* قراربود به پدیده بروی!
نمیتوانستم به غیر از استقلال در تیم دیگری بازی کنم. هر کاری کردم، نتوانستم خودم را قانع کنم که به تیمی غیر از استقلال بروم.
* قبلاً گفته بودی شاید از فوتبال خداحافظی کنی؟
بله اما فکر نمیکنم 30 سالگی سن زیادی برای فوتبال بازی کردن باشد. منتظرم روزی دوباره به استقلال برگردم و حتی برای یک بار هم که شده برای این تیم بازی کرده و پس از آن از فوتبال خداحافظی کنم.
* فکر نمیکنی کمی احساساتی شدهای؟
هر اسمی که دوست دارید، برای این کار بگذارید ولی من تصمیم خودم را گرفتهام. در استقلال بیمعرفتی زیادی از برخی دوستان دیدم. متأسفانه قدر بازیکنی که پیشکسوت تیمش به حساب میآید را نمیدانیم. هشت سال برای استقلال زحمت کشیدم ولی احترام مرا نگه نداشتند. پیش از اینکه علی دایی از تیمملی خداحافظی کند، با او تماس گرفته و گفته بودند دیگر دعوت نمیشوی و خداحافظی کن. متأسفانه در استقلال هیچکس حتی با من تماس هم نگرفت تا بگوید باید خداحافظی کنم.
* قلعهنویی باید زنگ میزد؟
روی صحبتهایم به هیچ عنوان با امیر قلعهنویی نیست. مردم اشتباه نکنند، چون قلعهنویی استاد من است. زمانی که جوان بودم، قلعهنویی مرا به استقلال آورد و به تیمملی رفتم و حالا هم تصمیم به کنار گذاشتن من گرفته است. توقعی از قلعهنویی ندارم که بخواهد برای من کاری کند. بحث من با افرادی است که نزد قلعهنویی رفتند و «زیر آب» من را زدند. همین الان از خیلی از بازیکنان استقلال بهتر هستم. مشکل من نه فنی بود، نه تاکتیکی. زمانی که به استقلال آمدم، همه از جمله امیر قلعهنویی احترام بازیکنان پیشکسوت همانند علیرضا منصوریان و محمود فکری را حفظ میکردند و هر سال قرارداد آنها زودتر از همه بازیکنان تمدید میشد ولی مرا که هشت سال برای استقلال بازی کرده بودم، خیلی راحت کنار گذاشتند.
* در این مدت کسی از استقلال با تو تماس نگرفت؟
با همه بازیکنان و مربیان استقلال دوست هستم ولی به غیر از آرش برهانی هیچکس با من تماس نگرفت. من نیازی به هیچکس ندارم اما حداقل یک بار تماس میگرفتند. در دو سال گذشته در 90 درصد بازیهای استقلال حضور داشتم. اگر قلعهنویی به من اعتقاد نداشت، به من میدان نمیداد. مطمئنم یک نفر در استقلال چیزهایی به قلعهنویی گفت تا او به من پشت کند. میدانم چه کسی «زیر آب» من را پیش قلعهنویی زد که در استقلال نباشم، حداقل 20 بازیکن استقلال میدانند که منظورم چه کسی است.
*واضحتر حرف بزن.
به زودی شخصیت این فرد را برای مردم رو میکنم. هفت، هشت سال پیش خودم دیدم که این فرد چطور پشتسر افراد حرف میزند. این شخص همان کسی بود که با ناصر حجازی خوب بود و وقتی متوجه شد امیر قلعهنویی قرار است به استقلال بیاید، با او تماس گرفت و گفت خدا را شکر به استقلال آمدی! شاید قلعهنویی از صحبتهای من ناراحت شود ولی روزی متوجه میشود که در مورد من زود قضاوت کرد. آن شخص یکی از افراد نزدیک به قلعهنویی است و به خاطر او مجبور شدم از عزیزترین رفیقم بگذرم. این شخص به هر طریقی دوست دارد نان بخورد. دست او به زودی برای امیر قلعهنویی رو میشود تا سرمربی استقلال بداند چه کسی در کنارش بوده است. مطمئنم قلعهنویی روزی متوجه میشود که در مورد سیاوش اکبرپور اشتباه فکر کرده است. این آقایی که به زودی دستش رو میشود، حتی میداند که مدیرعامل و سرمربی فصل بعد استقلال چه کسی است. این شخص نان را به نرخ روز میخورد و قلعهنویی هم میداند منظورم چه کسی است. فقط این را بگویم که منظورم دستیاران قلعهنویی نیستند.
* فعلاً میخواهی منتظر استقلال بمانی؟
من سه سال با استقلال قرارداد 40، 50 و 60 میلیونی بستم و در این سه سال تنها 90 میلیون تومان گرفتم. یک بار هم با استقلال دو ساله بستم و 250 میلیون تومان گرفتم و 150 میلیون تومان بخشیدم. چند روز پیش پسری مرا دید و اشک ریخت و گفت چرا از استقلال رفتی؟ نمیدانستم به او چه چیزی بگویم و بیاختیار من هم اشک ریختم.، به زودی جواب افرادی که باعث جدایی من شدند را میدهم. من عاشق استقلال هستم و منتظرم روزی دوباره به این تیم برگردم و با پیراهن استقلال از فوتبال خداحافظی کنم. صدای مرا ضبط کنید و از طرف من بنویسید، روزی که از استقلال خداحافظی کردم، در همه بازیهای استقلال به جایگاه شماره هشت آزادی میروم تا این تیم را تشویق کنم. اگر محروم میشدم، تکل میزدم، با مشت به صورت بازیکن میزدم و... همهاش به خاطر استقلال بود. الان هم معنای صحبتهایم این نیست که از آمدن به استقلال پشیمانم. افتخار میکنم که پیراهن استقلال را پوشیدم. تمام تصاویر دورانی که با مصدومیت بازی میکردم، موجود است تا مردم بدانند چطور مرا به زمین میفرستادند.