وینفرد شفر برای شروع فصل جدید چه کرد؟
قراردهای شبانه آغاز شد. پشت سر هم بازیکنان نه چندان نامدار، استقلالی
شدند. همان قراردادهایی که بعدها افتخاری ادعا کرد امضایش پای هیچکدام
نیست.
سوال این است که چطور لیست شفر که در آن
بازیکنانی مثل یونس دلفی، قلیزاده و ترابی حضور داشتند به خریدهای متوسط
تبدیل شد؟ آیا شفر به طور دقیق فرشاد محمدیمهر را میشناخت یا صرفا با
یکسری اطلاعات سطحی از طرف مدیران باشگاه راضی به جذب آنها شد؟
شفر باتوجه به شناختی که از کفایت افتخاری و
توفیقی داشت، میتوانست در تهران بماند و با نظارت بیشتر روند نقل و
انتقالات را دنبال کند اما بازگشت به اروپا را ترجیح داد و تیم استقلال را
واتسآپی دنبال کرد!
در بازگشت مرد آلمانی همه چیز بهم ریخت. تیم
به اردوی ترکیه رفت اما در دوره آمادهسازی و بدنسازی استانبول تقریبا
اکثر مهرههای فیکس تیم امروز شفر حضور نداشتند. در اواخر اردو مدیران
تغییر کردند، تیام و جپاروف رفتند و شفر درخواست فوری جذب بازیکن داشت.
مهاجمی که او به جای تیام معرفی کرد، همان
انتخاب پارسالاش قبل از تیام بود. الحاجی گرو زمستان گذشته نیامد اما در
تابستان در شرایطی وارد تهران شد که هواداران استقلال حضور او را
لحظهشماری میکردند. بازیکنی که در آسمان و نبرد فیزیکی بد نیست اما بازی
با پایش به شدت ضعیف.
هافبکی که شفر معرفی کرد، نویمایر بود. پیشنهاد دوست ایجنتش، آقای شرمن که تیام دورش زد و با یک ایجنت ایرانی به امارات رفت.
نویمایر از سوپرلیگ ترکیه آمد. ناآماده و فقط خطرناک در ضربات ایستگاهی. حتی از هایلایت بازیهایش هم این نکته قابل تشخیص بود.
در این میان شفر یک عضو کادر فنیاش را مرخص
کرد. ساناک از استقلال رفت. به دلیل بیماری سرطان اما آیا فقط به همین
خاطر بود؟ ادعا و غرور فرزند شفر در آنالیزوری چقدر به جدایی ساناک ارتباط
داشت؟ ساشا یکسال قبل وقتی به استقلال آمد، دستمزدش ماهیانه حدود دو تا سه
هزار دلار بود اما کاش یکبار از شفر جوان پرسیده شود که چرا باید ظرف
یکسال مبلغ قرارداد او در استقلال به ۱۰۰ هزار دلار برسد؟
شفر در فصل نقل و انتقالات ایستادگی نکرد. نه مقابل مدیران و نه روبروی فرزندش!
درخواست او بعد از همکاری با نصرالله
عبداللهی، یک سرپرست جوان بود اما حاجیلو تفاوت زیادی با عمونصی نداشت.
علاوه بر این شنیده شد که شفر گفته چرا عموی جدید زبان انگلیسی نمیداند؟
نقصهایی که سرمربی باید برای تغییرش مقاومت میکرد اما نکرد.
شفر از مدتها قبل میدانست که تیمش چند تکه
است. جنگ قدرت باتجربهها و دشمنی متوسطهای داخلی با خارجیهای
تازهوارد. دعوا و اعتراض بر اینکه قیمت دلار مثلا ۱۳ هزار تومان شده و چرا
فرشید اسماعیلی باید یک میلیارد بگیرد اما نویمایر ۳۵۰ هزار دلاری حدود
چهار و نیم میلیارد تومان؟
اعتراضی که یک روز قبل از بازی استقلال با
السد در تهران توسط دو بازیکن کلیدی تیم در ساختمان باشگاه استقلال و در
دفتر معاونت باشگاه مطرح شد و یا مورد کنایه یکی از بازیکنان در رختکن دو
نیمه بازی با السد قرار گرفت.
وینفرد شفر هیچکدام از این بحرانها را
مدیریت نکرد. مدارا کرد. ساخت تا برسد به امروز که حتی هواداران سرسخت او
میپرسند بعد از شفر چه میشود؟
آیا استقلال به عقب برمیگردد؟ به
گزینههایی که بهتر از شفر نبودند؟ به بازندههایی که خیال میکنند باختن
شفر، حکم تبرئه آنها را دارد یا عدهای که بردن استقلال را فتح یک جام
میدانند؟
مدیریت به دلیل قرارداد ۲ میلیون دلاری کادرفنی شفر دستش برای برکناری کوتاه است اما آیا سکوهای ناراضی تحمل میکنند؟
امروز نه خبری از رضا افتخاری است و نه
پندار توفیقی و همه نشانهها به سمت شفر رفته. پیرمرد دوست داشتنی بیرحمی
فوتبال را کم ندیده اما اگر نجنبد، اینجا در تهران بدتریناش را خواهد دید.