ابتدا به این بخش از مصاحبه مجید جلالی با خبرگزاری برنا که بامداد روز
چهارشنبه منتشر شده توجه کنید: «متاسفانه این مشکلات و سنگ جلوی پا
انداختنها از اول فصل با تیم ما همراه بود و آقای رضایی به هر بهانهای
تیم را به حاشیه میبرد. هر با ختی که به دست آوردهایم مسببش این آقا بوده
است. از زمانی که آقای رضایی به تیم اضافه شدهاند این صحبتها و تخریبها
در تیم موج میزند. خیلی از امتیازاتی که در این فصل از دست دادهایم به
این خاطر بوده که نتوانستهایم ذهنمان را روی بازی متمرکز کنیم. به جرات
میتوانم بگویم که یکی از سختترین سالهای ورزشی را سپری کردم و خیلی
غیرمنصفانه تحت فشار بودم.»
و حالا بخشی از مصاحبه او با خبرگزاری
تسنیم که غروب همان روز به انتشار رسیده را بخوانید: «این موضوع در جلسه
هیاتمدیره مطرح و قرار شد کارهای تمدید قرارداد انجام شود. با این حال
الان ما به سال آینده فکر نمیکنیم و نگاه ما به این است که 6 بازی باقی
مانده را به بهترین شکل ممکن انجام دهیم.»
فوتبال هم مثل هر پدیده
اجتماعی سالم دیگری اصول اخلاقی خودش را دارد. حضور در این حوزه، مستلزم
رعایت قواعدی است که برخی از آنها شکل قانون دارند و مکتوب شدهاند اما بخش
دیگرش را نیروی عرف و اخلاق به تحرک وا میدارد. مثلا در هیچ کتابی نوشته
نشده که وقتی بازیکن حریف مصدوم شد، شما باید توپ را بیرون بزنی تا هر چه
سریعتر تیم پزشکی بر بالین او حاضر شود، همان طور که هیچ قانونی تصریح
نمیکند بهتر است بازیکنان سابق تیمهای مختلف موقع گلزنی به آنها، ادب را
رعایت و شادیشان را کنترل کنند. با این وجود اینها بخشی از باید و
نبایدهای جدی دنیای فوتبال هستند که اغلب در سراسر جهان رعایت میشوند. یکی
از همین گروه هنجارهای عرفی، رعایت مروت و انصاف و صداقت و یکرویی است.
حالا برمیگردیم به مورد مجیدخان جلالی؛ اینکه بین او و مدیرعامل باشگاه
سایپا چه اتفاقاتی رخ داده و کدامیک از آنها تقصیرکارند، در جای خودش بحث
مفصلی دارد و البته که پرداختن به آن، محتاج کسب اطلاعات و آگاهی از
جنبههای گوناگون این همکاری است. با این وجود هر چه بین طرفین رخ داده
باشد، مسلما این حق را به مربی کهنهکار فوتبال ایران نمیدهد که هر چه
دوست دارد علیه مدیر باشگاه به زبان بیاورد و تنها 18ساعت بعد، با بیهوده
خواندن صحبت در مورد گذشته، از تمدید قرارداد حرف بزند!
چطور میشود
باور کرد کسی که ادعا میکند سختترین فصل فوتبالی عمرش را پشت سر
میگذارد و از دخالتها و سنگاندازیهای مدیریت به ستوه آمده، تنها چند
ساعت بعد همه چیز را از یاد ببرد و به ادامه همکاری با همان مدیران راضی
شود؟ آیا در این صورت حق نداریم فکر کنیم مسئله پول و تضمین یک درآمد
چندصدمیلیونی برای یک فصل دیگر، مهم ترین عامل محرک جلالی برای این تغییر
موضع سریع و حیرتانگیز بوده است؟ دردناکتر از همه اینکه چنین کاراکتری در
فوتبال ایران عمدتا به نام مربی اصولگرا و معلم اخلاق شناخته میشود اما
میبینیم که بدیهیات هم نزد او محلی از اعراب ندارند. بعد، این دوستان از
کیروش و نازکردنهایش ایراد میگیرند. واقعا «ماندن» به چه قیمتی؟