کد خبر : ۵۸,۹۹۵
صحبتی در باره استقلال دارم و بازیکنانی که الان در این تیم بزرگ بازی می‌کنند. دوست دارم به بازیکنان استقلال بگویم که قدر پیراهنی که بر تن کرده‌اند را بدانند. به خدا این پیراهن، پیراهن بزرگیست. سابق بر این پیراهن تیم‌های بزرگ به راحتی تن هر بازیکنی نمی‌رفت. حالا که به این پیراهن رسیدید قدر آن را بدانید و برای حفظ ارزش آن تلاش کنید. خدا را شکر الان در استقلال پول هم هست و بازیکنان با قدری دیر و زود و کم و زیاد حق‌شان را هم می‌گیرند. زمانی که ما بازی می‌کردیم که استقلال همه‌اش معرفتی بود و رفاقتی. تا می‌گفتیم پیراهن، امیرخان می‌گفت معرفتی... می‌گفتیم پول قرارداد، جواب می‌دادند معرفتی... می‌گفتیم فلان چیز، باز هم می‌گفتند معرفتی... در آخر هم از طرف من به همه استقلالی‌ها سلام برسانید و ممنون از اینکه فضای این گفت و گو را برای من ایجاد کردید.
داود سیدعباسی: با همه وجود برای استقلال آرزوی قهرمانی می‌کنم

یک‌بار دیگر بازی استقلال و پارسه در جام‌حذفی را بهانه‌ای قرار دادیم تا به سراغ یکی دیگر از استقلالی‌های تیم پارسه برویم. یکی از استقلالی‌های قدیمی‌پارسه تا با یک تیر دو نشان زده باشیم. هم با یکی از پیشکسوتان استقلال گفت و گویی بلند داشته باشیم و هم با یکی از استقلالی‌های تیم پارسه و به همین منظور به سراغ داود سید عباسی رفتیم. بازیکنی که در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد در پست مدافع چپ، مدافع راست و‌هافبک دفاعی، بازی‌های خوبی را از خود به نمایش گذاشت. البته با توجه به روحیه‌ای که از سید عباسی سراغ داشتیم انتظاری غیر از این نداشتیم که این مصاحبه بیشتر در فضایی فان صورت بگیرد که دقیقا هم همینطور شد.
*آقا داود بالاخره متولد چه سالی هستی؟ 55؟ 58 یا 59؟
-این سال تولد من واقعا معضلی شده برای خودم. آقا باور کنید من متولد 21/11/58 هستم اما در شناسنامه تاریخ تولدم با 9 روز اختلاف خورده 12/11/58 اما متاسفانه در ویکی پدیا تاریخ تولد من به اشتباه خورده بود سال 55 و یک سایتی هم آمد کار را درست کند خراب‌تر کرد. چون یه تاریخ تولد جدید برایم زدند و این‌بار زدند سال تولد 59...
*فردا (امروز) هم که با استقلال بازی دارید. تیمی‌که به آن تعلق داری.
-(با خنده پاسخ می‌دهد) البته بازی نداریم... بلکه بازی دارند چون من مصدوم هستم و بازی نمی‌کنم.
*چرا مصدوم؟
-در بازی با فولاد از مچ پا صدمه دیدم و با پررویی هرچه تمام 80 دقیقه روی همان پا بازی کردم. برای همین بازی با صنعت‌نفت‌آبادان را از دست دادم. می‌توانستم مقابل استقلال بازی کنم اما می‌ترسم که این بازی را انجام بدهم از آن طرف بازی‌های لیگ را از دست بدهم. به هرحال بازی‌های لیگ برای ما خیلی مهم‌تر از جام‌حذفیست و در اولویت قرار دارد.
*از بازی پارسه و استقلال برایمان بگو.
-یک توضیحی بدهم و آن هم این است که موسسه پارسه یکی از قدیمی‌ترین و بهترین موسسات کنکور کشور است که در بین همه موسسات کمترین تبلیغات مستقیم را داشته و دارد. مدیر این موسسه که مهندس عابدینی باشد در واقع از طریق تیم فوتبال به صورت غیرمستقیم به تبلیغ برای موسسه خود می‌پردازد. خب بهترین تبلیغ از نظر فوتبال این است که ما بتوانیم در بازی‌های بزرگ مثلا با استقلال و پرسپولیس بازی کنیم تا حسابی آنتن به سمت تیم ما بیاید. حالا که بعد از سال‌ها این اتفاق افتاده و شرایط به گونه‌ای پیش رفته که در جام‌حذفی به استقلال رسیدیم... (با خنده ادامه می‌دهد) شانس ما زده و تلویزیون حق پخش فوتبال را نمی‌دهد و این بازی پخش که هیچ.... حتی فیلمبرداری هم نمی‌شود.... (و می‌خندد و ادامه می‌دهد) واقعا دلم برای مجموعه خودمان به خصوص مهندس عابدینی سوخت. آخه ایشون یک انسان به تمام معناست. خود من بارها به ایشون گفتم که حیف است شما در فوتبال باشید. می‌ترسم در فوتبال باشید و این خصلت‌های خوب اخلاقی‌تان نابود شود.... (با لحنی آکنده از شوخی ادامه می‌دهد) به ایشان توصیه کردم که از فوتبال بروند تا همچنان انسان خوبی باقی بمانند.
*در این بازی برای نیمکت  استقلال گل می‌بری؟
-من که قرار نیست بازی کنم که برای نیمکت گل ببرم، اما حتما قبل از بازی به سراغ امیرخان رفته و از ایشان رخصت می‌گیرم. من امیر قلعه‌نویی را خیلی دوست دارم. می‌دانید یک‌بار به خاطر امیرخان و در جهت حمایت از ایشان از استقلال جدا شدم؟
*چرا؟ کی این اتفاق افتاد؟
-بعد از آن که در سال 81 استقلال در انزلی بازی را به ملوان باخت و قهرمانی را از دست داد و امیر قلعه‌نویی شد مربی استقلال، کخ که سرمربی استقلال شد، امیرخان از استقلال جدا شد. من از قبل هم به امیرخان گفته بودم که اگر از استقلال برود من هم می‌روم. پای حرفم ایستادم و از استقلال جدا شدم. رفتم به صنعت‌نفت و دوباره شاگرد منصورخان پورحیدری شدم. سال بعد که دوباره امیرخان شد سرمربی استقلال من هم به استقلال برگشتم.
*از اینکه در این بازی که مهم‌ترین بازی تیم پارسه است غیبت داری ناراحت نیستی؟
-برای خودم که نه... چون من که از این بازی‌ها زیاد داشتم. حتی مهم‌تر از این، اما خب دلم برای خود  استقلال و هوادارانش تنگ شده که آن هم با حضور در ورزشگاه تجدید دیدار می‌کنم. می‌دانید چیه؟
*چیه؟
-من خودم را خیلی خیلی مدیون استقلال و هوادارانش می‌دانم. در روزهایی که برادرم فوت کرده بود و بدترین روزهای زندگی‌ام را می‌گذراندم استقلالی‌ها خیلی هوای مرا داشتند. شما فکرش را بکنید امیرخان خودش در تمام مراسم برادر مرحومم شرکت کرد. مگه می‌شود که این‌ها را فراموش کنم؟ حتی قبل از بازی استقلال و فجرسپاسی هم به احترام خانواده من و مرحوم برادرم یک دقیقه سکوت کردند. امیدوارم که بتوانم در شادی استقلالی‌ها جبران زحمات‌شان را بکنم. هواداران این تیم هم به من بی اندازه لطف دارند.
*خدا برادرت را رحمت کنه... راستی چه اتفاقی روز خاکسپاری مرحوم افتاد که مصدوم شدی؟
-خدا بیامرزدش... ولی عجیب‌ترین مصدومیت فوتبال را فکر کنم من تجربه کردم. یعنی شما فکرش را بکنید در بدترین روز زندگی‌ام که در حال خاکسپاری برادرم بودیم، پایم لغزید و درون یک قبر خالی افتادم و پام شکست و به شدت آسیب دید. (با خنده می‌گوید) خدا وکیلی آسیب‌دیدگی از این عجیب‌تر برای یک فوتبالیست سراغ دارید؟ (خودش با خنده ادامه می‌دهد) البته مورد داشتیم که یک فوتبالیست هندی بعد از گل و برای شادی بعد از گل پشتک وارو زد و در محساباتش اشتباه کرد و روی گردن فرود آمد و گردنش شکست و جا به جا مرد... این عجیب‌ترین مرگ یک فوتبالیست بوده.
*آره خب این هم خیلی عجیب بود.
-ولی می‌دانید که این قشنگ‌ترین مرگ است؟ به خصوص برای یک فوتبالیست.
*از چه نظر؟
-خب شما فکرش را بکنید که طرف در اوج شادی و لذت و هیجان و در یک لحظه خوب زندگیش به رحمت خدا رفته.... حالا این مرگ را مقایسه کنید با کسی که مثلا معتاد می‌شود و اُور دوز می‌کند...
*راستی یک گل هم در دربی برای استقلال زدی. یادت که هست؟ دقیقه 3 بازی...
-البته ظاهر آن گل دقیقه 3 بود. در اصل زودتر بود. چون تا داور بازی که اتفاقا یک داور پرتغالی هم بود سوت بازی را زد هواداران پرسپولیس پشت دروازه این تیم ترقه انداختند و داور بازی را تعطیل کرد. دو، سه دقیقه بازی تعطیل بود و تا شروع شد من گل زدم.
*یعنی ادعای 30 ثانیه بودن داری تو هم؟
-(با خنده می‌گوید) حالا اگه 30 ثانیه هم نبود دیگه 40 ثانیه بود حتما (و با صدای بلند می‌خندد)
*از مدت زمان حضورت در استقلال که حتما پر از خاطرات شیرین و تلخ است، می‌توانی دو تا را جدا کنی و برای ما بگی؟
-خاطره تلخ که از دست رفتن فینال آسیا در ورزشگاه آزادی بود. در آن باران عجیبی که در تهران بارید و باعث شد ما نیمه‌نهایی را به تیم آنیانگ ببازیم. در نیمه اول من یک شوت به دروازه حریف زدم و توپ داشت گل می‌شد که تو گِل جلوی دروازه گیر کرد و نرفت تو گل... بین دونیمه هم پرسنل زحمتکش ورزشگاه واقعا زحمت کشیدند، آمدند و همان منطقه که توپ من گیر کرده بود را تمیز کردند تا بازیکن برزیلی آنیانگ مثل همان شوت مرا بزند و در عوض توپ به آن منطقه بخورد، سر بخورد و سرعتش بیشتر شود و گل شود. واقعا پرسنل زحمت کشیدند در آن صحنه (و می‌خندد) اما خب آن شکست ما یک خیر بزرگ برای فوتبال ایران داشت. آن هم این بود که ورزشگاه آزادی را کلا بازسازی کردند و شد یک ورزشگاه مدرن جهانی.
*و خاطره شیرین؟
-درهمان دربی که من گل زدم، ابراهیم توره و نوازی درگیر شدند و من به حمایت از نوازی با ابراهیم توره برخورد کردم که البته برخوردم  اشتباه بود و بعدا از توره به صورت رسمی‌ عذرخواهی کردم و با توره دوست هم شدیم. بعد از آن برخورد خودم استرس گرفتم و گفتم که الان داور مرا اخراج می‌کند. علی دایی و افشین پیروانی هم رفته بودند سراغ داور و انگلیسی با داور حرف می‌زدند و اصرار می‌کردند که مرا اخراج کند، اما خدا را شکر داور اخراجم نکرد و به خیر گذشت، اما یک خاطره دیگر هم از دربی‌ها بگم.
*بفرمایید.
-من آنقدر که بعد از گل محمود فکری که از 45 متری در دربی زده شد خوشحال شدم و خوشحالی کردم، از گلی که خودم زده بودم اینقدر خوشحال نشده بودم. باور کنید این عین واقعیت است که می‌گویم.
*استقلال را در این فصل چطور می‌بینی؟
-به طور کلی باید بگویم که فوتبال ما نسبت به سال‌های گذشته ضعیف شده، اما در این فوتبال ضعیف شده، این استقلال بهترین تیم این فصل است و شایسته‌ترین تیم برای قهرمانی و من از صمیم قلب آرزو می‌کنم و دعا می‌کنم که استقلال در لیگ قهرمان شود و بتواند فصل بعد هم در باشگاه‌های آسیا خوش بدرخشد و قهرمان شود. این نظر و آرزوی کلی من بود در باره استقلال.
*داود سیدعباسی قبل از اینکه استقلالی شود ملی‌پوش شد. درسته؟
-بله. من از فجرسپاسی به تیم‌ملی دعوت شدم. آن زمان انگار یک سری تیم‌ها در تیم‌ملی سهمیه داشتند. یعنی حتما شش یا هفت نفر از استقلال دعوت می‌شدند و به همان تعداد هم از پرسپولیس. پنج- شش نفر هم لژیونر بودند که به تیم‌ملی اضافه می‌شدند و یکی- دو یا فوقش سه نفر هم از دیگر تیم‌ها به تیم‌ملی دعوت می‌شدند. زمانی که من برای اولین بار به تیم‌ملی دعوت شدم نه بازیکن استقلال بودم، نه پرسپولیس و نه لژیونر. بلکه بازیکن فجرسپاسی بودم و از این تیم برای اولین بار به تیم‌ملی دعوت شدم.
*اولین مربی که تو را به تیم‌ملی دعوت کرد؟
-آقا جلال (طالبی) که واقعا نوکرشم. خیلی خیلی ایشون را دوست دارم.
*از آن زمان و اولین حضورت در تیم‌ملی خاطره‌ای نداری؟
یک خاطره با مزه (با خنده ادامه می‌دهد) بازی با قطر بود و من روی نیمکت ذخیره‌ها نشسته بودم که دیدیم آقا جلال اشاره به دستیارانش می‌گوید: این شاهرخ رو عوضش کنید.... همه تعجب کردند. من خودم از خودم پرسیدم که خدایا آخرین باری که شاهرخ بیانی برای تیم‌ملی بازی کرد اقلا ده-دوازده سال پیش بوده... از آقا جلال پرسیدند شاهرخ کیه؟ آقا جلال دوباره گفت شاهرخ نه... کوروش رو می‌گم... دوباره گفتیم که آقا جلال کوروش نداریم تو تیم... آقا جلال این‌بار گفت: این شماره 19 رو میگم دیگه.... دیدیم شماره 19 داریوش یزدانی بود. منظور آقا جلال داریوش یزدانی بود (و با صدای بلند می‌خندد) یادش بخیر... آن زمان به من لقب سرباز فداکار تیم‌ملی را داده بودند.
*داود جان ممنون که این گفت و گو را با ما انجام دادی. اگه صحبت خاصی هست بفرما که در خدمتیم.
-من یه صحبتی در باره استقلال دارم و بازیکنانی که الان در این تیم بزرگ بازی می‌کنند. دوست دارم به بازیکنان استقلال بگویم که قدر پیراهنی که بر تن کرده‌اند را بدانند. به خدا این پیراهن، پیراهن بزرگیست. سابق بر این پیراهن تیم‌های بزرگ به راحتی تن هر بازیکنی نمی‌رفت. حالا که به این پیراهن رسیدید قدر آن را بدانید و برای حفظ ارزش آن تلاش کنید. خدا را شکر الان در استقلال پول هم هست و بازیکنان با قدری دیر و زود و کم و زیاد حق‌شان را هم می‌گیرند. زمانی که ما بازی می‌کردیم که استقلال همه‌اش معرفتی بود و رفاقتی. تا می‌گفتیم پیراهن، امیرخان می‌گفت معرفتی... می‌گفتیم پول قرارداد، جواب می‌دادند معرفتی... می‌گفتیم فلان چیز، باز هم می‌گفتند معرفتی... در آخر هم از طرف من به همه استقلالی‌ها سلام برسانید و ممنون از اینکه فضای این گفت و گو را برای من ایجاد کردید.

۵ آبان ۱۳۹۳ ۱۲:۳۳
روزنامه استقلال جوان |

فتو فرهادی - طرح بلایند - 1200-800   تبلیغات رادکام

اظهار نظر خوانندگان

  • خواهشمند است نظر خود را تا حد ممکن به زبان فارسی بنویسید .
  • نظرات توهین آمیز ، تکراری و غیر مرتبط منتشر نخواهد شد .
  • نظرات ارسالی بعد از تایید منتشر خواهد شد.
  • مسئولیت محتوای نظرات به عهده اظهار نظر کننده و قابل تعقیب می باشد . 

تعداد کاراکتر باقیمانده: 2000
نظر خود را وارد کنید