هدف از سفر به کیش را اینگونه تفسیر کرده اند: با توجه به اختلاف سطح تهران از دریا به کیش مى رویم تا در گرماى توام با شرجى جزیره خود را براى رویارویى با شرایط آب و هوایى سخت «ریاض» آماده کنیم. توضیح شان «علمى» است و البته هدفشان نیز اما به این توضیح علمى باید از زوایاى علمى تر پرداخت و آن را در بوته نقد و سوال قرار داد. تلاش براى آدابته کردن سیستم تنفسى بازیکنان با آب و هواى شهر «میزبان» نه مقوله اى نوبرانه که امرى است ریشه دار در فوتبال ایران و بسیارى از دیگر کشورها. مثلاً فرانسوى ها در آستانه جام ملت ها به ارتفاعات رفتند تا براى بازى در سوئیس آماده شوند. ما نیز آن موقع که بلاژ را داشتیم یک هفته زودتر به تایلند و بحرین رفتیم تا بدن بچه هاى مان مشکلى از بابت بازى در یک شرایط آب و هوایى متفاوت نداشته باشند اما چه براى فرانسه در یورو ۲۰۰۸ و چه براى ما در مسابقات انتخابى جام جهانى ۲۰۰۲ چه اتفاقى افتاد که ماحصلش جز شکست و اندوه واژه دیگرى نبود؟ اصلاً چرا هر بار که به بهانه «آدابته کردن» بدن ها و سیستم تنفسى مردانمان با آب و هواى میزبان سفر به شرایط مشابه را جلو انداخته ایم، از این کار نتیجه اى معکوس گرفته ایم؟ تیمى که در اسپانیا اردو داشته و در تهران بازى و تمرین کرده اگر ظرف این یک هفته اى که قرار است در کیش بگذرد آمادگى ناشى از اردوهاى قبلى را از دست بدهد تکلیف چیست؟ و آیا کادر فنى حساب این را که در هواى کیش بدن بچه ها آب و بر اثر آن بخشى از کیفیت و حجم عضلانى شان را از دست خواهند داد، کرده است؟ از آنسو وقتى با اهالى فن حرف مى زنیم نظر آنهایى که سفر به جزیره العرب را تجربه کرده اند اینست که آب و هواى کیش مشابه جده است و چون ریاض رطوبت جده را ندارد و گرمایش «خشک» است لذا بهتر آن بود که تیم ملى به جاى جزیره جایى شبیه اهواز را براى قرار گرفتن در جوى مشابه جو ریاض انتخاب مى کرد.شنیدن این حرفها و مراجعه به تجربه هاى قبلى نگرانمان مى سازد، منتهى امیدواریم دایى که در تمامى این اتفاقات حضور داشته حساب همه جاى کار را کرده باشد؛ که در غیر اینصورت او به زودى باید جوابگوى خیلى ها باشد.