عکاس ورزشی، آقای امیری، دبیر زیست شناسی دبیرستان البرز اما خاطره مهمی به ما بخشید. این خاطره از آن نمره 18 درس زیست شناسی که بعد از بازگشتش از جام ملت های امارات از دل یک امتحان خیلی سخت در کارنامه ام گذاشت شیرین تر بود.
ملاقات با منصوریان در دفتر مجله پهلوان آنقدر وعده وسوسه انگیزی از سوی دبیر زیست شناسی بود که سه همکلاسی دو آتیشه پرسپولیسی جلوتر از من توی صف رفتند و در عکس های یادگاری با منصوریان در تراس دفتر مجله پهلوان خودشان را زودتر از من رساندند. همین برای من بس بود تا دستم پر باشد تا آخرین روز از مقطع دوم دبیرستان! در آغاز هر کری ای کافی بود عکس چهره شاد و هیجان زده این سه همکلاسی سرخ دوست در کنار منصوریان در کنار بریده ای از هفته نامه استقلال جوان (منصوریان: از 5 کیلومتری باشگاه پرسپولیس هم رد نمی شم) را به آنها نشان دهم.
منصوریان رفت سنگاپور، بعدش یونان و دو مقطع بازگشت به استقلال و آن بازی نوستالژیک نوفباخور و ریباند پنالتی صادق و گل باشکوه علی منصوریانی که هنوز داش علی نشده بود و شعار احساسی هواداران سرخابی:« استقلال .پرسپولیس قهرمان آسیا.» چیزی که با نسل طلایی بازیکنان سرخابی هم دیگر هرگز محقق نشد!
همکلاسی هایم که انگار خیلی زود عاقل شده بودند مثل دیگر بچه های دبیرستان البرز چمدان های خود را بسته بودند. از دانشگاه های معتبر دولتی تا تغییر بزرگ زندگی شان در بهترین دانشگاه های دنیا.
من مانده بودم با علاقه هایم. با دلبستگی هایم. یکی اش استقلال. شب کنکور و شب امتحانات پایان ترم دانشگاه با روزهای دیگر فرقی نمی کرد. مگر می شود استقلال بازی داشته باشد و سرت در مشتق و انتگرال و قوانین نیوتن باشد؟ همه نیروهای نیوتن اینجا جمع است، در مغزت . وقتی نمی توانی ناکامی تیمت را بفهمی! حالا در فضای مجازی گاهی همکلاسی هایم را پیدا می کنم. از ایران دورند اما نه از فوتبال ایران . بیشتر در این دو سال پیدایشان شده است. دو سال خوب تیمشان. دو سال بد تیم ما. زندگی راحتی دارند. بی نیاز و مستقل از انرژی های رنگی فوتبال. نتیجه نگرفتن تیمشان حالا مثل یک نیش سوزن آنها را اذیت میکند نه مثل شلاق یک باخت بر تن ما. وقتی فوتبال در لیست خالی از بسیاری از آپشن های موجود در دنیا همه چیزت باشد ، وقتی از تیمت انرژی نگیری به معتادی شبیه می شوی که جنسش جور نبوده!
در آن روزها که فضای مجازی ای نبود ، منصوریان در اتاقی واقع در دفتر مجله پهلوان تلفنی پاسخ خوانندگان مجله را داد. بیرون که آمد سوالات ما شروع شد. مهمترین سوالم همین بود : که چرا و به چه قیمتی قرار است این همه عشقو رها کنی و بری سنگاپور؟ منصوریان جواب داد: با پول ترانسفر من کلی جوان خوب میگیریم و تیم تقویت می شود! جوانگرایی!!
در کنفرانس خبری روز گذشته اتفاقا در نمای مقابل منصوریان خسته و تهی از انرژی که چهارمین دست باختش را به پورموسوی جوان داده بود بحث را با همین شروع کردم: تردیدهای منصوریان در جوانگرایی و هزینه دادن و عدم همراهی هوادار و باختن در جنگ های رسانه ای و فضای مجازی و باختن در جنگ های وسط زمین و فرار از جوانگرایی با رحمتی وتیموریان و جبارف!
آن جمله کلیدی منصوریان که : « باید فضای مجازی را دیلیت کرد» ، اشاره اش به رویکرد یک طرفه کمیته انضباطی به آنچه از سکوها می شنود، حواشی ای که از آن خسته شده است، نیاز به بالانس جوان ها و پا به سن گذاشته ها در تیمش و ... پاسخ به نگرانی های من بود. نگرانی هایی که در برابرش موضع گرفت با چند جمله کلیدی؛ « پازل چیدی، خودت بریدی، دوختی، اصرار به حرف زدن داشتی، تا حالا ندیده بودمت، امیدوارم از جایی با برنامه قبلی نیامده باشی...»
من پاسخم را با چند دقیقه تاخیر از منصوریان گرفتم. در جواب هر سوالی انگار ارجاعش به مسائلی بود که در ابتدای کنفرانس به آن اشاره کردم. وقتی یکی را دوست داری واکنش عصبی اش را در وضعیتی دشوار ، توهین به خود تلقی نمیکنی. بعد از کنفرانس از کنار چمن تا تونل همراهی اش کردم. تاکید داشت که دوست ندارد روی خط برنامه نود بیاید و علیه این و آن با صدای بلند حرف بزند. شوخی را قاطی کردیم. همیشه بخشی از شوخی جستجو برای رسیدن به واقعیت است. پرسید از طرف آقای ... آمده ای؟ فهمیدم تنها تر از آن چیزی است که فکرش را می کنم. ترس محیطی تمرکزش را گرفته است. اولین تجربه در تیمی بزرگ و پر از حاشیه سخت است. نمی دانم منصوریان چقدر باهوش است که بداند وقتی این طیف با این حجم زیاد از آدم های اطرافش از باختش خوشحال می شوند، برایش جوک می سازند، همه ابعادش و واژه به واژه کلماتش را زیر سوال می برند و ... یعنی او کم کسی نیست! یعنی خوب وزنی دارد اتفاقا! حتی اگر به نقطه پایانش در استقلال نزدیک شده باشد. منصوریان فصل پیش سرنوشت یک جام را عوض کرد. شاید سرنوشت یک تیم دیگر را در این فصل که از شاگردان آماده منصوریان به عرش رسید. امروز اما شاید همه زورش را برای تغییر سرنوشت خودش و استقلال هنوز نزده باشد!
می دانم که می داند بسیاری از اهالی رسانه های ورزشی آدم های خطرناکی برایش نیستند رو بازی می کنند. در تغییر و تحولات استراتژیک رسانه ای برای حمایت و قطع حمایت ذینفع نیستند. پشت ماسک ها از همکارانشان برای زدن این و آن کمک نمی گیرند. مستقل اند و انعکاس دهنده بسیاری از دغدغه های هواداران فوتبال.
تا آخرین گام هایی که تا اتوبوس داشتیم تاکید داشت که باید کار خودش را بکند و به فضای بیرونی ورود نکند. زیاد به اطرافش نگاه نمی کرد. نگاهش از دور به اتوبوس بود.
اتوبوس شکست خوردگان به مقصدی نامعلوم ،سکوت آزادی را ترک کرد و فضای مجازی پر بود از هزاران پیام تلخ و خشنی که منصوریان را در روزهای بد به پرهیز از نزدیکی به این فضا تحریک می کند! ندیدن مجازی واقعی!