اگر از دریچه قوانین بینالمللی فوتبال که شاید سهل
انگارانه است یا راه دور زدن را باز گذاشته، به مساله نگاه کنیم، ثبت دو
شرکت مستقل صورتی حرفهای به ماجرا میدهد اما ما که میدانیم در فوتبال
دولتی ایران، خصوصیسازی در حد یک حرف باقی مانده و هیچ کوششی برای
خصوصیسازی ورزش در ایران با ایدههای اقتصادی کارآمد توأم نبوده و نیست.
استقلال و پرسپولیس اگرچه مالکیت مشترک دارند و بیش از هر تیم دیگری دولتی
تلقی میشوند اما رقابتی تاریخی در نقل و انتقالات آنها را تا مرز ورشکستگی
پیش میبرد.
آنها به شدت بدهکارند، هم
بدهیهای انباشته و هم بدهیهای فصلهای اخیر. این اما وحشتی در مدیران
ایجاد نمیکند و از ولع خریدهای میلیاردی نمیکاهد. استقلال و پرسپولیس هر
وقت با درآمدهای ناپایدار روزگار میگذرانند، از مقاطعی عبور میکنند و چون
عمر مدیریت در این باشگاهها چندان طولانی نیست، مدیرانش همیشه دنبال ثبت
رکوردهای دمدستی و بیپشتوانهاند و برای به چنگ آوردن موفقیت راحتترین
راه، ولخرجیهایی است که مدیران در مقابلش اغلب پاسخگو هم نخواهند بود.
آخرین نمونهاش محمد رویانیان که برای آن همه بدهی که برای پرسپولیس ساخت،
هرگز پاسخ روشنی نداد و هرگز درباره مسائل اقتصادی دوره مدیریت او گزارشی
شفاف منتشر نشد.
این روزها در نقل و
انتقالات، استقلال و پرسپولیس بیهیچ ترسی از ایجاد هزینههای گزاف پیش
میروند و توجیه قدیمی و سادهای هم دارند، اینکه بدون این ولخرجیها چگونه
میتوانند مقابل تیمهای متمول صنعتی فصل را با موفقیت سپری کنند. استقلال
و پرسپولیس اما در بستن قراردادهای گزاف از همه سبقت گرفتهاند. دو
نمونهاش پیش روی ماست. گادوین منشای یکصد هزار دلاری یا بیت سعید ۵۰۰
میلیونی، پیراهن استقلال و پرسپولیس را با قراردادهای چند برابر میپوشند و
در فوتبال ایران هیچکس نمیپرسد که این باشگاهها چگونه این قیمتهای
گزاف را میپذیرند و در نقل و انتقالات چه عواملی به این بلبشوی قیمتگذاری
دامن میزند؟
وقتی این پرسش را مطرح
میکنیم که چرا از اقتصاد مقاومتی نشانهای در استقلال و پرسپولیس
نمیبینیم، پاسخی عجیب میشنویم. این پرسش را از این زاویه بررسی میکنند
که نقد در تخصصیترین مسائل ورزش به کدام ریشه و جناحی مربوط است. به هیچ
کجا اما مربوط نیست. این پرسشها از دغدغه ورزشی و حرفهای در کار رسانه
بیرون میخزد و با یک علامت سوال پیش روی شما قرار میگیرد که چگونه و از
کدام منبع این هزینههای گزاف را میپردازید؟
استقلال
و پرسپولیس تا ریال آخر درآمدهایشان را و تا ریال آخر بودجهها و درآمد
حاصل از حامیان مالی را خرج نقل و انتقالات میکنند، باشگاههایی که فوتبال
را در نقل و انتقالات خلاصه کردهاند و باشگاهداری را آنچنان کوچک
کردهاند که از آن یک تیم و از تیم چند ستاره و از ستارهها چند نتیجه
میخواهند. به جای بزرگ شدن باشگاه، رقم قراردادها بزرگتر میشوند و به جای
وسعت گرفتن کار، بدهیها باشگاه را فرا میگیرند. از مدیریت عکس یادگاری
با ستارهها باقی میماند و چالش بدهیها. کدام روزنامهنگار ورزشی از
مدیران سالیان اخیر باشگاهها ایده و تولید اندیشه و یادگار پایداری را به
خاطر میآورد؟ ما که نه دیدهایم و نه شنیدهایم.
استقلال
و پرسپولیس که بیشترین فرصتهای درآمدزایی را به واسطه هوادارانشان دارند
و ریشه و قدمت و جایگاه اجتماعیشان میتواند آنها را به الگوهای
باشگاهداری در ایران تبدیل کند، مشغول چه فکر و کدام رفتار حرفهای و کدام
رسم و ایدهاند؟ استقلال و پرسپولیس از این منظر مسوولیت دارند که
مالکیتشان بر عهده دستگاهی است که تولید فکر حرفهای در ورزش و تولید
اندیشه برای فردای ورزش مهمترین و کاربردیترین مسوولیتش است. کوتهفکری و
تنگنظری میخواهد که نقد جدی در این زمینهها را به بحث نازل کینه از این
مدیر و تعلق خاطر به مدیری دیگر بکشانیم. درها را بگشاییم برای بحث.