قضاوتهای جنجالی، اتهام به گرفتن رشوه و محرومیت، بازگشت به داوری پس از
دو سال، خداحافظی ناگهانی و ... اینها تمام آن چیزی بود که در فوتبال بر
محسن قهرمانی گذشت، داوری که پس از گذشت دو سال و گذراندن دوره محرومیتش پس
از قضاوت در پنج بازی در نیمفصل اول لیگ پانزدهم، به یکباره تصمیم گرفت
از دنیای داوری خداحافظی کند. به بهانه محرومیت قهرمانی از قضاوت،
خداحافظیاش از داوری و ... گفتوگویی را با او انجام دادیم که در زیر
میخوانید:
* سال 94 برای محسن قهرمانی چطور گذشت؟
بستگی دارد منظور سؤالتان چه چیزی است تا بگویم خوب بوده یا بد، اما در مجموع سالی خوبی بود.
* از نظر ورزشی و خارج از ورزش سال 94 برای شما چطور بود؟
به
لحاظ ورزشی باید بگویم از ابتدای فروردین تمریناتم را آغاز کرده بودم و با
سفر علی کفاشیان و علیرضا اسدی به مشهد برای شرکت در جلسه هیئت رئیسه
صحبتی با هم داشتیم و قرار شد که پس از شرکت در تستهای آمادگی جسمانی به
داوری برگردم. زمانی که همراه احمد صالحی، یدالله جهانبازی، تورج حقوردی،
سعید بخشیزاده و ... در تستهای آمادگی جسمانی میدویدیم، به آنها گفتم که
نیمفصل اول پانزدهمین دوره لیگ برتر آخرین حضور من در داوری است. آنها
حرف من را باور نمیکردند، ولی همه دیدند که هفته چهاردهم خداحافظی کردم.
* چه شد که تصمیم به خداحافظی گرفتید؟
خداحافظی
من دلایل شخصی داشت. پس از دو سال قضاوت نکردن به دنیای داوری بازگشته
بودم، اما خودم را بیمیل دیدم. این بیمیلی در وهلهی اول به خودم و سپس
به تیمها ضربه میزد. به خودم گفتم اگر همین الان داوری را «کات» کنم بهتر
است. پیش خودم به این نتیجه رسیدم که بیمیل هستم و اگر قضاوتها را
دستکم بگیرم به تیمها ضربه زدهام. بهترین فرصت را هفته چهاردهم و بازی
تراکتورسازی و استقلال دیدم. از مستطیل سبز خداحافظی کردم، اما از دنیای
داوری خداحافظی نکردم و ممکن است به عنوان کارشناس، ناظر داوری و ...
برگردم.
* حرفهای شما تناقض دارد. اگر به دلیل بیمیلی تصمیم به خداحافظی گرفتید، چرا به داوری بازگشتید؟
تناقض
نیست. همه چیز دست به دست هم داد که از داوری دور باشم. شرایطی پیش آمد که
باید به داوری برمیگشتم تا همه بدانند مورد خاصی در گذشته اتفاق نیفتاده
است. باید به داوری بازمیگشتم تا مردم ببینند هیچی نبوده است. بازگشتم به
داوری علامت سؤال در مورد قهرمانی را از بین برد. محرومیت من هشت ماه بود و
میتوانستم از لیگ چهاردهم قضاوت کنم، اما صلاح دیدم که قضاوت نکنم.
* صلاح دیدید که قضاوت نکنید یا صلاح دیدند قهرمانی قضاوت نکند؟
خودم صلاح دانستم که به داوری برنگردم. با توجه به شرایطی که وجود داشت، باید بین بد و بدتر یکی را انتخاب میکردم.
* اما قبول کنید خداحافظیتان از داوری کمی غافلگیرکننده بود.
چطور؟
*
به این خاطر که خودتان اشاره کرده بودید خیلی سختی کشیدید و دنبال اثبات
خیلی چیزها بودید، اما وقتی همه چیز عادی پیش میرفت تصمیم به خداحافظی
گرفتید.
محسن قهرمانی اولین داوری نبود که از داوری خداحافظی میکرد. پیش از من هم داورانی بودند که خیلی زود خداحافظی کردند.
*
داستان خداحافظی سعید مظفریزاده با قهرمانی تفاوت دارد. خداحافظی او خیلی
بازتابی نداشت، اما خداحافظی قهرمانی با آن همه اتفاق کمی عجیب بود ...
نه
عجیب نبود. در صحبتی که با یکی از مسئولان وزارت ورزش و جوانان و همچنین
یکی از مسئولان فدراسیون فوتبال داشتم، گفتم که برای قضاوت بیمیل هستم.
این در شرایطی است که حداقل تا چهار پنج سال دیگر میتوانستم قضاوت کنم. در
نیم فصل اول پنج قضاوت انجام دادم که دو بار به عنوان بهترین داور هفته و
یک بار هم داور برتر ماه شدم. در مراسم معرفی برترینهای داوری در نیمفصل
فکر کنم من و محسن ترکی بیشتر جوایز را درو کردیم و روی هم 15 سکه گرفتیم.
بنابراین عملکرد من در این فصل ضعیف نبود. در ضمن خداحافظی مظفریزاده
طبیعی نبود. در یک برنامه فوتبالی یکی از آدمهای فوتبالی که ادعای قدیمی
بودن میکند، به مظفریزاده حمله کرد. با این همه تهمتی که به سعید
(مظفریزاده) زدند، خداحافظیاش عادی بود؟ آیا خداحافظی به اجبار خداداد
افشاریان، محمود رفیعی و ... طبیعی بود؟ کدام داور را سراغ دارید که با
لبخند خداحافظی کرده باشد؟ همه داوران و کمکداوران با دل غمزده و روحیه
خراب خداحافظی کردند.
از دید من حلقه مفقود شده فوتبال ایران داوری
است. همه از داوران میخواهند که شقالقمر کنند، ولی با کدام امکانات؟ بابک
وسیلهبر به چه دلیلی از داوری خداحافظی کرد؟ به برخی از داوران قضاوت در
لیگ برتر نمیدهند و آنها را به لیگ دسته اول فرستادهاند. به نظرم این کار
توهین به داوران است و اگر جای آنها بودم کنار میکشیدم. جوانگرایی همیشه
خوب است، اما آیا در داوری خوب بوده و جواب داده است؟ سه چهار سال پیش
گفتند که آقایان X و Y باید از داوری کنار بکشند و داوران جوان بیایند، اما
چه اتفاقی افتاده که همان داوران عصای دست شدهاند؟ اگر داوری توانسته
فینال جام ملتهای آسیا و جام باشگاههای جهان را قضاوت کند، براساس
تواناییهایش بوده است، نه حمایت دیگران. جالب اینجاست که پس از قضاوت در
این رقابتها برخیها عنوان کردند ما بودیم که حمایت کردیم!
* پس از گذشت دو سال نگاه مردم نسبت به شما عوض شده است؟
شک
نکنید نگاهها عوض شده است. پس از سه ماه از آن ماجراها نگاه مردم شهرم به
من عوض شد. متأسفانه در شهر خودم مشهد حرف و حدیث زیادی شنیدم. مردم ما
خوبیها را زود فراموش کرده و خیلی زود به نکات منفی توجه میکنند. پس از
اتفاقاتی که برایم رخ داد تا سه ماه خیلی سختی کشیدم. در محل کارم و هر
جایی که بگویید شرایط دشواری را پشت سر گذاشتم. مردم از همه جای کشور و
دنیا برای زیارت امام رضا (ع) به مشهد میآیند. زمانی که آنها مرا میدیدند
از من در خصوص محرومیتم سؤال میپرسیدند و موظف بودم که پاسخ بدهم.
* افرادی که در رابطه با شما حرفهایی را مطرح کردند، بخشیدید؟
99
درصد آدمها را بخشیدم. من آنها را به خانوادههایشان بخشیدم و حتی دوست
ندارم در پای کسانی که این شرایط را برای من ایجاد کردند، خار برود.
مطمئناً سؤال بعدی شما این است که آیا علی دایی را بخشیدهام یا نه. دایی
بین آن آدمها قرار ندارد. دایی اسطوره فوتبال ایران است و هر کجا که بروید
دایی را میشناسند. از دایی گذشت کردهام و امیدوارم روزی او را در
عرصههای مدیریت ورزشی بینالمللی ببینیم. در مورد آن یک درصد که به تعداد
انگشتان دست هم نمیرسند اجازه دهید اسم نیاورم. اجازه دهید از آنها به
خاطر خانوادهام ناراحت باشم.
*
در مقطعی به فرزندتان اشاره کردید که به خاطر شرایطی که وجود داشت، ناراحت
بود، اما برخی افراد اعتقاد داشتند که شما دنبال مظلومنمایی هستید.
اگر
اینطور است اجازه دهید برایتان موضوعی را عنوان کنم. معلم فرزندم
اختیارش دست خودش نبود و از الفاظی که شایسته خودش بود استفاده کرد و بعدها
از من عذرخواهی کرد. مگر میشود که پدر خانواده ناراحت باشد، اما فرزندش
اذیت نشود؟ آن موقع دخترم شش هفت ساله بود و به مادرش میگفت که باز هم
بابا در را باز کرد اخمو بود؟ آیا این مظلومنمایی است؟ اگر در زمین
مظلومنمایی میکردم و هر کسی روی سرم میزد و چیزی نمیگفتم فکر کنم
بهترین داور زمین میشدم. من بدترین اخراجها را کردهام که بیشتر آنها
گردن کلفت بودند. اخراج کردن یک بازیکن معمولی از داور درجه دو هم
برمیآید. کسانی که قضاوت مرا فراموش نکردهاند میتوانند بگویند
تواناییهایم چقدر است. بازی هفته چهاردهم لیگ امسال، امیر قلعهنویی
سرمربی تراکتورسازی شد و آن هم در شرایطی که سال گذشته سرمربی استقلال بود.
قضاوت این بازی را بدون هیچ مشکلی انجام دادم و حتی یک کارت زرد هم
ندادم. آیا این موضوع قدرت قضاوت من را نشان نمیدهد؟
* خودتان را در اتفاقات دو سال پیش مقصر نمیدانید؟
چرا،
نباید با برخیها رفاقت میکردم. یکی از آنها با من سلام و احوالپرسی
میکرد و بعد به سرمربی تیمش میگفت که قهرمانی این بازی با ماست! وقتی هم
در همان بازی علیه آنها سوت میزدم میگفتند که قهرمانی میخواهد کاری را
عمدی نکند! همین الان آن فرد در کادر فنی علی دایی نیست، کسی که خودم زحمت
کشیدم تا بالا بیاید. خیلی به او کمک کردم و همه این موضوع را میدانند،
اما کاری کرد که فوتبال ایران زیر سؤال رفت. در این زمینه به خودم نمره
منفی میدهم، چون چوب رفاقت را خوردم. با قاطعیت میگویم که اشتباه کردم.
اگر من کاری کرده باشم، خدا و امام رضا (ع) جوابم را بدهند. از طریق
خبرگزاری تسنیم اعلام میکنم که کاری نکردهام و اگر کاری کرده باشم سر و
کارم با خدا باشد.
* بگذریم، بهترین قضاوتی که انجام دادید و هنوز به خاطر دارید داوری در کدام بازی است؟
سال
2005 قضاوت دیدار کرهجنوبی و کرهشمالی را برعهده داشتم، دیداری که 90
هزار نفر برای تماشای آن به ورزشگاه آمده بودند. بازی در کره جنوبی برگزار
میشد و همه ورزشگاه قرمز شده بود. حتماً اطلاع دارید که شرقیها چطور سر و
صدا میکنند و به تشویق تیمشان میپردازند. این بهترین قضاوت من بود.
* و بدترین قضاوتتان؟
نمیدانم
مربوط به کدام دوره لیگ بود، اما به دیدار راهآهن و مس کرمان برمیگشت.
راهآهن گل سالمی زد که به اشتباه مردود اعلام کردم. این بدترین قضاوت من
بود. جا دارد از همه رسانهها، صداوسیما و ... که به من محبت داشتند، تشکر
کنم. قطعاً اگر انتقادی مطرح شده، سازنده بوده است و صمیمانه از آنها تشکر
میکنم. از همه پیشکسوتان به خصوص مرحوم بیهقی، اکبرنژاد، رحمان نادری رئیس
وقت هیئت فوتبال استان خراسان هم تشکر میکنم. در جامعه داوری هم از محمود
نظری و ابراهیم میرزابیگی کمال تشکر را دارم که از من حمایت کردند و دست
تک تک آنها را میبوسم.
* لطفاً در مورد افراد که نام آنها را میبریم اولین چیزی را که به ذهنتان خطور میکند، بگویید:
علی کفاشیان: مرد همیشه خندان فوتبال
علیرضا اسدی: دکتر متواضع
داوری: عشق
سوت: عاشقشم
علی دایی: قابل احترام و اسطوره
محرومیت: سخت ولی برخی مواقع لازم است