18 خرداد با برتری ایران مقابل
کره جنوبی مردم نفسی به راحتی کشیدند که تیم ملی فوتبال ایران به جام
جهانی رفته و دغدغهها تمام شده است. انتظار و امید حرکتی پرنشاط و
امیدوارانه برای موفقیت در جام جهانی برزیل بود اما به قول معروف چه فکر
میکردیم و چه شد.
از حماسه خرداد نزدیک به سه ماه گذشته و نه تنها از برنامهریزی و
طراحی استراتژیک خبری نیست بلکه مناسبات مسئولان فدراسیون فوتبال، سازمان
لیگ و کادر فنی تیم ملی خلاصه شده در دعوا و بیانیه و مصاحبه علیه یکدیگر.
مدیران فوتبال و کادرفنی تیم ملی دور یک میز جمع میشوند و بعد از جلسات
خود از همدلی و همراهی میگویند اما به ساعتی نکشیده مصاحبه ضد یکدیگر و
متهم کردن به دروغگویی آغاز میشود. ما میمانیم که چه فرقی است میان برخی
مربیان وطنی و مرد حرفهای پرتغالی که همانند یکدیگر ناگهان بیانیه
مینویسند و بیمهابا به فوتبال میتازند.
برایمان سوال میشود که مگر کره جنوبی، ژاپن و استرالیا هم به جام
جهانی نرفتهاند چرا در آنجا برگزاری مسابقات لیگ به بحران حل نشدنی تبدیل
نشده و واقعا برنامه ریزی لیگ برتر چه عملیات بالاتر از خطری است که هنوز
هم نمیتوان آن را به سامان رساند. جالب اینکه در کنار کیروش، مربیان سایر
رده ها از جمله زیر 22 سال نیز از برنامه ریزی سازمان لیگ گلایه دارند.
اگر قرار است سرمربی تیم ملی و مدیران باشگاه ها خود روی رینگ بروند و مشکل
را حل کنند که دیگر چه نیازی به طراحی برنامه توسط سازمان لیگ است؟
هر روز و ساعتی که میگذرد به جام جهانی نزدیکتر میشویم و هنوز
مسئولان فدراسیون، سازمان لیگ و تیم ملی در اولویت بندی میان تیم ملی و
باشگاهها ماندهاند. کیروش هم که میگفت فوتبال ایران را مانند خودش
حرفهای میکند اکنون انتظاراتی دارد که همتایان حرفهای او در کشورهای
دیگر چنین خواستههایی را ندارند.
بیتردید مردم ایران نخواهند پذیرفت که تیم ملی قربانی این دعواهای
تمام نشدنی مدیران فدراسیون و کادر تیم ملی شده و در جام جهانی نتیجه
نگیرد. مردم از صعود به جام جهانی راضی هستند اما نه به قیمت اینکه تیم ملی
بدون اردو و برنامه برای زنگ تفریح شدن به برزیل برود. این اختلافات و
کجسلیقگیها باعث شده گاهی اوقات با خودمان بگوییم کاش به جام جهانی
نمیرفتیم تا این تنشها به فوتبال پرهیاهوی ایران اضافه میشد.