تفاوتهای عمده شفر با منصوریان و بقیه در اجرای برنامهها کاملاً روشن است و استقلال بدون تنش و رفتارهای غیرمعمول جایگاه خود را به دست آورده و یا میآورد.
در چنین پهنه گستردهای آنان که این رشته را خوب درک کردهاند و با ابزار علمی با آن برخورد کردهاند، موفقتر بودهاند. اهمیت ابعاد اجتماعی این رشته بسیاری از کشورهای پیشرفته را بر آن داشته که حتی از نظر اقتصادی نیز روی آن سرمایهگذاری جداگانهای انجام دهند. اهمیت بازیها از سطح ملی که جنبههای ناسیونالیستی یک جامعه را بالا میبرد و به نوعی تعصب ملیتی را دامن میزد، امروز در باشگاههای بزرگ جهان شکل و ابعاد بزرگتری به خود گرفته است. بدیهی است برای چنین پدیدهای باید رهبران و مربیان آگاهتری به میدان میآمدند. از دهه بیست میلادی انگلیسیها تاکتیک را با چاپمن مربی آرسنال در پیروزی تیمها دخیل دانستند و بازیکنان بر اساس برنامه و تاکتیک مربیان به خدمت گرفته میشدند. این دهه (۱۹۲۰) نقطه عطفی برای فوتبال و سیر روند تکاملی آن بود. اکثر کشورهای اروپایی خود را به این پدیده یعنی مربیگری نزدیک کردند و آلمانها پس از جنگ دوم جهانی شکل علمی آن را در جامعه خود جستوجو کردند. هر چند در دهه بیست شخصیتی چون اوتو نرتز فوتبال مدرنی را به وجود آورد. سپ هربرگر، دتمار کرامر، هلموت شوئن، برتی فوگتس، اریش ریبک، فرانس بکنباوئر تا یواخیم لو که کلاس آلمانی فوتبال را برای ارائه در جهان حفظ کردند.
این بحثها در هلند، لهستان، چک، فرانسه، اسپانیا، یوگسلاوی و ایتالیا نیز اتفاق افتاد تا فوتبال را در مرتبتی بالاتر حفظ کنند. امروزه نمونهای از این نگاه علمی را در فوتبال جامعه خود حس میکنیم. وینفرد شفر یک نمونه است که با وجود ناشناخته بودن بافت اجتماعی کشورمان، او به خوبی توانست به دستاوردهای مثبتی دست پیدا کند؛ آنچه منصوریان با وجود ایرانی بودن و شناخت کامل ریشههای اجتماعی به آن دست نیافت. شفر از جمله مربیان متوسط فوتبال آلمان است که با مجهز بودن به اساس فوتبال امروز جهان توانست استقلال را از بحرانی عجیب نجات دهد. کاریزمای شفر به او اجازه میدهد تا جستوجو کند و نفرات خود را بشناسد. استقلال خوشبخت بود که چنین فرصتی برایش فراهم شد تا یک مربی آلمانی داشته باشد.