به گزارش کانون هواداران باشگاه استقلال، داور، سوت
پایان بازی را می زند، استقلال می بازد، انگار آب سردی روی همه شان ریخته اند. خیلی
هایشان حتی توان بلند شدن از روی صندلی را ندارند و با حسرتِ تمام، چشم به زمین
دوخته اند که لیدر جایگاه با دلداری به سمتشان می آید و آنها را از روی صندلی بلند
می کند .
استادیوم خالی
می شود، داور یکساعتِ پیش سوت پایان را زده و احتمالاً کادر فنی و بازیکنان حالا
برای ریکاوری بعد از بازی در استخر و سونا هستند اما بیرون استادیوم هنوز صدها نفر
کنار خیابان ایستاده اند تا بلکه ماشینی پیدا شود و آنها را به سمت خانه هایشان ببرد.
خیلی هایشان حتی بخاطر نبود ماشین، خط سفید کنار جاده را پیش گرفته اند تا لاقل به
جایی برسند که ماشینی برای سوار شدن پیدا کنند و شب را در خیابان نمانند .
نوجوان شانزده
هفده ساله ای را می بینم که کنار خیابان نشسته و زانوی غم به بغل گرفته. از پرچم
روی دوشش مشخص است که برای تماشای بازی آمده و حالا نای بلند شدن هم ندارد. ماشین
را نگه می دارم و صدایش می کنم، نگاهی می کند و سری تکان می دهد ! از ناراحتی،
تمام رگ های سرو گردنش باد کرده و اعصابش خراب است ! تا آخر مسیر برایش حرف می زنم
و دلداری اش می دهم بلکه آرام شود و لااقل شب را با ناراحتی و اعصاب خراب به خانه نرود.
یاد قربانعلی، هوادار معلول و آذری زبان استقلال می افتم که ساکن یکی از روستاهای
تکاب در آذربایجان غربی است و هر بازی برای برد استقلال نذر می کند و روزه می
گیرد، یا هواداری که بخاطر ناراحتی از نتایج تیم با اعصاب خراب، پشت فرمان اتومبیل
تصادف کرد و حالا دیگر در میان ما نیست ! یادِ احمد مظاهرییگانه هوادار نوجوان و
معلول استقلالی که بخاطرناراحتی خداحافظی فرهاد مجیدی سکته کرد و از میان ما رفت .
یاد خیلی ها که حالا دیگر در میان ما نیستند .
گفتنی زیاد
است اما با یک جمله حرفم را تمام می کنم. شاید سوت پایان برای خیلی از بازیکنان،
معنای خاصی نداشته باشد اما برای این هواداران، پایان دنیاست. ای کاش حواسمان به
این هواداران عاشق باشد !!