خداداد
عزیزی در قسمتی از حرف هایش در برنامه نود به بیان حرف های جنجالی در
رابطه با سحر و جادو در فوتبال ایران پرداخت، عزیزی در ادامه مصاحبه چند
سال پیشش در رابطه با وجود جادو و جنبل در فوتبال ایران گفت:
یک مدیر، بازیکن شاخص حریف را در نایلون می کرد!
من به چشم خودم مدیری را دیدم که اعتقاد داشت که نه ارواح ولی می تواند
چیزهایی را احضار کند، او روزگاری مدیر یک تیم باشگاهی شد، زمانی که بازی
داشتند می پرسید کدام بازیکن حریف خطرناک است؟ مثلا نام یک بازیکنی را می
بردند و او نیز نام آن بازیکن خاص تیم حریف را در نایلونی فوت می کرد و سر
نایلون را می بست و می گفت او دیگر نمی تواند کاری کند، این اتفاق باعث شد
تا این تیم بتواند پس از مدت ها شکست چهار بازی پیاپی را ببرد!
دست بالای دست بسیار است
آنها در یک بازی داخل خانه با حریفی روبرو
شدند که از پادزهر استفاده می کرد، تیم روبرو هم از مسئله جادوگری استفاده
می کرد اما سیستم آنها متفاوت بود، به آن تیم آمار داده بودند که مدیر تیم
مهمان بازیکنان حریف را می بندد و سحر می کند! اعتقادات برخی از این تیم
ها این است که ادرار سحر و جادو را باطل می کند و به همین ترتیب بازیکنان
تیم مهمان در بطری هایی ادرار کردند و در گوشه های زمین ریختند، در آن
دیدار تیم مهمان روند پیروزی های تیم میزبان را قطع کرد و با دو گل آن بازی
را به سود خود به پایان رساندند. یعنی جادوگر ادرار بر جادوگر فوتی غلبه
کرد! این ها چیزی هایی است که ما لمس کردیم و متاسفانه واقعیت دارد.
جادوگر قهر کرد و آن تیم اوت شد!
در سال هایی که من بازی می کردم تیمی وجود
داشت که در 7 بازی ابتدایی به پیروزی رسیده بود، درروزنامه موجی پیش آمد
که این تیم جادوگر دارد و به کمک جادو می تواند بازی های خود را به پایان
برساند، یک روزی آقای سرمربی در تمرین به بازیکنانش گفت می گویند ما جادوگر
داریم اما شما توجهی نکنید چرا که ما کار تاکتیکی می کنیم و به این ترتیب
از سد حریفان مب گذریم، همزمان با بیان این حرف ها، آقای جادوگر هم آمد و
این حرف ها را شنید، او به سرمربی می گوید یعنی من تاثیری در این بردها
نداشتم؟ من که همیشه کنار شما بودم، سرمربی می گوید نخیر شما تاثیری
نداشتید، جادوگر هم قهر می کند و می گوید از حالا به ببر خودت بازی ها را
پیروز شو، اما آن تیم با 7 پیروزی اولیه در نهایت اوت شد!
آقایی از روی سکو یک لشگر به زمین می فرستاد
من روزی با مدیرعاملی صحبت می کردم، او می
گفت سرمربی تیمش روزی او را پیش فردی برد و به مدیرعامل گفت آقا! یه پولی
به ایشان بدهید و از این فصل او را روی نیمکت بنشانید، این فرد فصل پیش به
ما کمک های زیادی کرد! دلیل اصلی قهرمانی ما ایشان بوده است، مدیرعامل گفت
من از آقا پرسیدم شما چه کار می کنید؟ او پاسخ داد من لشگری دارم که زمان
بازی های تیم شما، از روی سکوها لشگرم را احضار می کنم و می فرستم روی تیم
حریف، تیم حریف سنگین می شود و شما استفاده می کنید و آن بازی را ببرید!
مدیرعامل گفت ما هرچه فکر کردیم نتوانستیم با این قضیه کنار بیاییم مگر او
چه لشگری دارد و چه طور می تواند این کار را بکند، پس ما در تیم نقش درخت
را داشتیم؟
کسانی هستند که بازیکنان خاصی را می گیرند
جادوگرانی هستند که به مدیرعامل یا مربی
اسم می دادند، مثلا می گویند بازیکنی بگیرید که نام مادرش فلان اسم باشد،
مربی و یا مدیرعامل هم از میان بازیکنانی که بودند می گشتند و بازیکنانی
انتخاب می کردند که نام هایی که جادوگر به آنها گفته بود را داشته باشند!
چه خوب، چه بد، آن بازیکن خاص راس دقیقه تعویض می شد
یا مثلا به مربی برگه تعویض می دادند، به
عنوان نمونه می گفتند خداداد باید دقیقه 70 تعویض بشود و فلان بازیکن به
میدان بیاید، حالا شما می دیدید که در هر بازی به طور هماهنگ خداداد راس
دقیقه 70 بیرون می آمد و فرقی هم نمی کرد که خوب باشد یا بد! بازیکنان
زیادی هستند که می توانند در این زمینه شهادت دهند چرا که کاملا مشخص بود.