استقلال مردانی میخواهد که پس از گل حریف پوزخند نزنند و تیمشان را به سخره نگیرند. بازیکنی میخواهد که پس از باخت تیمش زیر آواز نزند و با خندهای معنیدار به حضار نگاه نکند. استقلال بازیکنی با غیرت میخواهد. بازیکنانی از جنس فرهاد مجیدی، فرهاد از دسته همین بازیکنان است که وقتی تیمش میبازد نای حرف زدن ندارد. باید چهره او را در اتاق تست دوپینگ میدیدید تا عمق ناراحتیاش را احساس کنید. روی صندلی نشسته بود. ناخنهایش را میجوید. پاهای لاغرش را روی هم انداخته بود و در حالی که از شدت عصبانیت زانویش را تکان میداد هرازگاهی به در خروجی نگاه میکرد. کنارش رفتم و به او خسته نباشید گفتم. جوابم را داد و یک دفعه بغض کرد: «دیدی چه طور باختیم. گلم پرپر شد.»
فرهاد زندگی متفاوتی نسبت به برخی بازیکنان امروزی استقلال دارد. او میداند پایش را کجا گذاشته است. استقلال تیمی است که برای بعضیها آسان به دست میآید و آسانتر از دست میرود. فرهاد اما نمیخواهد به سادگی پیراهنی را که سالها پیش به دست آورد را از کف بدهد. برای همین سعی میکند با همه نیرو و سرشار از انگیزه برای تیمش بازی کند. او با دویدنهای بیامانش همه را به تعجب وا میدارد. حتی مسوولان کمیته مبارزه با دوپینگ را که هر هفته از او تست دوپینگ میگیرند! و هر بار تست میگیرند منفی از آب درمیآید. فرهاد راز موفقیت خود را این گونه بیان میکند: «فرق من با دیگر بازیکنان این است که 6 صبح از خواب بلند میشوم و بدنسازی میکنم.» امروز باید این سوال را از مجموعه استقلال پرسید که اگر همه مثل فرهاد بودند چه اتفاقی رخ میداد. اگر همه بازیکنان به جز تمرینهای روزانه تمرینهای اختصاصی را هم در دستور کار قرار میدادند چه سرنوشتی در انتظار استقلال بود؟ آیا جایگاه امروز استقلال اینجا بود یا صدر جدول؟ آیا استقلال بازنده دربی 68 میشد یا تیم پیروز این میدان؟ البته که استقلال چند نمونه دیگر مثل فرهاد هم در ترکیب خود دارد. خسرو حیدری، سیاوش اکبرپور، سیدصالحی و حنیف عمرانزاده در زمره این مردان هستند اما آیا دیگر مردان آبیپوش هم اینگونه رفتار میکنند؟ مردانی که با همه وجود در میدان حاضر میشوند و از جان و دل مایه میگذارند.