حال یکبار دیگر میپرسیم پراندلی و قلعهنویی چقدر به یکدیگر شباهت دارند؟
چزاره پراندلی که حالا با تیم ملی ایتالیا به فینال یورو 2012 آمده و با نمایشهای فوقالعاده تیمش، فوتبال ملی ایتالیاییها را احیا کرده تا پیش از این هیچگاه در تیم ملی سابقه مربیگری نداشته. این مربی 54 ساله دو سال پیش هدایت لاجوردیپوشان را برعهده گرفت و آهسته آهسته آنها را به جایگاه واقعی خود نزدیک کرد. او در شرایطی به کارش ادامه داد که مدام از سوی رسانههای ایتالیایی با انتقادات جورواجوری مواجه میشد. حالا حضور پراندلی در فینال یورو نشان میدهد که یک مربی خوب – حتی اگر صاحب تجربه ملی نباشد – میتواند به موفقیت برسد. او با حضور در یورو این مساله را اثبات کرده است.
حالا به فوتبال ایران فلاشبک میزنیم؛ امیر قلعهنویی را میبینیم که پس از موفقیت در فوتبال باشگاهی به تیم ملی ایران میآید اما فشار انتقادات به قدری زیاد میشود که سرانجام او با ناکامی در جام ملتهای آسیا از فوتبال ملی وداع میکند. پس از او منصور ابراهیمزاده هم از سوی جامعه فوتبالی پذیرفته نمیشود تا تیم ملی به علی دایی برسد و او هم چون جوان و کم تجربه است، با تیم ملی ایران شکست میخورد.
دلایل شکست آنها چیست؟ بسیاری از کارشناسان معتقدند که آنها جوان و کمتجربه بودند و به همین دلیل با تیم ملی نتیجه نگرفتند. اگر نظر آنها درست است، پس چگونه پراندلی بیهیچ تجربهای در زمینه ملی فوتبال ملی ایتالیا را از بحرانی بزرگ نجات میدهد و به فینال یورو میرساند؟
پس اینجا هم متوجه میشویم که نظر کارشناسان فوتبال ایرانی درست نیست و فضای حاکم بر فوتبال ایران با مشکل مواجه است. فضایی که اجازه نمیدهد یک مربی جوان در راه رشد و موفقیت قرار بگیرد.
حضور پراندلی و دل بوسکه در فینال یورو و تقابل این مربیان میتواند یکی از پیامهای یورو برای فوتبال ایران باشد. اول اینکه پیر و جوان بودن مربی ملاک موفقیت نیست به تجربه کار در تیم ملی هم به تنهایی نمیتواند به ایجاد تحول منجر شود.
شاید این دو مفهوم برای فوتبال ملتهب ما بهترین پیام پس از مسابقات یورویی باشد که چیزی نزدیک به یک ماه هر شب ما را پای تلویزیون نشاند. امشب هم ساعت 23:15 پای تلویزیون هستیم تا تقابل مربیانی را ببینیم که با دو نگاه مختلف هدایت تیمهای ملی اسپانیا و ایتالیا را برعهده گرفتهاند