صفر - ممکن است شما یک طرفدار پروپاقرص افشین قطبی باشید. به همین دلیل قبل از خواندن این یادداشت نفسی عمیق بکشید. احساسات را کنار بگذارید و به آن چیزی فکر کنید که برای فوتبال کشور مهمتر است. احساس لذت از واقعیت تنها زمانی دست میدهد که بپذیریم گاه راه را چندان درست طی نکردهایم.
1 - روزی که افشین قطبی به ایران آمد، لبخند رضایت عمیقی بر لب افکار عمومی نشست. او آدم جالبی بود که ادبیات فارسیاش نیز باعث میشد جالبتر به نظر برسد. همزمان با استقبال نسل روزنامهنگاران و خبرنگاران آرمانگرا که لمپنیسم حاکم بر جریان رسانهای ورزش را نمیپسندیدند افشین قطبی نیز مورد استقبال قرار گرفت و تا حد نماد مربیگری روشنفکرانه مطرح شد. استقبال از او کاملا طبیعی بود. فوتبال ایران سالهای سال در دایرهای بسته حرکت میکرد و آثار فرسودگی به وضوح مشخص بود. هرچند گاه مرزهای فرسودگی و خستگی ناشی از تکرار» با هم تداخل پیدا کردند و نمیشد به راحتی دریافت با کدامیک روبهرو هستیم.
در چنین فضایی، افشین قطبی و آنچه ارتباط وی با سطح اول فوتبال دنیا ذکر میشد تمام خصوصیات یک اتفاق را داشت. قطبی در نقش منجی ظاهر شد و در فضایی کاملا حماسی توانست در آخرین دقیقه لیگ جام قهرمانی را به پرسپولیس اهدا کند و قهرمان شود.
قطبی اینگونه به نماد مدرنیته لقب گرفت. به زبان انگلیسی مسلط بود با بزرگان فوتبال کره و هلند حشر و نشر داشت و سالهای سال خارج از ایران زندگی کرده بود. به همین دلیل باید هم مورد توجه عموم قرار میگرفت. روزگار، روی خوش خود را به او نشان داد تا گمان کند واقعا منجی فوتبال سرزمین آبا و اجدادیاش است.
2 - قطبی در شرایطی با پرسپولیس به قهرمانی رسید که مدت زمان کمی قبل از آغاز لیگ به پرسپولیس پیوست و کمتر کسی بر نقش مردانی که هسته اولیه تیم را تشکیل دادند اشارهای داشت. موج احساسات تا مرز انفجار بالا رفت و فضایی بیسابقه برای موفقیت قطبی فراهم آورد. میتوان گفت ابر و باد و مه و خورشید هم دست به دست هم دادند تا قطی مرد شماره یک قهرمانی و منجی بیچون و چرا لقب گیرد. همه اعتقاد داشتند، نخبهای بار دیگر به کشورش بازگشته تا سرمایهای مناسب باشد ولی رفتن حبیب کاشانی از پرسپولیس نخستین نشانههای تزلزل را پدید آورد. پرسپولیس در فصل بعد نتایج چندان مناسبی نگرفت تا مشخص شود افشین قطبی در شرایطی که پشتیبانی مدیریتی تیم در بهترین وضعیت خود قرار داشته به موفقیت رسیده است. با این حال هنوز آنقدر محبوب بود که انتقادی ظریف از وی نیز با واکنش طرفدارانش روبهرو شود.
3 - وقتی از ایران رفت روبهروی مجریان یک شبکه ماهوارهای فارسی زبان نشست و سرزمین مادریاش را به باد انتقاد گرفت. او فوتبال ایران را فاقد آگاهی لازم و همچنین امکانات سختافزاری دانست. حرفهای قطبی حتی برای بسیاری ایرانیان خارج از کشور نیز گران تمام شد. دلیل آن هم مشخص بود؛ «گوشت هم را بخوریم، استخوان همدیگر را دور نمیریزیم.»
افکار عمومی احساس کردند به نوعی تحقیر شدهاند اما چون بر برخی مشکلات سختافزاری آگاهی داشتند و کماکان قطبی را منتقدی میدانستند که دلسوز است، هرچند شک اصلی به وجود آمده بود و نمیشد به راحتی از کنارش گذشت.
4 - قطبی که نماد یک جنتلمن محسوب میشد و ادبیات او را الگویی برای سایر مربیان میدانستند در برههای از زمان خبرنگاران «حیوان» خطاب کرد و اوضاع وقتی خندهدارتر شد که تسلط نداشتن قطبی به زبان فارسی را دلیل این اشتباه دانستند. شاید ما به زبان انگلیسی مسلط نبودیم اما دیگر مهر سادهلوحی بر پیشانیمان نمینشیند. افشین قطبی هیچگاه این را نفهمید.
5 - در دوره نخست مربیگری قطبی در پرسپولیس، زمینه جدایی علیرضا مرزبان از نیمکت این تیم فراهم شد و قطبی صراحتا اعلام کرد نیازی به دستیار ندارد اما مدتی بعد بحث مارکو را پیش کشید. یک برزیلی که سرمربی پرسپولیس به کاشانی اصرار میکرد او را به خدمت بگیرد اما این اتفاق نیفتاد تا در دوره بعدی مربیگری او، در زمان مدیریت داریوش مصطفوی سرانجام به ایران بیاید، تنها 35 روز روی نیمکت بنشیند و 250 هزار دلار دریافت کند و برود. از جیب کی؟
درست شبیه ماجرای دیکارمو که حتی به علی کریمی ترجیح داده شد. دهها هزار دلار گرفت و در نهایت فهمیدیم یک پرندهفروش است و بس. چه کس اینجا بازیچه شد. دیکارمو 100 هزار دلار از مبلغ قراردادش را نگرفت و تهدید کرد به فیفا شکایت خواهد نمود. انگار عروسکهایی بودیم که باید بازیمان میدادند. نقشی که دیکارمو برای پرسپولیس ایفا کرد و قطبی اصرار داشت که او همه را شگفتزده خواهد نمود، نقشی مضحکانه بود. چون غافلگیری و شگفتانگیزی را به دنبال داشت ولی از نوع وارونه آن. با فوتبال ما به همین راحتی بازی شد.
6 - در فاصله دو دورهای که قطبی مسوولیت مربیگری پرسپولیس را برعهده داشت عنوان کرد، منچسترسیتی خواهانش است. نام لکوموتیو مسکو و چند تیم دیگر نیز مطرح شد اما واقعیت جای دیگری بود. قطبی هیچ پیشنهاد از هیچ تیمی نداشت. آمار و اطلاعات اینترنتی مربوطه صحت این ادعا را همان زمان ثابت کردند ولی انگار فوتبال ما این بازیچه بودن را ارزشمند میدانست و از آن استقبال میکرد.
7 - ماجرای لوسیانو والنته چیست؟ گفته میشود عامل نقلوانتقال او به ایران یک کرهای شاغل در برزیل بوده که از دوستان سرمربی تیمملی محسوب میشود. بیوتر ابتدا همهچیز را تکذیب میکند و میگوید دلال نبوده و حالا...!
8 - بهتر است ادامه ندهیم آقای قطبی. ما بازی را باختیم. قبول. ما زود به خنده افتادیم و دستهایمان را به نشانه شوق به هم مالیدیم. این هم قبول. برای ما خیلی سریع مرغ همسایه صدای غاز درآورد. باز هم قبول اما ما... ما آقای قطبی...! احساس بدی داریم. احساس میکنیم با چیزی شبیه نامردی طرف هستیم. متاسفیم ولی انگار ذهن و شوق ما دستکاری شده است. گمان میبریم به خودمان خیانت کردهایم. این رسمش نبود هموطن. واقعا نبود.