1) اظهارات اخیر مصطفی هاشمیطبا در مورد خداحافظی دستور محمد مایلیکهن از تیمملی، یک بار دیگر نشان داد معادلات فوتبال در ایران در مقاطعی میتواند کاملا فراورزشی تنظیم شود و نکته جالبتر البته این است که ظاهرا این قاعده، ربطی به جناح حاکم سیاسی نیز ندارد! وقتی رییس اسبق سازمان تربیت بدنی صراحتا مدعی میشود سرمربی نبودن مایلیکهن در تیم ملی و نیز به ریاست فدراسیون رسیدن صفایی فراهانی «توصیه» سیدمحمد خاتمی بوده است، بیش از هر زمان دیگری به فکر فرو میرویم که علاقه و نفوذ سیاسیون عالیرتبه در فوتبال تا کجا امتداد دارد! احتمالا آنچه این روزها از مداخله صاحب منصبان سابق کشور در ریز مسایل فوتبالی میشنویم، ناشی از جایگاه کنونی آنان است؛ جایی که اصلاحطلبان تقریبا تمامی جبهههای قدرت، از کاخ ریاست جمهوری تا مجلس شورای اسلامی و حتی شورای شهر تهران را از دست دادهاند و لابد ابایی از افشاگریهای اینچنینی ندارند. با این اوصاف، حقیقتا چه تضمینی وجود دارد که اصولگرایان کنونی مستقر بر راس امور سیاسی کشور نیز مانند اسلاف خود در باید و نبایدهای فوتبال کشورمان دخالت نکنند؟!
2) در پس زمینههای ذهنیمان، تصویری مبهم از محمد مایلیکهن را به یاد میآوریم، زمانی که در شب حکم گرفتنش به عنوان سرمربی تیمملی کشورمان، مقابل عادل فردوسیپور نشسته بود و در پاسخ به سوال مجری نود در این مورد که آیا انتخاب او ربطی به مناسبات سیاسی داشته یا نه، جملاتی حیرتانگیز به زبان میآورد: «من میتوانم همه سرمربیان تیم ملی از اول انقلاب تا الان را برای شما اسم ببرم و بگویم به چه ترتیبی پست گرفتهاند!» اظهارات خارقالعاده حاجیمایلی که از صراحت لهجه همیشگیاش نشات میگرفت، میتواند خیلی حسابها را در فوتبال ایران روشن کند. بله؛ ما اینجا فوتبالی داریم که سرمربیان تیمهای ملیاش را ظاهرا «نفر به نفر» سیاستمداران و در پارهای از مواقع روسای محترم جمهور انتخاب میکنند! چنان که هاشمیطبا در مورد دولت هفتم بر این فرضیه مهر تایید میگذارد و البته میشود با گوش سپردن به نجواهایی که در محافل ورزشی در جریانند، درستیاش را همین حالا هم باور کرد!
3) قانون اساسی این مملکت اجازه انبوهی از عزل و نصبها را به رییس جمهور میدهد. از وزرای وزارتخانههای گوناگون و رنگارنگ تا سازمانهای ملی ریز و درشتی که روسایشان حتی نیازی به تاییدیه مجلس قانونگذار هم ندارند. با این وصف، علاقه چهارمین و پنجمین روسای جمهور ایران پس از انقلاب به فوتبال – که در مورد خاتمی با اظهارات هاشمیطبا و نیز قرینههای دیگر اثبات میشود و پیرامون احمدینژاد با حضورش در تمرینات تیمملی و همچنین دستورش به علیآبادی برای حضور در انتخابات فدراسیون فوتبال کاملا روشن به نظر میرسد – میتواند به وضوح این نکته را آشکار کند که از نظر بسیاری از صاحبان منصب در کشورمان، فوتبال یک اسلحه فوقالعاده جذاب و البته ارزشمند برای قدرتنمایی است. تصویر محمد خاتمی، زمانی که روی مبل چوبی طلایی مستقر در VIP ورزشگاه آزادی تکیه زده بود و فاتحانه برای مردان ملیپوش کشورمان به افتخار صعودشان به جام جهانی هجدهم کف میزد، میتواند رویای دوست داشتنی هر سیاستمداری باشد؛ آنچه محمود احمدینژاد نیز هشتم فروردین 88 در بازی ایران و عربستان به آزمونش گذاشت و البته نتیجه مطلوب به دست نیاورد! بله؛ فوتبال سلاحی دوست داشتنی برای عرض اندام دیپلماتهاست، اما آیا به راستی هیچ راه بهتری برای رشد و ارتقای این رشته استراتژیک ورزشی، غیر از مداخله مستقیم و نسنجیده صاحب منصبها وجود ندارد؟
4) بحث امروز ما اصلا این نیست که تغییرات اعمال شده به ابتکار خاتمی با بیرون راندن مایلیکهن و بر قدرت نشاندن صفایی مثمر ثمر واقع شد و از دل این تحولات، صعود شیرین به جامجهانی پس از 20 سال و نیز تثبیت قدرتمندترین فدراسیون فوتبال تاریخ کشورمان بیرون آمد، اما تحولات دلخواه احمدینژاد در فدراسیون و شاید هم تیمملی به ثمر ننشست، بلکه نکته اساسی این است که هر دو سیاستمدار عالیرتبه مرتکب اقداماتی «غیرقانونی» شدند که در زمان خودشان میتوانسته محرومیت حقوقی و البته عقب افتادگی طبیعی و عینی فوتبال را به همراه داشته باشد. شاید این اصل واقعیت داشته باشد که «فوتبال خوب، یکی از نشانههای خوب کار کردن رییس جمهور است» اما باید بپذیریم راههای بسیار مناسبتری برای دستیابی به قدرت برتر و بالاتر در جذابترین رشته ورزشی جهان وجود دارد؛ شیوههایی که عمدتا متکی بر کار شبانهروزی و بلندمدت هستند و به اندازه تصمیمات خلقالساعه و ناگهانی، زود جواب نمیدهند. همین حالا که این یادداشت را میخوانید، حدود یک سال از صدور دستور خصوصیسازی پرسپولیس و استقلال از سوی محمود احمدینژاد میگذرد؛ آنچه در صورت به تحقق پیوستن، میتواند سرخابیها را از شر دخالت دولت و متقابلا دولت را از شر قرمز و آبی و شکمهای همیشه گرسنهشان نجات بدهد و گامی بزرگ در راه موفقیت واقعی فوتبال ایران باشد. کسی میداند آن فرمان آقای رییس جمهور، امروز کجا خاک میخورد؟!
5) نفس فوتبالدوستی قدرتمندترین مدیران اجرایی کشور میتواند به سهم خودش اتفاقی ارزشمند باشد، اما همیشه دوست داشتیم و دوست داریم که این علاقه به شکلی کانالیزه و مثمر ثمر خرج فوتبال شود تا دوباره بتوانیم سری میان سرها دربیاوریم؛ نه آنکه نهایت محبت خاتمی خلاص کردن پرسپولیس از شر بدهی هنگفت به السد قطر باشد و البته حداکثر ارادت احمدینژاد پوشیدن افتخاری پیراهن تیمی که چهار سال پش در جامجهانی حاظر بود.