آنچه در باشگاه استقلال به موضوع بحثبرانگیز و پر دردسری تبدیل شده،
جداییهای اخیر ستارههاست. باشگاه در این وضعیت توان ارتباط منطقی با
هوادار را ندارد. هواداران -آن بخشی که در شبکههای اجتماعی در جوهای رایج
اثر میگذارند- نیز ملاحظهای ندارند. در این میان موجی از نارضایتی راه
میافتد که معلوم نیست چقدر از این موج بر اساس تحلیلهای دقیق است.
درباره استقلال آمار جداییها ناامیدکننده است. این نکته هم از انتخابهای
غلط خبر میدهد، هم از ناتوانی باشگاه در حفظ نیروی انسانی اما واقعیت این
است که تحلیلها درباره استقلال اغلب بیطرفانه نیستند. گروههای مدیریتی
اطراف استقلال که عمری خود را آلترناتیو میدانند، کوشش میکنند جهت
انتقادات را به سمتی ببرند که دوست دارند و همین جهتدهیها کار منتقدان
شرایط استقلال را سخت میکند چون هر نظری مورد بهرهبرداری یک جناح قرار
میگیرد و اصالت یک نقد را انگار از کف میدهد.
مدیریت باشگاه استقلال هم در این بلبشو به نحوه خودش بهرهبرداری میکند،
به این معنا که هر انتقادی را میتواند به جریانی متصل بداند و خودش را از
هر نقدی فارغ کند.
واقعیت اما با این بازیهای رسانهای از یاد نمیرود. واقعیت این است که
استقلال در چند مورد با بیتدبیری بازیکنانش را از دست داده و بدسلیقگی
کرده. این بدسلیقگیها اخیرا بیشتر هم شدهاند و سازنده موجهای انتقاد از
مدیران استقلال یکسره سازماندهی شده و جهتدار نیست.
حتی لابهلای نقد و نظر کسانی که برای رسیدن به صندلی مدیریت استقلال تلاش
میکنند نیز حرفهای درست پیدا میکنید که همراهی با آنها ناخواسته است.
استقلال بعد از ۳ فصل قهرمانیهای پیدرپی پرسپولیس و بعد از اخراج
وینفرد شفر، باید وعده موجی تازه در باشگاه را به هوادار میداد؛ هم با
استخدام سرمربی و البته با استخدام ستارههای جدید و هم حفظ ساختار تیم اما
استقلال در نقل و انتقالات شباهت چندانی به یک تیم مدعی قهرمانی ندارد و
ساختار تیم برهم ریخته و تیم تازهای در حال شکلگیری است. این تیم جدید
نوید پروژه زود بازده موفقیت را به هوادار نمیدهد و بدیهی است که
نگرانیها و انتقادات خیلی زود شروع شود.
استقلال با شفر هم در فصل گذشته وسط معرکههای مخربی بود. از جریانی که
باید با وینفرد شفر پا میگرفت و از استقلال یک مدعی درجه یک میساخت، خبری
نبود. جدلهای واقعی و مجازی بین سرمربی و معاون باشگاه وقتگیر و زننده
شدند. بیثمر بودن و شکست پروژه فعالیت کمیته فنی خود یک حکایت عجیب بود.
هیچکس نفهمید کمیته فنی چکاره بود و چه سرانجامی داشت. برخی خریدها موفق
از آب درنیامدند و استقلال نمایشی تحسینبرانگیز ارائه نکرد.
حالا ستاره فصل گذشته استقلال که میگفتند بر خلاف میل شفر استخدام شده و
او را مقابل خریدهای شفر میگذاشتند، با شفر به بنییاس رفته و همه اینها
یعنی استقلال گامهای امیدوارکننده برنمیدارد.
در چنین شرایطی آندرهآ استراماچونی نمیتواند تمام نارضایتیها را پوشش
دهد و یکتنه به مایه امیدواری آبیها تبدیل شود. او یک مربی تازهکار است و
هنوز نه با وعدههای بزرگ هوادار را به هیجان آورده -که شاید منطقی هم
نیست- و نه کارش را در کوران بازیها شروع کرده که هوادار به او دل ببندد.
کارکرد استراماچونی در نقل و انتقالات ایجاد جو روانی مثبت نبوده و خیلی
زود انتقادات بر اساس تحلیلها شروع شدهاند. استقلال باید میتوانست تا
همین امروز با مربیاش بیش از اینها تولید جذابیت کند و امیدها را افزایش
دهد اما در این کار رسانهای کوشش چندانی هم نکرده.
ستارههای مطمئن در نقل و انتقالات میتوانند همیشه تیمها را برای فصلی
رویایی آماده کنند اما استقلال امروز در وضعیتی است که تنها راه موفقیتش
ستاره بودن استراماچونی در طول فصل خواهد بود. آیا با ستارهای به نام مربی
قرار است استقلال به آرزوهایش برسد؟