سلطان
علی جباری،حسن خان روشن، عمو نصی عبداللهی و بسیاری از سینه سوختگان با دست خالی وسط
آمده بودند، اما چه میشود کرد که قصه ما قصه یک معادله نبود!!یک نامعادله پیچیده ولاینحل
بود.
از
طرفی اردوگاه رقیب با تیکه بر منابع مالی و نفوذ فراوان از جمله: فولاد صنایع و
... بازیکنانی در سطح پیروانی ، میناوند، شاهرودی و باقری ، عبدی ، سعداوی ، بزیک
و ...به
راستی برای خود ارتشی ساخته بود، خط هافبک ما را مردانی چون محمد نوری،پرورشخواه،مهرانپور،
حاج اکبری با سلاح تعصب میچرخاندند در این گیر ودار ستاره متولد شد:علیرضا منصوریان،با
درخشش فوق
تصور
در فوتبال سالنی وبالا بردن تندیس بهترین بازیکن حضور خود رارسما اعلام کرد.او آنروزها
به تنهایی نگین تیم استقلال بود،میدرخشید وجلو میرفت تا جایی که مایلی کهن که قبلا
با حذف مردانی چون زرینچه ، پاشازاده
وبسیاری دیگر عداوت خود را با این تیم عیان ساخته بود،اینبار نتوانست خورشید وروز روشن
راکتمان نماید و علیرضا صاحب پیراهن تیم ملی شد.
دوستان!
از آنروزهای تلخ زمان مدیدی گذشته است وحالا به لطف مدیران وهواداران، امکانات مالی،
انسانی وفنی تیم با آن سالها تفاوت زیادی کرده است،حالا همین پسرک خوش تکنیک ومتعصب
آنروزها سکان هدایت استقلال را در دست دارد.
بیایید
هرکدام درجایی که هستیم یک قدم برای استقلال محبوبمان برداریم:قدم امروزیه من وشما
حمایت بیسابقه از تیم وکادر فنی است.بنده به شخصه تمام کاستیهای مدیریتی ،فنی،انسانی،مالی
و.... را قبول دارم. تیم هنوز چشم نواز بازی نمیکند ،این رانیز قبول دارم، ولی باور
کنید تنها کارواجب وبدون فوت وقتی که باید برای این تیم صورت گیرد، اتحاد هواداران
وتشویق وحمایت تمام قد است تا در سایه این ارامشی که به تیم منتقل میکنیم، نوبت به تجزیه وتحلیل
مسایل فنی،روانشناختی و.... برسد.
یادمان باشد این جوانها جایگاه قعر را با پنجمی عوض
کردند پس بقیه راه نیز امکانپذیر وقابل انجام .پس حمایت حمایت تا روز قیامت.....