خوراکمان هم برنامه نود است و معمولاً هر وقت اینقدر هیاهو و
شلوغی داریم نود پربارتری هم داریم ! اما واقعا به کجا می رویم ؟! آن از ماجرای انتقادهای
وحشتناک گودرزی که برق سه فازمان را پراند و این هم از افشاگری های افشارزاده که با
گفتن این حقایق تلخ وادار به تفکرمان کرد !!
اصلا ماندیم هاج و واج که چرا چنین شد
و اصلا چرا بایدچنین بشود ؟ کلی معادله مجهول هم روی دستمان باقی مانده که مدام دوست
داریم به عقب برگردیم و با فرض درست بودن حرفهای افشارزاده دوباره آنها را مرور کنیم
تا ببینیم اصلا ماجرا از کجا آب می خورد ؟ خودی هایمان هم که چند دسته شده اند یک دسته
به نعل می زنند و یک دسته هم به میخ ! و برخی هم اصلا به روی مبارک نمی آورند که چه
خبر است ؟! انگار نه انگار هفتادو یکساله شدیم ! خیلی ها حتی تبریک هم نگفتند و انگار
برایشان مهم هم نبود اما تا دلتان بخواهد در آستانه هفتادویکسالگی حاشیه داشتیم !!
بگذریم ، چون حاشیه ها تمامی ندارند و ما را از اصل غافل میکنند
، اصلی که حالا روی تخت بیمارستان ایرانمهر است و تمام مدتی را که برای جشن 71 سالگی
استقلال برنامه ریزی میکردیم در استرس و ناراحتی خبر بستری شدن و بیماری اش گذراندیم
. اصلی که از او غافلیم و کاش میشد در این روزهای پر حاشیه بجای این همه خبر زرد و
بی مصرف ، خبر سلامتی و حضورش روی نیمکت استقلال را می شنیدیم . حرفهایم تمام شد اما
فقط یک نکته ماند آنهم اینکه حاشیه ها را رها کنید و منصورخان پورحیدری را دریابید
! شاید همین حالا هم دیر باشد !