2- چه ضعف یا چه مشکلى در ذهن ما جا خوش کرده که همیشه نیازمند کسى دیگر، کسى بهترهستیم! چرا همیشه مرغ همسایه غاز است؟
۳- آخرین مورد این پروسه افشین قطبى است، ساختار معیوبى که باید او را به علتى که آمده بود مورد بررسى قرار مى داد، نگاه ها را متوجه شخصیت قطبى کرد، طورى که بعد از آن نظرسنجى برنامه ۹۰ اکثریت قریب به اتفاق مخاطبان علت موفقیت او را رفتار و کنش ظاهرى او مى دانستند نه مربیگرى و دانش فنى اش!
۴- خواهشاً کمى صبر کنید و به این قضیه فکر کنید: قطبى به چه عنوانى وارد فوتبال ما شد؟ مربى فوتبال یا... اگر علت موفقیت او طبق گفته مخاطبان ۹۰ که اکثر فوتبالى ها را تشکیل مى دهد، رفتار او باشد پس باید نتیجه بگیریم چون امسال آن منش خاص سال گذشته را کنار گذاشته پس حتماً موفق نمى شود! اکثر تحلیل هاى صورت گرفته در نشریات حول این محور مى چرخد که رفتار قطبى عوض شده است، اخلاق او مثل سال گذشته نیست! بى ادب شده، سال گذشته هم فیلم بازى مى کرد.در مورد کارى که او را به خاطر آن به ایران آورده ایم چه؟! جز در مواردى که از سر طعنه زدن او را ویدیوتکنسین خطاب کرده ایم، کدام مربى کارشناس و یا روزنامه نگار ورزشى مبناى کار خود را تحلیل فنى گذاشت و قطبى را از این زاویه به نقد کشید؟
۵- قطبى بهانه است، سیستم ستاره پرورى، قهرمان سازى، و اسطوره سازى ما مشکل دارد. مشکل دارد چون روى کسى به عنوان الگو کار مى کند که در جایگاه الگو شدن نیست، پتانسیل این کار را ندارد و براى این کار ساخته نشده است. اگر بحث را ریشه یابى کنیم به جاهاى جالبى مى رسیم، اوایل دهه ۶۰ بود که بحث الگوسازى از بین کسانى که محبوب مردم بودند مد روز بود، ستارگان سینما، ورزش، خصوصاً ورزشى هاى محبوب باید علاوه بر توانایى هاى فنى از لحاظ اخلاقى نیز طبق معیار آن روزها انسان هاى سالمى مى بودند، خیلى ها در این غربال گیر کردند و نابود شدند. زمان گذشت و تئورى ها نیز بنا به نیاز زمانه عوض شدند، تئورى جدید مى گفت: یک فوتبالیست خوب لزوماً نباید یک الگوى اخلاقى نیز باشد که اگر باشد خوب است اما او بنابر حرفه اش ابتدا فوتبالیست است نه هیچ چیز دیگر. ۶- قطبى مربى فوتبال است، حرفه و تخصص او (اگر داشته باشد) فوتبال است، صد البته باید حداقل هاى اخلاقى جامعه ما و هر جامعه دیگرى را که در آن فعالیت مى کند، رعایت کند اما نباید این جنبه بیرونى کار اصلى او را پنهان کرده و تحلیل ها را از اصل موضوع به فرعیات منحرف کند، نشریات ورزشى را که مرور کنید به خوبى با سطح تحلیل ها و اهداف موردنظر آن تحلیل متوجه مى شوید که فرعیات بر اصل فائق شده است. اگر نتیجه گرا باشیم، قطبى یک سال موفق را در پرسپولیس گذارند، اگر طرفدار فوتبال زیبا باشیم تیم دنیزلى بسیار بهتر بود و ضعف قطبى در این زمینه مشهود است و... در مورد الگوسازى و قهرمان پرورى بزرگى گفته بود: واى به حال جامعه اى که نیازمند قهرمان باشد.