جدیدترین مصاحبه منتشر شده از فرهاد مجیدی نشان میدهد او همچنان از مدیران
پیشین تیم مثل علی فتح الله زاده دلخور است. هرچه هم که فتح الله زاده از
خاطرات رفاقتش با مجیدی بگوید ، خاطره روزی که یک هوادار برای ماندن
استقلال خودش را با چاقو زد را با آب و تاب تعریف کند و به شوخی بگوید فکر
کنم کار خودش بود تا من مبلغ قراردادش را بالا ببرم. یا از روزی بگوید که
فرهاد موسوی سوار بر قایق برده بودندش وسط آب و با تکان دادن قایق از او چک
طلب های شان را می خواستند بگیرند، باز هم فرهاد مجیدی در بزنگاهی مصاحبه
می کند و خیلی راحت حرف هایش را می زند.
فتح الله زاده بعد از 90
خود را خادم استقلال نامیده بود. روزنامه اش به شدت به فردوسی پور تاخت.
خودش در اینستاگرامش متنی نوشت و گفت ساخت کمپ به آن خوبی را نمی بینند و
بعد به یک اتاقش گیر می دهند. در پاسخ اما این بار فرهاد مجیدی پشت سر رضا
افتخاری در آمده است. مدیری که به خاطر ارتباطات غیر فوتبالی اش خوب در
استقلال نشسته و کسی هم انگار نمی تواند بگوید چرا نمی روید؟ حالا اما
حمایت فرهاد مجیدی از او باب جدیدی را برای ماندنش در استقلال باز می کند.
او صاحب یک حامی قدرتمند می شود. فرهاد مجیدی را روی سکوهای استقلال می
پرستند و اگر او پشت سر افتخاری باشد دیر سخت سکوها برایش شعار حیا کن ،
رها کن سر دهند. این حرف ها را یکبار دیگر بخوانید:
«غیر از
پروندههای مالی فیفا و آسیایی و داخلی، غیر از بدهیهای میلیاردی، استقلال
با این همه مدعی و جریان های سهم خواهی داشتههایش دقیقا چیست؟ میگویند
استقلال کمپ دارد. کدام کمپ؟ مایه خجالت است که در همین آسیا بگوییم که در
دهه نود هر سال زیر ۱۵ میلیارد تیم نبستیم اما آن کمپ برای استقلال است.
افسرده آور برای بازیکن و تماشاگر، چمن خراب، سازههای وصله پینهای. محیط
تمرین باید بازیکن را سر شوق بیاورد. ما چه ساختیم در کمپ استقلال که نام
ناصرخان را هم روی آن گذاشتیم؟!
این توهین به شعور هوادار است.
استقلال یک زمین تمرین استاندارد داشت جام هایش خیلی بیشتر بود. به ساختمان
باشگاه استقلال نگاه کنید. ساختمانی که پولش را فدراسیون داده اما این
ساختمان بد ترکیب، قیافهاش بیشتر از هر چیز ورشکستگی را نشان میدهد. در
ساختمان باشگاه هیچ نشانی از تاریخ یک باشگاه هفتاد و چند ساله نمیبینید.
یعنی با این همه پول استقلال نمیتوانست دو طبقه ساختمان آبرومند داشته
باشد؟
دانایی فرد و حجازی و مظلومی و پورحیدری آنقدر بزرگ بودند و
دستآورد داشتند که لیاقت شان یک موزه زیبا در قواره نام بزرگ استقلال باشد
اما موزه که هیچ، جام های استقلال را هم درست مواظبت نکردند.
چند
جام استقلال در سالهای گذشته ناپدید شده؟ فرمول اقتصادی آقایان برای اداره
باشگاه، اجاره دادن طبقات باشگاه بود. یادتان که نرفته؟!
تنها
دارایی استقلال در همه این سال ها هوادارانش هستند. آقای افتخاری مدیر
سالمی است. نقاط ضعفی هم دارد. مثلا در ارتباط با رسانهها و هواداران
واقعی استقلال باید خیلی بهتر و فعالتر عمل کند. باید بیشتر به مردم گزارش
بدهد و با هوادار رابطه صمیمانه برقرار کند. باید از کارهایی که انجام
میدهد تصویر مناسبی به جامعه فوتبال ارائه بدهد. باید از دوستداران واقعی
استقلال مشاوره بگیرد. مثلا درباره ماجرای مجتبی جباری امکانش وجود داشت که
طور دیگری رفتار کنند اما حرف امثال من این است که دوران مدیر-لیدر، دوران
مربی-لیدر-رسانه، دوران این بازیهای کثیف تمام شده. این روش ها دیگر جواب
نمیدهد.کار به جایی رسیده که با یکسال بازی در استقلال و دریافت پول
میلیاردی، خودشان را مدعی میدانند!»
این گفتهها اگرچه دیدگاه های
مکتوب شده فرهاد مجیدی باشد که توسط اطرافیانش به او القا شده است ،همین که
به نام فرهاد مجیدی منتشر می شود ،خود یک رخداد بزرگ است. این تنها فرهاد
مجیدی نیست که در این فوتبال برایش متن مصاحبه می نویسند که اقلا برای
فرهاد متن هایش را خوب یا حتی بهتر ؛خیلی خوب می نویسند. آنچه از فرهاد
روایت شده واقعیت های استقلال است. دردهایی که در این بازی های پوپولیستی
من را بیشتر روی سکوها دوست دارند فراموش شده است
اما خود فرهاد هم
گاه اسیر همان بازی می شود. قطعا گرفتن مدرک مربیگری خیلی کار دشواری نیست
که حتی اکبر استاد اسدی هم توانسته مدرک آ مربیگری را بگیرد اما فرهاد در 4
ساله اخیر بارها با این مسئله خبرساز شده است و این بار گفته:«من دیگر
نیازی نمیبینم که درباره مدرک توضیح بدهم. چون فوتبال ایران ثابت کرده که
مدرک عالی مربیگری لازم ندارد و گویا فقط برای بعضیها تنها مدرک آ گرفتن
فرهاد مهم شده و نه دیگران. خیالشان راحت باشد. من از ابتدای فصل آینده، با
تمام مدارک لازم و کافی مربیگری در ایران را شروع خواهم کرد.»
اقلا
او حودش خوب می داند که بیش از همه ،خودش در این حساسیت نقش داشته است. از
حضور در کلاس های سخت مربیگری حرفه ای انگلستان تا یکباره شیفت به
اسپانیا و هر بار خبرسازی هایی که خودش در بطن آنها بوده است باعث حساسیت
شده است. فرهاد تجربه حتی یک روز نیمکت ندارد و حالا می خواهد و گفته بر می
گردد. کاش او که اعتقاد به راستی دارد و این قدر شفاف در بحث چالش های
فوتبال سخن گفته ؛ روزی درباره خودش هم همین قدر شفاف بگوید و این قدر قصه
کلاس های مربیگری اش هر بار مثل فیلم های اصغر فرهادی با پایانی باز نباشد.