<ul> <li> <div align="justify"><font size="2">سرخپوشان پایتخت سال سخت و تلخى را پشت سر گذاشتند. سالى پر از ناکامى که تناسبى با قهرمانى ۲ فصل قبل آنها نداشت. آنچه این دشوارى را برجسته تر مى کرد اختلاف ها و درگیرى هاى داخلى بود، گو اینکه اگر اینها نبود چه بسا آنها شاهد این همه ناکامى نمى شدند. پرسپولیس اکنون براى رسیدن به موفقیت دوباره تلاش مى کند و موفقیت ارکان گوناگونى دارد. یک مدیر حق دارد و باید در هر شرایطى به فکر در خدمت گرفتن یک گزینه ایده آل براى هدایت تیم خود باشد. مشکلات، توجیه کننده کوتاهى در این بخش نخواهد بود. در واقع نمى توانیم به عباس انصارى فرد ایراد بگیریم که چرا با این همه مشکلات به دنبال جذب کلاوس تاپ مولر یا یک مربى بزرگ دیگر بوده است. حتى از این بابت باید به او نمره مثبت داد اما آیا همه مشکلات با مربى یا حتى بسته شدن یک تیم خوب رفع و رجوع مى شود؟ آیا اینها دلیل اصلى ناکامى و ناپایدارى سرخپوشان قلمداد مى شوند؟ پاسخ این سؤال را همه مى دانیم اما به آن توجه لازم نداریم. آیا انتخاب یک آلمانى با عدم سنخیت که بین روحیات آنها و ما وجود دارد گذشته از آوازه و کارنامه خوبش ایده آل تلقى مى شود؟ آیا انتخاب بازیکنان بر اساس تفکرات تاکتیکى سرمربى بعدى صورت گرفته است؟ اگر سرمربى جدید بیاید در شرایط بحرانى تا چه میزان مسئولیت آنچه روى خواهد داد را مى پذیرد؟ آیا فرصت یک ماهه زمان کافى براى زیر و رو کردن تیم است؟ على آبادى، انصارى فرد و دیگران در این تأخیر چه سهمى داشته اند؟ مشکلات البته فراتر از اینهاست. هیچ کس نمى داند آنها تا کجا با هم ادامه خواهند داد. در واقع سرمربى هر لحظه باید منتظر باشد که ادامه راه را با مدیر دیگرى طى کند که معلوم نیست چقدر به او اعتقاد داشته باشد. همچنین نمى دانیم رابطه هیأت مدیره که ممکن است با تغییراتى روبه رو شود با او چگونه خواهد بود و آیا مدیرعامل از این بابت تحت فشار خواهد بود، چنانکه وینگادا از ناحیه انصارى فرد تحت فشار بود؟ مسائل مالى چه وضعیتى را به وجود خواهد آورد؟ هرگاه چنین مسائلى مطرح مى شود در توجیه آن به سرعت عنوان مى شود در مدیریت دولتى چنین وضعیتى امرى بدیهى است اما چرا اینگونه است؟ آیا این ۲ لازم و ملزوم یکدیگرند یا اینکه مشکلى در ذهن ما وجود دارد؟ با توجه به ۸ سال فعالیت یک دولت آیا به قدر نصف این عدد هم نمى توان انتظار ثبات در تصمیم گیرى ها را داشت؟ به نظر مى رسد با مشکلى نهفته در نقطه کور تفکرات مدیران روبه رو هستیم و متأسفانه آن را به عنوان یک واقعیت غیرقابل تخطى پذیرفته ایم. پرسپولیس این فصل را با اما و اگرهاى فراوانى آغاز مى کند. وجود یکسرى متغیرها اجتناب ناپذیر است اما آنچه ما مى بینیم همه اش متغیر است. بعضى از اینها جزئى از کار هستند. توان حریفان، مصدومیت ها، داورى ها و مواردى از این دست گاه از کنترل ما خارج هستند اما ما درباره مواردى صحبت مى کنیم که محصول کار مدیران و مسئولان است. یک مثال شاید موضوع را روشن تر کند. بسیارى از کسانى که از نزدیک با مسائل پرسپولیس درگیر هستند، دکتر على سعیدلو را به عنوان یک وزنه، عاملى براى ثبات مدیریتى مى خوانند و او را با توجه به همین کارکرد از عوامل مؤثر موفقیت هاى قبلى مثل قهرمانى ۲ فصل قبل مى دانند اما آیا در شرایط کنونى و در فصل که گذشت نیز اینگونه بود؟ دکتر سعیدلو در یک سال گذشته مدام پرسپولیس را با این اما و اگرها روبه رو کرده است که آیا به طور مستقیم در مجموعه حضور پیدا مى کند یا نه؟ این مشکل هنوز هم ادامه دارد. از سوى دیگر بعضى اختلاف هاى داخلى باشگاه نیز به نوع ارتباط ۲ معاون رئیس جمهور نسبت داده مى شود. در توضیح این مسأله نیز اشاره به اختلاف حسین هدایتى و داریوش مصطفوى که در اوج آن بعضى حتى مطرح مى کردند که آنها نمادى از اختلاف عقیده محمد على آبادى و على سعیدلو درباره نحوه حل مشکلات پرسپولیس هستند. آیا این حکایت بار دیگر آغاز مى شود؟ پرسپولیس براى ادامه فصل چه برنامه و استراتژى دارد؟ سرخپوشان باید تا یک ماه دیگر فصل جدید را شروع کنند اما هنوز تکلیف هیچ چیز را روشن نکرده اند. نحوه تأمین اعتبارات مشخص نیست. تکلیف سرمربى روشن نشده است و وضعیت هیأت مدیره هم روشن نیست</font></div> </li></ul>