی تاثیرگذار است
اما نباید از لذت بردن دور شویم. باید نوع بازی کردن با برنامه، با
استراتژی، باهوش، با مدیریت باشد و در عین حال از فوتبال لذت ببریم.
*ما در دور اول رقابت های مقدماتی مهم ترین رقیب مان عربستان است و
طبیعتا آنها با تیم خوبی می آید. ما در این سال ها فقط یک بار با آقای
مایلی کهن از مرحله اول صعود کردیم. در زمان مایلی کهن ستاره ها حتی از
تیم ملی بزرگسالان قوی تر بودند اما این تیم از نظر تعدد بازیکن ستاره از
زمان مربیگری بگوویچ در تیم امید افت کرده..این مشکل از بازیکنان است یا
سیستم فوتبال؟
متاسفانه به دلیل نتیجه گرایی ،باشگاهها کمتر به جوان ها بها می دهند و
بیشتر به دنبال با تجربه ها می روند.بازیکنان جوان ما شانس پیدا نمی کنند
تا به ستاره تبدیل شوند. این یک دلیل است که می توانیم بگوییم چرا در جوان
ها ستاره های آنچنانی نمی بینیم.اما اعتقاد خودم این است که یک تیم 70
درصدی هماهنگ بهتر از یک تیم 100 درصدی ناهماهنگ است. اگر بخواهیم 10
بازیکن ستاره در تیم مان داشته باشیم که هر کدام ساز مخالف بزنند تیم به
هیچ جایی نمی رسد. اما اگر 10 بازیکن معمولی داشته باشیم که با هم هماهنگ
باشند و یک هدف مشترک داشته باشند بهتر نتیجه می گیرند.
*در دوره ای که آقای کوردس سرمربی تیم ملی امید بود بازیکنانی مثل
مهدوی کیا، کریمی ، خطیبی و.. بودند که در این تیم مشکل بازوبند هموجود
داشت. این تیم خیلی ساده 2 بر صفر به لبنان باخت و اوت شد. اما همین تیم با
شما بهتر ازآن تیم پر ستاره کار کند .
این دیگر کار من است که چطور تیمم را مدیریت کنم و اینکه چطور این مساله را
برای بچه ها جا بیاندازم که دنبال چه هدفی هستند.اتفاقا در سمینار گذشته
ای که رفته بودم و مساله جالبی را برای ما مطرح می کردند و آموزش می دادند
بحث نقش بود اینکه مربیان بزرگان مثل مورینیو، فرگوسن یا گواردیولا فوتبال
آموزش نمی دهند بلکه نقش بازیکن را به او آموزش می دهند. مثلا در بارسلونا
همه می دانند آرتیست فیلم مسی است و بقیه بازیکنان هم این مساله را می
دانند.اگر هر کسی بتواند نقش خودش را خوب ایفا کند همه برای تماشاکردنش می
آیند.گاهی اوقات میلیون ها دلار برای یک فیلم سینمایی هزینه می کنند اما
کسی برای دیدن این فیلم نمی رود چون بازیگران نقش شان را خوب بازی نمی
کنند.اما فیلی با 500 هزار دلار ساخته می شود و مردم جذب نقش بازیگر می
شوند چون نقشش را خوب ایفا می کند. این کار ماست که بازیکن ابتدا بفهمد
نقشش چیست و دوم اینکه نقشش را قبول کند و سوم به نقشش احترام بگذارد. اگر
بتوانیم این قاعده را در هر تیم جابیندازیم آن تیم نیاز به ستاره ندارد و
هر کسی کارش را درست انجام دهد تیم قطعا نتیجه می گیرد.
*به نظر شما ویژگی این نسل و تیمی که خودتان جمع کردید، چیست؟
اگر بخواهم حقیقت را بگویم نمی توانم در مورد این مساله حرفی بزنم.اجازه
دهید زماان بگذرد چون من دقیقا وارد این کار نشدم و باید ویژگی های خاص این
بازیکنان را پیدا کنم تا روی آنها کار کنم و بعد از گذشت مدتی در این مورد
بیشتر صحبت می کنم.
خداحافظی غریبانه از تیم ملی
*از تیم امید که فاصله بگیریم یک سری سوالات است که از شما می
پرسیم چون در این مدت ایران نبودید.. شما در شرایطی از تیم ملی خداحافظی
کردید که تیم ملی به آمریکا رفت و شما دیگر برنگشتید.ایران 3 بازی در این
کشور با اکوادور، مکزیک و آمریکا انجام داد که بعد از این بازی ها در همان
جا ماندید انگار آمریکا شما را جذب کرد..
ماجرا اینطور نبود و باید بگویم من قبل از این سفر در آمریکا بودم و لیگ
این کشور بازی می کردم. من قبل از این مسابقات برای اردوی کیش آمدم و بعد
با تیم به آمریکا رفتم. حتی قبل از این ماجرا پسرم در آمریکا بدنیا آمده
بود و در آنجا زندگی می کردیم. در همان مسابقات به این نتیجه رسیدم که تیم
به من احتیاج ندارد ... درواقع فکر کردم کادری که تیم را هدایت می کند
نیازی به من ندارد.
*چطور به این جمع بندی رسیدید؟
بازیکنان این مساله را می فهمند. من در بازی اول مقابل مکزیک بازی کردم و
من در پست دفاع چپ که پست خودم نبود، بازی کردم.همه من را می شناختند و
سالیان سال همه می دانستند که در چه پستی بازی می کنم اما به مربیان احترام
گذاشتم. در بازی دوم و سوم از من استفاده نشد و حتی در تمرینات توجهی که
باید می شد را نمی دیدم. بدون اغراق بگویم در همان سال در بهترین شرایط
فیزیکی و بدنی بودم و 29 سال سن داشتم. به همین خاطر بدون سروصدا رفتم وقتی
دیدم نیازی به من نیست.
*این نسل به مسابقات لبنان 2000 رسید و از آن زمان یک سری از
بازیکنان مثل عابدزاده، زرینچه، استیلی، خداداد و شما کنار رفتید. اما
شرایط نسلی و سنی شما با این بازیکنان فرق می کرد.شما آمریکا بودید و دیگر
یک هو هیچ خبری از شما نبود .
یک بخشی از این ماجرا به این مساله برمی گردد که من هیچوقت ارتباط مستقیمی
با مطبوعات نداشتم. به همین خاطر همین نبود ارتباط دوستان مطبوعاتی را
مجاب نمی کرد که شرایط من را دنبال کنند و بدانند من چه کار می کنم.
* حتی یکی از روزنامه ها در مورد همین مساله تیتر زده بود؟
بله، روزنامه ابرار ورزشی تیتر زده بود؛ فوتبالیست ضد رسانه ای..
*شما تا چه زمانی درآمریکا فوتبال حرفه ای بازی کردید؟
من تا سال 2001 فوتبال بازی کردم.
*با مصدومیت فوتبال را کنار گذاشتید؟
نه خدا را شکر تا به امروز هیچوقت مصدوم نشدم.
*چرا به ایران برنگشتید تا فوتبال بازی کنید؟
در سال 2001 فوتبال امارات حرفه ای شد و باشگاه الوحده امارات دعوتنامه ای
برای من فرستاد که هنوز دارم. پیشنهاد خیلی خوبی بود و حتی برایم بلیط
فرستادند. در آن زمان تیم شان به فرانسه رفته بود و می خواستند من از
نیویورک به فرانسه بروم و با تیم تمرین کنم. اما تصمیم گرفته بودم دیگر
فوتبال بازی نکنم و بس است.چون پسرم در سال 1999 در آنجا بدنیا آمد و همسرم
در آمریکا تحصیل می کرد ما تصمیم گرفتیم همان جا بمانیم و زندگی کنیم. به
همین خاطر از نیویورک به کالیفرنیا رفتم و در همان جا کلاس مربیگری C را
گذراندم و وارد بحث مربیگری شدم. من باشگاهی تاسیس کردم که گذشته از کارهای
فنی و مربیگری مسائل ساختاری باشگاه را می شناسم و می دانم مشکلات چیست و
از صفر تا 100 را خودم را انجام دادم. ابتدا به شکل آکادمی بود و با 2
بازیکن 9 و 10 ساله شروع کردم اما وقتی به باشگاه تبدیل شد حتی به 170 تا
180 بازیکن هم رسیدیم. تنها بازیکن ایرانی این باشگاه هم پسر خودم بود .
یعنی فکر نکنید چون ایرانی هستم جمعیت ایرانی به باشگاه آمدند و کمک
کردند.
*زمانی که به ایران آمدید تکلیف این باشگاه چه شد؟
روزی که می خواستم بیایم با تمام بازیکنان و خانواده هایشان جلسه ای گذاشتم
که تمام بچه ها به خاطر اینکه من می روم ، گریه می کردند. دلیلش این نبود
که من به آ نها فوتبال یاد می دادم چون پدر و مادر های این بازیکنان می
گفتند بچه های ما از زمانی که با شما کار می کنند در مسائل دیگر زندگی شان
هم تغییر ایجاد شده و ما هم دنبال این هستیم. به همین دلایل ماندم و به
امارات نرفتم.
زندگی در آمریکا
*نکته جالب این است که الوحده هیچوقت بازیکن ایرانی نداشته و این
موضوع جالب است. به نوعی شما زندگی را انتخاب کردید . هیچوقت از این تصمیم
پشیمان نشدید؟
بالاخره زندگی استیج های مختلف دارد و این پرده زندگی من هم تمام شده
بود.زمانی که من فوتبال بازی کردم خیلی کارها را انجام ندادم تا بتوانم
فوتبال بازی کنم. به همین دلیل در سن 31 سالگی به این رسیدم که زندگی کنم و
به خانواده ام برسم، مسافرت بروم و تفریح کنم. البته از روزی که فوتبال را
کنار گذاشتم هر روز یک ساعت تمرین می کنم. اما زندگی حرفه ای فرق می کند و
اگر بخواهی خوب بازی کنی باید تغذیه خوبی داشته باشی و به موقع بخوابی و
حتی بعضی اوقات مسافرت نروی..از خیلی چیزها بگذری تا بتوانی چیزی که از تو
می خواهند را ارائه دهی.. تا 31 سالگی فوتبال کافی بود.
*زندگی در آمریکا چقدر در ذهنیت تان تاثیر گذاشته بود؟
واقعا خیلی تاثیر گذار بوده. قبل از اینکه به آمریکا بروم بحث نظم و انضباط
و برنامه ریزی برایم مهم بود اما در آنجا این مسائل برایم خیلی پر رنگ تر
شد. واقعا زندگی در آنجا بدون برنامه ریزی خیلی سخت می شود و مشکلات بوجود
می آورد. به همین خاطر آنجا اگرکسی بخواهد سال آینده به مسافرت برود از
همین امسال برنامه ریزی بکند.این مساله مخصوصا در کلاس هایی که رفتم و
برنامه ریزی خیلی به من کمک کرد و اینکه چطور هدف گذاری کنم و اینکه از
ایده ذهنی ام تا هدفم چطور با یک برنامه ریزی جلو بروم.
*از نظر خصلتهای رفتاری چطور؟
در آنجا مساله ای که برای من تازگی داشت و جال بود این بود که هر فردی باید
فقط به خودش تکیه کند نه اینکه اگر مشکلی پیش آمد کسی هست که کمک کند،
همچنین چیزی آنجا نیست. حتی در جامعه آمریکایی نزدیک ترین فرد به هر کس حتی
برادر دخیل نیست و حتی از بچگی آموزش می دهند که باید کارهایت را خودت
بکنی و به کسی وابستگی نداشته باشی. اگر می خواهی از کسی کمک بگیری، کمک
بگیر اما روی کمک حساب نکن و باید خودت باشی.مهم تر از این مساله این بود
که آنجا کسی من را نمی شناخت و من راحت زندگی می کردم. در آن زمان تازه از
استرالیا آمده بودیم و تمام توجهات روی ما بود و من حتی با همسرم نمی
توانستم به رستوران بروم البته محبت مردم بود. بخش دیگر این مساله را بگویم
که تمام انسان ها در دنیا تمامی خصلت ها را دارند و مختص ایران
نیست.حسادت، محبت، تنفر، دوست داشتن و ویژگی های دیگر را تمام آدم ها دارند
اما درصدش فرق می کند و این مساله به خود آدم بستگی دارد. من نمی توانم
بگویم آدم حسودی نیستم وباید دید چقدر این ویژگی در من زیاد است.
تیم 98 ، تیم جاودان
*مردم قلبا تیم 1998 را دوست داشتند.. در این جمع که سال ها با هم
زندگی کردید چه ویژگی خاصی است که هنوز هم وقتی این تیم دور هم جمع می شوند
از لحاظ علاقه بین مردم محبوب تر از تیم ملی کنونی بین مردم است ودر واقع
مردم به این تیم حس دارند..
این تیم خاطرات خوشی را با نوع بازی کردن و رفتارشان برای مردم به جا
گذاشت. همیشه نتیجه مهم نیست و ما خیلی از بازی ها را هم باختیم. مردم
همیشه از این تیم به نیکی یاد می کنند.خصلتی که این تیم داشت که تیم های
قبل تر یا بعدی نداشتند حس بازی کردن برای تیم بود. شاید اختلاف سلیقه وجود
داشت و حتی بازیکنان یقه همدیگر را هم می گرفتند اما وقتی وارد زمین می
شدند با یک حس بازی می کردند و برای کشورشان به زمین می رفتند. مهم پیراهن
بود و این مساله دیده می شد.
*از لحاظ فنی هم این تیم از معدود تیم هایی بود که همیشه توپ داشت
نه مثل الان که توپ را به حریف می دهیم.. این تیمی بود که بازی می کرد.
ما بازیکنان مستعد و خوبی در این تیم داشتیم. فکر نمی کنم دیگر بازیکنی مثا
خداداد عزیزی در فوتبال ایران بیاید و خداداد نابغه بود. مثل عابدزاده فکر
نمی کنم دیگر در فوتبال مان روی دستش بیاید. یک تعداد بازیکن با
استعدادهای خاص در آن برهه با هم جور شده بودند .هر مربی براساس ابزاری که
دارد کارش را انجام می دهد و در آن زمان ابزار خوبی برای هر مربی بوده.شاید
آن ابزار وجود ندارد که مربی بتواند از آن استفاده کند.
*از همان جمع کدام بازیکن به حق واقعی اش در فوتبال نرسید؟
فکر می کنم تمام بازیکنان و هیچکدام به چیزی که باید می رسیدند، نرسیدند.
اگر به وضعیت کنونی شان نگاه کنید می بینید که باید خیلی بالاتر از جایی که
هستند باید باشند و امیدوارم جامعه ورزشی بستری فراهم کند تا از استعداد
واقعی آنها به نحو احسن استفاده شود.تک تک این بازیکنان را که می بینید
مردم روی آنها سرمایه گذاری کردند. حتی پيرمرد یا پیرزنی که در خانه بازی
را می دیده با نگاه کردن و وقتی که گذاشته روی این بازیکن سرمایه گذاری
کرده است. باید یک جایی از این سرمایه گذاری استفاده شود و نباید هرز برود.
بخش اعظمی از فوتبال در دنیا تجارت است و در واقع در تجارت سرمایه گذاری
می کنند تا سودی ببرند.ما هم سرمایه گذاری کردیم و امروز باید سودش را
ببریم.
خاطره دیدار با آقای خاتمی
*بحث تفکر آقای خاکپور همیشه بوده. زمانی که بعد از بازی با استرالیا به ملاقات رئیس جمهور رفته بودید به ایشان چه گفته بودید؟
بعد از اینکه به جام جهانی صعود کردیم آقای خاتمی از تیم دعوت کردند و در
جمع خودمانی حضور داشتیم. ایشان از بچه ها پرسیدند که مشکلات چیست و یک سری
از دوستان مشکلات شان را گفتند. نوبت به من که رسید من گفتم، جناب رئیس
جمهور من طرحی دارم که می توانم به ورزش ما کمک کند و نمی دانم باید با چه
کسی مطرح کنم. من توضیح دادم که در قبض هایی که در خانه ما می آید خیلی از
مالیات ها قید شده و من گفتم چه اشکالی دارد که 10 ریال به عنوان مالیات
ورزش در این قبض ها نوشته شود. خیلی ها ریز مبالغ قبض را نمی خوانند و مبلغ
کلی را پرداخت می کنند. اگر کسی این مبالغ ریز را بخواند خیلی راغب می شود
تا 10 ریال برای ورزش بدهد. در واقع از تمام قبض ها در کشور 10 ریال گرفته
شود و خرج پیشکسوتان شود. اتفاقا خیلی استقبال کردند و به رئیس دفترشان
گفتند، این طرح را یادداشت کنند و حتی با ایشان هم صحبت کردم اما دیگر
پیگیری نشد.