پیش کشیدن بحث جادوگر از سوی صمد مرفاوی بیش از آنکه خوراک لذیذی برای چند رسانه باشد، انسان را ضعیفالنفس نشان میدهد! صمد مرفاوی متهم میکند و آشکارا به دنبال توجیه شکست خانگی مس است اما مرفاوی که خود روزگاری سرمربی استقلال بود، باید راه دیگری برای توجیه شکست خود پیدا کند. طرح چنین سناریویی از زبان مرفاوی بسیار بعید بود. صمد حتی دانش خودش را هم با مطرح کردن بحث جادوگر زیر سوال برد. به کار بردن چنین ادبیاتی آیا توانایی انسان را زیر سوال نمیبرد؟ صمد مرفاوی این طرز بیان را در زمانه و عصری به کار میبرد که انسان با فشار دادن یک دکمه راهی فضا میشود. انسان به واسطه تواناییها، نبوغ، تلاش و ممارست خود به دستاوردهایی رسیده که شاید همین 30 سال پیش هم نمیتوانستیم آن را در ذهن تجسم کنیم. صمد در دوره تکنولوژی به شیوه عصر حجری حرف میزند و این برای مردی که به زعم اهل فن، خود به واسطه تواناییها و علومش به جایگاه امروزی رسیده بسیار خطرآفرین است. صمد مرفاوی از کدام جادو و جمبل حرف میزند؟ اگر او بار دیگر نمایش تیمش مقابل استقلال را بنگرد آیا حرفش را پس نخواهد گرفت؟! مس صاحب چند موقعیت صددرصد گل شد و سهم مهاجمان او در گل نکردن موقعیتهای مناسب چه میزان بود؟
***
امروز اگر مهدی دینورزاده، سرمربی تیم داماش چنین ادعایی را مطرح میکرد شاید میتوانستیم آن را باور کنیم! مهاجمان داماش از دو قدمی توپ را به تیر دروازه استقلال میکوبیدند اما آیا نظیر چنین صحنههایی در بازی با مس کرمان هم روی دروازه استقلال تکرار شد؟ چند ضربه به توپ مهاجمان مس به تیر دروازه خورد یا از روی خط بیرون آمد؟ مس به اعتقاد خود مرفاوی در نیمه اول صاحب توپ بود و میدانداری میکرد اما هرگز نتوانست از میدانداریاش بهره بگیرد. صمد مرفاوی اگر مربی بارسلونا در فینال 2 دوره قبل لیگ قهرمانان اروپا بود و مقابل اینترمیلان آنگونه موقعیتهایش تبدیل به گل نمیشد چه واکنشی نشان میداد؟ آیا صمد در قاره سبز که مهد علم و تکنولوژی است، میتوانست چنین ادعایی را به زبان بیاورد؟ آیا همگان از شنیدن حرفهای او نمیخندیدند؟ تفکرات یک تیم را سرمربیاش میسازد. صمد مرفاوی با این ادبیات به مردانش القا میکند که هرگاه نتوانستند از موقعیتها استفاده کنند، پس نیرویی ماوراءالطبیعه در این ناکامی دست داشته است!
***
مشابه آن تیمی که فصل نهم در اختیار مرفاوی بود و او هرگز نتوانست با آن مجموعه که مردانی مانند طالبلو، محمدی، حیدری، جانواریو، کاظمی، اکبرپور، مجیدی، برهانی، جباری، عنایتی، رینالدو و ... را داشت، به توفیقی دست یابد، امروز در دستان پرویز مظلومی قرار گرفته است. صمد هم روی نیمکت از مشاوره مردی به نام روته مولر بهره میبرد؛ مثل پرویز که امروز هنکه را در کنار خود دارد. تیم امروز اما به لحاظ هارمونی تیمتر از تیم آن روزها است و در حقیقت، جادوی استقلال همین «تیم بودن» است. در استقلال امروز میتوان فرهاد مجیدی را یکی از جادوگران دانست. بازیکنی که مرفاوی هیچگاه رابطه خوبی با او نداشت! در استقلال امروز دروازهبان بزرگی به نام رحمتی حضور دارد و مرکز میدان در اختیار یکی از برترین هافبکهای دفاعی آسیا است. خسرو حیدری را هم میتوان یکی از جادوگران استقلال دانست و به اینها باید در آینده جاسم کرار و زندی را هم افزود. از اسماعیل شریفات، جوانی که آرام آرام پخته میشود نیز باید به نیکی یاد کرد و علی حمودی، پژمان، حنیف، شیرزاد، رحمتی، یوسفی، برهانی و ولیدعلی را هم باید ستود. صمد چگونه میتواند اینچنین بیرحمانه به خانه خود بتازد و تلاش مردانش را نادیده بگیرد؟! این رفتار توجیهی بر بازی احساسی و بیدقت مس نیست؟! صمد با به کار بردن این ادبیات خودش را چقدر کوچک کرد؟! به واقع او به جادوگر اعتقاد دارد؟ اگر اینطور است باید به آینده کاری مرفاوی بدبین شد و لحظهای در ذهن، بازگشت او را به استقلال تجسم نکرد.