منصوریان بعد از مدتی
در برکه ماندن _ کار در تیم های کوچک _ ، می خواهد دنیای جدیدتری را ببیند. او اما
بر خلاف ماهی سیاه کوچولو، چندان از تغییر فضا مطمئن نیست.
او چشم بسته مسیرِ
دریایی را در پیش گرفته که مهارت کافی برای عبور از موانع آن را ندارد. در سه هفته
ای که از برکه جدا شده روزهای ناخوشی را تجربه کرده است.
ماهی سیاه کوچولو اما
آگاهانه تصمیم به تغییر فضا گرفت. او از دنیای کوچکش فاصله گرفت تا دنیای زیباتری
را لمس کند.
ماهی کوچولو فیلم بازی
نمی کرد! خواست و رفت. از سختی راه آگاه شد و رفت. برای مقابله با حوادث آماده شد
و رفت. چاقوی کوچکی گرفت تا اگر در راه، اسیرِ مرغان شد، کیسه را بشکافد و فرار
کند.
ماهی سیاه کوچولو
ابتدا قدرتمند شد، سختی های مسیر را فهمید، علمش را یافت، از مشاوران قدرتمند
استفاده کرد و بعد راهی انتهای جویبار، محل اتصال او با دنیایی بزرگ تر، یعنی دریا
شد.
اما منصوریان برای
بزرگ شدن، و برای زندگی در دریا اینچنین نبود. منصوریان فقط دریا را دوست داشت.
چند نفر گفتن برو و رفت! از خوبی های دریا و از زرق و برق های بی پایان
دریا شنید و رفت.
او حالا به روزهای
سختی رسیده است. موج های کوچ و بزرگ می آیند و می روند. منصوریان در سه بازی اول،
مغلوب موج ها شده است.
حالا او در آینده
نزدیک _ هفته های پیش رو_ موج ها سنگین تر و توفان های بزرگ تری را خواهد
دید که برای وصل شدن به دریای بزرگ، باید از آن عبور کند.
او سید مهدی رحمتی،
هواداران، پیشکسوتان، رسانه ها، پرسپولیس و خیلی چالش های دیگر را نیز به چشم
خواهد دید که اگر در مقابل آن ها ناتوان باشد، دوباره به "برکه" ای که
از آن آمده، انداخته خواهد شد