اما داستان این تسبیح چیست؟
علی دایی میگوید که پس از آنکه در آستانه قهرمانی لیگ با تیم سایپا قرار گرفته بود تماسهای مشکوک به موبایلش زیاد شده بود. در یکی از این تماسها یک رمال معروف فوتبالی، دایی را تهدید میکند که "اگر فلان قدر پول نریزی به حسابِ من تیم تو فردا خواهد باخت".
علی دایی هم که به زرنگی و تدبیر در فوتبال شهرت دارد، بدون ذیق وقت به قم و خدمت آیتالله بهجت میرود.
از اینجای داستان را خود دایی بهتر نقل میکند:
"رفتم قم و از حاج آقا وقت خواستم، ایشان هم مثل همه افراد که دو دقیقه بهشان وقت میداد، من را هم در حد دوقیقه به حضور پذیرفت. من مشکلم را عرض کردم و ایشان فرمود اگر روی نیمکت ذکر بگویم و تسبیح بیندازم دیگر مشکلی نخواهد بود".
همچنین "همشهری مثبت" مینویسد: علی دایی از نماز آن روز پشت حاجآقای بهجت نیز اینگونه یاد میکند:
"وقتی در صف نمازگزاران پشت سر ایشان قرار گرفتم، احساس عجیبی داشتم، مو به تنم سیخ شده بود".
علی دایی سابقه انجام امور مذهبی و دینی را به خوبی در کارنامه حرفهای اش دارد:
چه آن زمان که در آرمینیا بیله فلد آلمان، وقت نماز از مربیاش اجازه میگرفت و نماز میخواند و چه آن موقع که در بایرن مونیخ بود و پس از تمرین که با زیکنان مشغول سرو نوشابههای... میشدند ، وی جانمازش را به جهت تبلیغ دین در کنار زمین پهن میکرد و نماز میخواند.
امید است فوتبالیستها و در مجموع ورزشکاران حتی اگر مؤدب به آداب مذهبی نیستند، با اخلاق و سعه صدر به اعتقادات مردم احترام بگذارند، نه اینکه با پایمال کردن اصول مذهبی به کمیته انضباطی و مسئولین لیگ به جهت ایجاد قوانین و منشور اخلاقی توهین کنند.