به همین دلیل وقتی جلسه مدیرعامل و بازیکنان شکل میگیرد؛ بی پروا و صریح حرفهایش را میزند و به نداشتن زمین، وضعیت نامناسب تیمهای پایه و... اعتراض میکند که به مذاق مدیران باشگاه خوش نمیآید.
یادمان نرفته که جباری چند سال پیش بر سر ماجرای پیتزا خوردن بازیکنان بعد از بازی در اصفهان چه قشقرقی که به پا نکرد. او مدیریت باشگاه را به شدت ملامت کرد و مورد انتقاد قرار داد که چرا باشگاه بزرگ استقلال با این تاریخ و پشتوانه، باید به درخواست یک هوادار که رابطه نزدیکی با یکی از عوامل باشگاه دارد، تن بدهد؟ چرا بازیکنان حرفهای که پس از بازی باید بلافاصله ریکاوری را از همان اتوبوس شروع کنند، ساعتها معطل میشوند تا فستفود آقای ایکس، پیتزاها را آماده کند و دانه، دانه داخل اتوبوس بفرستد؟
چالشهای جباری با مدیریت وقت استقلال هنوز از ذهنمان نرفته؛ رعایت نشدن اصول حرفهای، پایبند نبودن به قرارداد و امکانات ضعیف بارها جباری را تا مرز درگیری با مدیرعامل استقلال هم رسانده. حالا چنین بازیکنی با چنین خصوصیاتی که امروز پختهتر و عاقلتر از روزهای جوانی به نظر میرسد، به استقلال بازگردانده میشود، بیآنکه مربی یا مدیران بدانند سراغ چه بازیکنی رفتهاند و آیا تاب تحمل انتقادات و حرفهای آقای همیشه منتقد را دارند یا خیر؟
نتیجه این ناآگاهی و عدم شناخت، کار را به نقطه فعلی رسانده و جباری از استقلال اخراج میشود چون مثل همیشه به نبود امکانات و مدیریت روزمره انتقاد کرده است. اما برتر از عدم شناخت، تصمیمی بود که مدیران باشگاه در قبال او گرفتهاند و سادهترین راه حل را برگزیدند. اینکه جباری را اخراج کنند و از مجموعه استقلال کنار بگذارند در حالی که این بازیکن با مطالبات و ایدههایش میتوانست عامل محرکی باشد برای مدیریت باشگاه که تغییرات مثبتی ایجاد کند اما افتخاری به جای حل مساله، صورت مساله را پاک کرد.
اخراج جباری شبیه این است که فدراسیون فوتبال به جای فراهم آوردن امکانات و ملزومات کار حرفهای در تیم ملی، کارلوس کیروش را اخراج کند و یک مربی مطیع و بی سر و صدا را به جای او برگزیند. حرفهای کیروش و خواستههای او که گاهی دیگر حوصله آدم را سر میبرد و رسانهها به کیروش لقب «غرغرو» دادهاند، در نهایت نتایج مثبتی برای فوتبال ایران به دنبال داشته که ساختن مرکز پزشکی – ورزشی اختصاصی تیمهای ملی با الگوی رئال مادرید، یکی از مزایای فشار به سبک کیروش است. در نتیجهگیری هم میتوان رد خواستههای سرمربی تیم را دید که اکنون تیم ملی در رتبه نخست آسیا، صعودی مقتدرانه و بی دردسر را به جام جهانی داشته، اگرچه هنوز فوتبال ایران تا آنچه کیروش مطالبه میکند، فاصله بسیاری دارد.
حالا مجتبی جباری همان حرفها و همان مطالبات را از مدیریت باشگاه استقلال دارد.
شاید در نگاه اول بگوییم که این موضوعات در حیطه اختیارات یک بازیکن نیست- که حرف درستی است- اما وقتی جباری گلایه میکند که یک جلسه تمرین روی چمن سفت و ناهموار کمپ حجازی فشاری برابر با ۲۰ بازی را به پای بازیکن وارد میکند، پربیراه نمیگوید. اشاره جباری به خودش نیست، چرا که میگوید از من دیگر گذشته! ولی او نگران نسل بعدی جوانها و استعدادهای جوانی است که روی این زمینها ممکن است با یک آسیب شدید برای همیشه با فوتبال وداع کنند. جباری که از دوران جوانی تجربه مصدومیتهای شدید و سنگین را داشته و انواع عملهای جراحی سخت و طاقتفرسا را گذرانده، دغدغه بچههای با استعداد استقلال را دارد و شاید در جایگاه درستی – جایگاه بازیکنی – برای بیان این حرفها نباشد اما حرف حساب را هر کسی بگوید باید پذیرفت.
خلاصه اینکه جباری از مسوولان باشگاه استقلال یک درخواست داشت: «دلیل اخراجم را به مردم بگویید!» و مدیران استقلال که میدانند دلیل اخراج، همین حرفها است، از باز کردن موضوع امتناع میکنند، چرا که جواب حرف حساب، لااقل اخراج نیست. اگر امکانات را فراهم نمیکنید به حرفهای درست اهمیتی نمیدهید، با حرف درست، دیکتاتورگونه رفتار نکنید و به دلیل گفتن حرف حساب، با چماق اخراج به جان جباری نیفتید که او را ساکت کنید. جباری همین است، بخشی از هویت و تاریخ باشگاه استقلال که بهترینها را برای تیم بزرگ و مورد علاقهاش میخواهد.
آیا باید با او جنگید یا کنار او ایستاد و با مشکلات جنگید؟ باشگاه استقلال راه اول را انتخاب کرد، چون راه دوم، حرف از ساختن بود و ساختن کار هر کسی نیست اما خراب کردن یک بولدوزر میخواهد!