اقتصاد فوتبال مدتهاست به ورشکستی کامل رسیده. فوتبالی
که ریشههای ارتزاقش در خزانه دولت است و چون به این منبع بی حد و حصر
دسترسی دارد، در خرج کردن ابایی ندارد. خرج کردن بدون بازگشت، بدون سرمایه
گذاری و بدون حسابرسی که بدل به موضوع اصلی این فوتبال شده و اقتصادی
ورشکسته را بنا نهاده که در هیچ جای دنیا نمونه مشابهی ندارد. در این سبک
از اداره فوتبال ما تنها و تنها هزینه میکنیم بدون آنکه آورده و دستاورد و
مهمتر از همه نتیجهای داشته باشیم. مسیری به سوی ناکجاآباد که دوباره
جمله نغز کارلوس کیروش را به یادمان میآورد: «سقف این فوتبال روی سر همه
خراب میشود». ستونهای سقف این خانه ریشه در باتلاق دارند و فوتبال ایران
خشت بر آب زده. فوتبالی که در آن سالانه حدود 300 میلیارد هزینه میشود و
خروجی این هزینه سنگین چیزی نزدیک به صفر است. این بدان معناست که ما
سالیانه 300 میلیارد در چاه ویل فوتبال میریزیم؛ چاهی که هر روز عمیقتر و
فراختر میشود و البته هیچگاه پر نخواهد شد.
در
این اقتصاد ورشکسته بی حساب و کتاب، مدیران فوتبال ایران متهم اصلیاند.
آنها که بدون توجه به الفبای اقتصاد و سرمایه، یک معادله تمام باخت را
روایت میکنند و از کیسه بیت المال بریز و بپاش میکنند. بدون آنکه بابت
این بریز و بپاش و خاصه خرجی نیازی به پاسخگویی داشته باشند. آنها که
اسکناسهای بی زبان را دسته دسته در جیب فوتبالیستها میریزند و البته به
هیچکس پاسخگو نیستند. نکته عجیب و حیرت انگیز در این معادله تمام باخت، ریز
هزینه کرد این 300 میلیارد است. 300 میلیاردی که بخش اعظمی از آن صرف
دستمزد شبه ستارهها میشود. یک ارتزاق و یک برداشت بی حد و حصر که توجیهی
ندارد. مدیران فوتبال در این وسط نقش واسطه را بازی میکنند، یک واسطه که
تنها کارکرد و وظیفهشان برداشت از یک حساب و ریختن پول به حساب بازیکنان
است.
همین سبک عجیب سبب میشود که لیگ ایران
بهشت فوتبالیستها باشد. آنجا که ریز و درشت بر سر این خوان گسترده
مینشینند و از آن لقمه چرب و نرمی میگیرند، حتی اگر حاشیه نشین و ریزه
خوار این سفر پربرکت باشند. قراردادهایی که به شکل افسارگسیخته سر به فلک
گذاشته و هر روز بالا و بالاتر میرود، نتیجه همین نوع مدیریت است.
قراردادهایی که ارقام آن جملگی کاذب و غیرواقعی هستند و ارزش و قیمت اصلی
فوتبالیستها با یک دهم آن نیز برابری نمیکند.
این
روند منتج به این شده که حالا همه در فوتبال ایران از کاپیتان گرفته تا
بازیکن خرده پای سکونشین صرف مدعی قرارداد میلیاردی باشند و به میلیارد پول
خرد اطلاق کنند. بازیکنانی که هیچ کجا و در هیچ بیغولهای هیچ خواهانی
ندارند اما در فوتبال ایران قراردادهای میلیاردی میبندند و به ریش همه
میخندند.
مرور اتفاقات چند فصل اخیر ایران در
انتقال به اروپا و حتی لیگهای بی کیفیت و متمول حاشیه خلیج فارس تصویر
عینی تری از این حقیقت تلخ را فاش میکند. فوتبالی که خروجیاش در صدور
محصولات به خارج سالانه کمتر از تعداد انگشتان یک دست است و همین کیفیت
نازل آن را به رخ میکشد. فوتبالی که سرجمع پیشنهاد ستارههایش از اروپا به
یک یا نهایت 2 مورد آن هم از لیگهای درجه 2 و درجه 3 میرسد و جملگی این
پیشنهادها به زحمت به عدد نازل صد هزار دلار میرسد. این همان نکته ایست که
حقیقت تلخ اقتصاد ورشکسته فوتبال را به عریانی فریاد میزند. اینکه قیمت
اصلی بهترین و مهمترین ستاره این لیگ حوالی یکصد هزار دلار است اما همین
ستاره در ایران نزدیک به 3 میلیارد میخواهد.
این
بدان معناست که هزینهای که باید در این فوتبال صرف مسائل زیربنایی و
روبنایی و مباحث کلیدی و ریشهای نظیر احداث کمپ، فوتبال پایه، آموزش،
آکادمی و... شود به پای یک مشت شبه ستاره میریزیم.
این
سبک و سیاق غلط و این بنای کج باید برچیده شود. باید نقطه پایانی بر این
اقتصاد ورشکسته گذاشت. وظیفهای که بر عهده متولیان ورزش و فدراسیون فوتبال
است. باید سقف قرارداد را به یک دهم فعلی تنزل داد و با اهرمهای قدرتمند
به گونهای نظارت کرد که هیچ بازیکنی – بله، هیچ بازیکنی – بالاتر از یک
دهم مبالغ رایج این روزی را دریافت نکند و پول فوتبال در جای اصلیاش هزینه
شود. باید بساط این سفره اشرافی جمع شود و در مقابل هر باشگاه به جای
پرداخت سالانه 30 میلیارد دستمزد، سالی 25 میلیارد از بودجه خود را صرف
ساخت ورزشگاه، زمین تمرین و تیمهای پایه کنند و 5 میلیارد بودجه خود را به
دستمزد بازیکنان اختصاص دهند. پرسش اصلی ما این است: اگر همه باشگاهها
متفقالقول به هیچ بازیکنی بالای 200 – 300 میلیون ندهند، آیا بازیکنان
میتوانند در لیگهای دیگری پا به توپ شوند یا مجبورند همین ارقام را
بگیرند و در کشور خودمان پا به توپ شوند؟
وقتی
پیشنهادی از هیچ جای دنیا نیست، چرا باشگاههای ما سالانه بالای یک
میلیارد با افرادی قرارداد میبندند که جز لیگ ایران، در جای دیگری مشتری و
بازار کار ندارند.