بسیار شنیده ایم که وقتی تیمی نتیجه نمی گیرد و یا بازیکنی دچار افت میشود بلافاصله باشگاهها در صدد استخدام روانشناس بر می آیند .اما این باشگاهها زمان عقد قرار دادهای چند صد میلیونی فقط از بازیکن بدنبال بهره کشی و نتیجه گرائی هستند و به دیگر امور زندگی او وارد نمی شوند و نمی دانند بازیکن گرانقیمت آنها چه حال و روزگاری دارد . بازیکن دو ساعتی در روز در تمرینات باشگاه شرکت می کند و کنترلی از سوی باشگاه بر نحوه زندگی این بازیکنان وجود ندارد. برای مثال اگر بارسلونا کهکشانی میشود این اقتدار و انسجام با کنترل نامحسوس 24 ساعته بازیکنان بدست آمده. بازیکنان موظف هستند که ساعت 10.30 شب در منزل جواب تماس تلفنی باشگاه را بدهند. اگر بازیکنی کوتاهی کند در فرداهای این تیم جائی نخواهد داشت .اما اینجا با اینکه بازیکنان ما شب در پارتی دستگیر میشوند و همین به اصطلاح مدیر عاملان بدنبال آزادی آنها می روند .
این مقدمه بازگو شد تا به داستان ستاره کاغذی امروز برسیم بازیکنی که نازش خریدار دارد و بی باشگاه نمی ماند . اما متاسفانه در زندگی شخصی خود دچار فراز و نشیب های فراوانی است از جمله اینکه عمر زندگی زناشوئی او حتی به 4 ماه هم نرسید و تجدید فراش کرد . این بازیکن در طول سابقه بازیگری خود بدفعات برای عمل جراحی وارد اتاق عمل شده و شما در نظر بگیرد تعداد دفعات تزریق داروی بیهوشی به او به چه میزانی بوده که از او فردی پرخاشگر ،دمدمی مزاج و یاغی ساخته ،روایت می کنند وقتی او بینی خود را به تیغ جراحان سپرد پس از عمل جراحی یقه دکتر بیهوشی را گرفت و از مقدار داروی بیهوشی مصرف شده گله کرد که کم بوده و او درد کشیده. از قضا دکتر بیهوشی که هیچ علاقه ای به ورزش فوتبال ندارد. متقابلا یقه بازیکن را گرفته و بر روی تخت می کوبد .تا او جایگاه خود رابد اند.
حالا اگر این بازیکن دچار افت شده و مثل قبل بهره وری ندارد . علت را باید در ضعف باشگاهها از نظر کنترل بازیکنان دانست .دریافت های میلیاردی و زندگی هائی که درد آور است . و بیگناه دخترانی که با یک دنیا امید و آرزو پای در اینگونه زندگی ها می نهند.