پس از آنچه جمعه شب در ورزشگاه تختی جم در بوشهر روی
داد باید پرسید استقلالیها منتظر چه چیز تازهای هستند تا تصمیمهای جدید
مربوط به کادر فنی خود را اتخاذ و احتمالا گروهی دیگر را مامور هدایت تیم
سازند؟ اگر مهلت دو مسابقهای مبنای اقدام آنها بوده باشد، بازی دوم که
برابر پارس جنوبی بود و به شکست 2 بر صفر منجر شد، راه را به تمامی به
آبیها نشان داده است و اگر مبنا نوع و شکل و میزان تاثیرگذاری بازی آبیها
باشد، این نیز چه در کیفیت مسابقاتشان در این فصل و چه در نتایج حاصله
تیم کاملا عیان و آشکار بوده است.
سقوط تا رده ما قبل آخر جدول و
تحمل 4 باخت در شش مسابقه در عین داشتن لشکری از سلم و تور و کلکسیونی از
ستارههای نامدار و زدن فقط یک گل در 6 بازی و کسب تنها یک برد (آن هم با
خوش اقبالی محض برابر تراکتورسازی) حاکی از آن است که این تیم بد اداره
میشود و مربیان فاقد طرحهای روشن و کارسازی برای اداره این تیم هستند.
نگاه
خوشبینانه این است که آبیها سناریوی فصل پیش را تکرار و با رویکرد به
جوانان خود در نیم فصل دوم جبران مافات کنند اما اولا چنان الگویی منجر به
فتح جامها در فصل پیش هم نشد و ثانیا ضایعات وارده در فصل جدید پس از گذشت
شش هفته بیشتر از ضررهای مطروحه طی همین مدت از فصل پیش است و نمای امروز
استقلال، تجسم و تصویری کامل از ورشکستگان به تقصیر است.
تقصیر از مدیران است
البته
تقصیر از مدیران استقلال است زیرا در پایان فصل پیش که این تیم در لیگ
قهرمانان آسیا با نتیجه سنگین یک بر 6 به العین امارات باخت و حذف شد، نسبت
به این واقعه واکنش قاطع لازم و به واقع هیچ عکسالعملی را بروز ندادند و
مدیرعامل استقلال به جای اندیشیدن و اقدام موثر و سریع در این خصوص در
اندیشه یارگیری در ستیزش با برخی دیگر از اعضای هیات رییسه و به ویژه حسن
زمانی بود و در این راه علیرضا منصوریان را نیز با خود همراه ساخت.
به
واقع تلاش و وقت و اندیشهای که باید صرف بهبود فنی آبیها و رفع ایرادات
تاکتیکی و چشمنواز شدن بازی آبیها میشد، مصروف قشونکشیهای داخلی شد و
آن روال به امسال نیز بسط یافته و لیگ هفدهم را هم به محل سقوط استقلالیها
و ناامیدی شدید هواداران آنها تبدیل کرده و تیمی که با 3 قهرمانی همراه با
پرسپولیس رکورددار دوم فتح لیگ برتر (بعد از سپاهان) است اینک هر چیزی
نشان میدهد الا باشگاهی که در قوارههای «کشوری» باشد چه برسد به
اندازههای «آسیایی» که زمستان امسال در صحنه رقابتهای مقدماتی لیگ
قهرمانان استقلال را به هماوردیهای تازه فرا میخواند.
دور بودن از اهداف
میتوان
(و باید) توضیح پیرامون این نکته را که چرا خریدهای پر سر و صدا و اغلب
میانسال و خارج از فرم استقلال در ایام «پیش فصل» جواب ندادهاند، به
منصوریان و همفکران وی سپرد اما میتوان این پرسش را هم مطرح کرد که برای
تعیین دور بودن مربیان و همچنین برخی مدیران استقلال از راههای کسب پیروزی
و تشکیل یک تیم موفق به چه میزان ناکامی اضافی و تازه نیاز است و آیا
ارجاع استقلال به «لیگ 2» یا زیر گروهها برای این مهم کافی خواهد بود؟!
اهداف استقلال برای فصل جاری چه بوده است؟ آیا به جز فتح مسابقات و قهرمان شدن در لیگ برتر بوده است؟
پس
چرا نه خریدهای تازه این تیم موثر واقع شدهاند و نه مهرههای قبلیشان
انتظارها را برآورده کردهاند؟ مجتبی جباری و داریوش شجاعیان کدام بازیهای
فوقالعاده را ارائه دادهاند و دستاوردهای حسن بیتسعید و سجاد شهباززاده
«این روزها مصدوم و غایب» چه بوده است؟
چرا این همه مصدوم در آغاز فصل؟
به
چه سبب منصوریان بعد از 16 ماه هدایت استقلال هنوز ترکیب ثابت دفاع وسط
خود را نمیشناسد و در پیستون چپ هم به یک جمعبندی نهایی نرسیده است.
اگر
جوانان تیم در نیم فصل دوم لیگ شانزدهم نمره قبولی گرفتند چرا وی لیگ
هفدهم را با پیرگرایی مجدد آغاز کرد و اگر بدنها ساخته و پرداخته بوده و
در فصل بدنسازی کارها درست انجام شده، چرا آبیها در همان شروع فصل بیش از
10 مصدوم طولانی مدت دادهاند؟ طرح تهاجمی اصلی استقلال چیست؟ سانترهای
خسرو حیدری از راست؛ اینکه طرح و نقشه هر سه چهار سرمربی قبلی این تیم نیز
بوده است.
منصوریان و دستیارانش چه چیزهایی را بر برنامههای تاکتیکی قبلی استقلال افزودهاند؟
یافتن پاسخ سوالات فوق، یابندگان را فقط به این نتیجه میرساند که باید طرحی نو ریخت و فکری تازه آورد.
چیزهایی که مربیان فعلی و برخی مدیران کنونی آبیها آشکارا فاقد آن هستند.