مهمترین و شاید دلیل اصلی آن یک چیز بود: «بنزین سبز»... اتفاقی که البته خود منصوریان هم در نفت تهران سابقه امتحان کردن و نتیجه گرفتن از آن را هم داشت اما در بدو ورودش به استقلال تصمیم گرفت راه مربیان قبلتر از خودش را رفته و قید ابداع سبکی تحت عنوان «سبک منصوریان» را زد. او در تصمیمش تا آنجا جدی بود که به سرعت و حتی چشم بسته آرش افشین، محمدحسین کنعانیزادگان، بختیار رحمانی یا فرشید باقری را خرید و هرگز نتوانست آنطور که در ذهن داشت از آنها بازی بگیرد. بازیکنانی که نام بردیم هر کدام از خوبهای لیگ هستند ولی استفاده از آنها در تیم استقلال با مشکلاتی مواجه شد که منصوریان را وادار کرد تا به جوانگرایی روی بیاورد و جواب هم گرفت. فوتبالیست جوان در رؤیای رسیدن به تیم ملی، ثروت، اروپا و خیلی اتفاقات مثبت دیگر مانند ماشین مدل بالا، زندگی مرفه و... میکوشد و میدود. همین کوششها و دویدنها بود که سبب شد حقدوست، رابسون، برزای، اسماعیلی، کریمی (محسن) و امثالهم بار بزرگی را از دوشش بردارند. با این تجربه دم دستی و نتیجهبخش (که اسقلال را قهرمان جدول نیمفصل دوم هم کرد) باز هم منصوریان به جوانها پشت کرد! بار دیگر اتفاقات ابتدای فصل پیش تکرار شد و نفراتی به تیم آمدند که به همه آنچه پیشتر به عنوان آمال و آرزوهای یک جوان دربارهاش گفته شد رسیده و حالا فقط برای خداحافظی لباس استقلال را بر تن دارند. کاش علیرضا منصوریان سبک خودش را ابداع میکرد. سبکی از کار با جوانها که نه بالای حرفش حرف میزنند و نه از ثروت و شهرت سیراب شدهاند.