شاید بتوان گفت این 2 بازی برای آن دسته از فوتبالدوستان ایرانی که طرفدار پرسپولیس و رئال مادرید هستند چندان خوشایند نبوده اما به هر حال همین که همگی توانستیم دور از روزمره گی های آزار دهنده این روزها دقایق و ساعاتی را به تجربه هیجان خالص بگذرانیم با ارزش و سودمند است.
درباره دربی اخیر نقدها و تحلیلهای بسیاری نوشته و عنوان شده است و صد البته هنوز هم نکات زیادی هست که توجه به آن ها می تواند جالب باشد. یکی از همین نکته ها بحث میزان تاثیرگذاری ستاره ها در بازی هایی است که دو تیم از توان عمومی تقریبا یکسانی برخوردار هستند.
در حقیقت مساله اصلی اینست که در مسابقه ای با حساسیت ال کلاسیکو و در سایز فوتبال ما دربی سرخابی که دو تیم سابقه ای تاریخی در ارائه فوتبالی تقریبا پایاپای دارند در نهایت چه عواملی می تواند در تعیین سرنوشت بازی بیشترین تاثیرگذاری را داشته باشد؟
پیش از این بارها در فوتبال تجربه شده است که ستاره ها می توانند ورق را به نفع تیمی که در آن عضویت دارند برگردانند و اصولا بعد از هواداران این بازیکنان ستاره هستند که به تیم ها شخصیتی متفاوت می بخشند. ستاره ها این قدرت را دارند که حتی در یک لحظه جریان بازی را عوض کنند و از تیم بازنده، برنده بسازند. این موضوع در مسابقاتی که یک تیم پرمهره و پرستاره با حریفی معمولی مواجه می شود نمود بیشتری دارد و قابل درک تر هم هست اما وقتی فرصتی پیش می آید که 2 تیم پر ستاره به هم بخورند و در حقیقت جنگ ستارگان راه بیفتد برتری با کدام گروه خواهد بود؟
در ال کلاسیکوی اخیر شاهد رویارویی دو تیمی بودیم که بدون شک بهترین های دنیا را در خود جای داده اند. دو تیم با کلکسیونی از بازیکنان ستاره که دیدن جدالشان سوای این که طرفدار کدامشان باشی لذتبخش است.
در این مسابقه رئال مادرید بیشتر حمله کرد، موقعیتهای گلزنی بیشتری داشت و سوار بر بازی بود اما برنده کاتالانها بودند، چرا؟ این که فقط بخواهیم عنوان کنیم بارسلونا قویتر است پس برنده شده خیلی عوامانه است. از لحاظ توان فنی و قدرت تیمی هر دو در سطح بالایی قرار دارند اما تیمی برنده شد که فقط یک ویژگی اضافه تر داشت.
بارسا در این ال کلاسیکو هم پیروز شد فقط به این دلیل که بازیکنان و در حقیقت ستاره هایش از آمادگی روانی بیشتری برخوردار بودند. بالا بودن این آمادگی روانی می تواند دلایل مختلفی اعم از بردهای قبلی آبی، اناری ها داشته باشد اما آنچه مهم است همین که ستاره های بارسا از کمترین موقعیت ها بیشترین استفاده را برند اما بزرگان سپید پوش رئال تا توانستند موقعیت خراب کردند. بازیکنی مثل مسی در تمام طول بازی فقط دو حرکت سازنده انجام داد که هر دو مورد هم به گل انجامید اما در طرف دیگر میدان رونالدو حداقل دو موقعیت صد در صد گل را به باد داد.
مقایسه این 2 بازیکن در قاب بازی نکته مورد اشاره را به وضوح نمایان می کند. این مساله در مورد سایر نفرات دو تیم هم صدق می کند به گونه ای که می بینیم ستاره ای مثل کاکا مه فصل فوق العاده ای را می گذراند چگونه نامطلوب بازی کرد اما جوانی همچون الکسیس سانچس که تازه به بارسا پیوسته و در این بازی سایه دیوید ویای نیمکت نشین روی او سنگینی می کرد چگونه آن گل سخت اما زیبا را به ثمر رساند. این مسایل همگی گویای برتری روانی میهمان بر میزبان بود.
در همین دربی سرخابی خودمان هم دیدیم که پرسپولیسی ها حتی نتوانستد از همان داشته های محدودشان هم استفاده بهینه بکنند. حتی علی کریمی هم در این مسابقه نتوانست آن تاثیرگذاری همیشه را داشته باشد چرا؟ چون سرخپوشان به هر دلیلی از لحاظ روانی در موقعیت ضعف قرار گرفته بودند. چون آمادگی روانی کمتری نسبت به استقلال داشتند.
فوتبال قاعده خودش را دارد. در بالاترین سطح (ال کلاسیکو) باشد یا در همین فوتبال نیم بند خودمان، قواعد تغییری نمی کنند خصوصا قواعد روانی حاکم بر فوتبال که امروزه دیگر جزو فاکتورهای مهمی است که باشگاه ها با حساسیت ویژه ای بدان ها می پردازند. / ش