محسن بیانی نیا بازیکن اف سی سوکت تایلند بعد از اتمام قراردادش با این
تیم گفت: به خاطر آرامشی که در تایلند دارم باز هم با این تیم قرارداد
میبندم.
میخواستم بگویم فوتبال من هنوز تمام نشده است
به
عقیده من انگیزه داشتن هیچ ربطی به فوتبال ندارد و هر بازیکنی در هر سنی
میتواند برای خودش انگیزه داشته باشد. من هم انگیزههای مختلفی داشتم که
با تغییر تیم و فوتبالم هم تغییر پیدا کرد. مثلاً من وقتی از ابتدای فصل در
تیمی باشم سعی میکنم برای آقای گلی تلاش کنم و اگر در نیمفصل به تیمی
بروم سعی میکنم کمک کنم تا تیم در جایگاه بهتری در جدول قرار بگیرد. در
مورد حضورم در تایلند هم باید بگویم که خیلی اتفاقی من به آنجا رفتم و مدیر
برنامههایم آقای حیدری زحمت کشید و من را به لیگ تایلند معرفی کرد، حالا
هم از حضورم در این لیگ خوشحالم. انگیزه من از حضور در لیگ تایلند این بود
که به خیلیها که در ایران میگفتند دیگه فوتبال من تمامشده ثابت کنم که
اینطور نیست. برای همین هم پرتلاش بودم و خوشبختانه توانستم عنوان بازیکن
ماه تایلند را هم کسب کنم.
باختیم و تماشاگران فوتبال یک ربع ما را تشویق کردند
من
کلاً آدمی هستم که ورزش کردن را دوست دارم. بعضیها فقط فوتبال را به خاطر
پولش دوست دارند ولی من خود فوتبال را دوست دارم، ولی من در کل ورزش کردن
را دوست دارم و اگر روزی از فوتبال خداحافظی کنم باز هم سعی میکنم که ورزش
کنم و بدنم را روی فرم نگهدارم. در تایلند برای من خیلی جالب است که
دیدشان نسبت به فوتبال فقط یک بازی است برای همین هم از تماشای فوتبال لذت
میبرند. یادم هست اولین بازی که برای اف سی سوکت بازی کردم نتیجه را ۵ بر ۳
واگذار کردیم. من منتظر بودم که با حضور این همه تماشاگر در استادیوم،
علیه ما شعار دهند. ولی دیدم در کمال تعجب تماشاگران ما ۱۵ دقیقه ایستاده
تیم را تشویق کردند و سرود تیم ما را خواندند و رفتند خانه و بعد از آن هم
در رختکن مربی ما اول از بچهها تشکر کرد و بعد از آن هم گفت از فردا نتیجه
صفر، صفر است و باید برای بازی آینده آماده شویم. ما در ایران برخلاف این
عمل میکنیم به خاطر شکست امروز موقعیتهای فرداها را میکشیم.
آدمهای کوتوله نمیخواهند تیم ملی نتیجه بگیرد
متاسفانه
فوتبال ما دست آدمهای غیر فوتبالی افتاده که اطلاعات کم آنها در این رشته
باعث میشود تا استرس زیادی به فوتبال وارد کنند مثل این هست که به من
بگویند موتور یک ماشین را باز کن! درد فوتبال را یک فوتبالیست میداند.
متاسفانه بعضیها آدمهای از لحاظ فکری کوتوله هستند و برای همین هم داشان
نمیخواهد فوتبال ملی ما نتیجه بگیرد و میخواهند چوب لای چرخ تیم ملی
بگذارند. اگر نه هر ایرانی از موفقیت تیم ملی خوشحال میشود می شود تیم ملی
ایران، افتخار ما است. پس اگر کسانی هستند که نمیخواهند فوتبال نتیجه
بگیرد به خاطر این است که خودشان آدمهای کوچکی هستند.
واگذاری پاس به همدان اشتباه بزرگی بود
پاس
برای من همیشه یک خاطره شیرین است و خودم را هم یک قطره کوچک در میان
آدمهای بزرگی میدانم که در طول این ۵۰ سال در این باشگاه بازی کردند
افرادی مثل همایون شاهرخی، مهدی مناجاتی، حسین فرکی و حبیبی و ... اما
افتخار میکنم که ۶ سال در این تیم بازی کردم و مکتب من، مکتب پاس است. پاس
چون یک باشگاه نظامی بود دیسیپلین خاص خودش را داشت و بازیکن میبایست
منضبط رفتار میکرد، رفت و آمد، تمرین و استراحت همه به موقع بود. اولین
پله موفقیت نظم است. به نظر من آدمهایی کوچک نمیتوانند اتفاقات بزرگ را
رهبری کنند. من به مردم همدان خیلی احترام میگذارم ولی واگذار کردن این
تیم به شهری دیگر اشتباه بود، پاس را با خون دل درست کردند و زمانی که
میخواستند این تیم را به شهر دیگری بفرستند، همه بزرگترهای تیم این روزها
را پیشبینی کردند و میدانستند که این تیم به لیگ یک سقوط میکند و نابود
میشود، تیمی که آخرین قهرمانی آسیا را کسب کرده است. تیمی که استادیوم،
زمین چمن مصنوعی، سونا و استخر و خبرگزاری داشت و افتخارات زیادی کسب کرده
بود.
در 10 سال گذشته فوتبال ایران رو به افول رفت
من
فکر میکنم که بعد از آنکه ورزش حرفهای شد تا سال ۸۶،۸۵ فوتبال ما خوب
بود ولی بعد از آن کم کم فوتبال ما رو به افول رفت و در ۱۰ سال گذشته هیچ
پیشرفتی نکرد. پول به فوتبال تزریق شد ولی بازیکنان حرفهای نشدند و همین
مساله ساز شد. مطبوعات هم در این داستان تأثیر گذار بودند، یعنی در روزهای
بی ستاره فوتبال تا یک بازیکنی 5 گل زد او را روی جلد بردند و این مساله هم
باعث شد که خیلی از این بازیکنان نتوانند خودشان را در سطح اول فوتبال نگه
دارند. فوتبال ما مثل درختی است که ظاهرش زیباست ولی از درون پوک است و با
یک ضربه متلاشی میشود.
در ایران بازیکن ها برای گرفتن لباس ، التماس می کنند
زمانی
که من به تیم اف سی سوکت رفتم این تیم در رده هشتم جدول بود. یک تیم در
شهری کوچک با 3 میلیون جمعیت، اما من در آنجا دیدم که 7 زمین تمرین کنار هم
وجود دارد و اف سی سوکت ورزشگاه ۳ خودش را دارد. باشگاه تیمهای پایه و
مدرسه فوتبال داشت. اف سی سوکت اتوبوسی با لوگوی مخصوص باشگاه دارد. همیشه
امکانات اولیه مثل لباس و سایر چیزها در دسترس است و مثل ایران نبود که ما
برای گرفتن لباس التماس کنی. با وجود اینکه بارانهای شدیدی در تایلند
میبارد که پای آدم تا مچ در آب میرود بعد از ظهر که در تمرین حاضر میشوی
زمین چمن هیچ مشکلی ندارد.
در زمان ما رفاقت رد فوتبال بود
من
همش انگشت انتقادم را به سمت غیر فوتبالیها گرفتم در حالی که باید یک
انتقادی هم از خودمان داشته باشم. به نظر من فوتبالیستهای قدیم خیلی با
مرام و معرفتتر از بازیکنان الان بودند و در میانشان رفاقت معنی داشت.
اینکه بگوییم فوتبال ما ستاره ندارد درست نیست چون ما خودمان باید ستاره
بسازیم و بازیکنان موفق و با استعداد خودمان را با رفتارهای غیر حرفهای
نابود نکنیم.
در تایلند حرف از دایی میشود، همه ساکت میشوند
هیچ
وقت به خاطر هم دوره بودن با بازیکنان بزرگی مثل دایی و خداداد ناراحت
نیستم شاید گاهی با خودم فکر کنم که اگر این دوره جوان بودم و ملیپوش
میتوانستم آمار بازیهای ملیام را بالا ببرم ولی بازی کردن در کنار
خطیبی، هاشمیان، دایی، خداداد و مجیدی که همگی تجربه بازی کردن در اروپا را
داشتند به من کمک میکرد که بیشتر تلاش کنم و خودم را در سطح بالایی
نگهدارم. شاید در آن مقطع اگر در یک فصل ۱۱ گل هم میزدم به چشم نمیآمد
ولی بعدها از بودن کنار چنین همکارانی به خودم افتخار افتخار میکنم به
تجربیاتی که در کنار آنها داشتم اگر در ۳۵ سالگی میتوانم هنوز ۹۰ دقیقه
بازی کنم به خاطر همان تجربیات است وقتی در تایلند از دایی و کریمی حرف
میزنم همه سکوت میکنند که ببینند من چه چیزی میخواهم بگویم. یادم میآید
که آقای دایی آنقدر با انگیزه بود که بعد از جراحی که روی پایش شده بود
در بازی با افغانستان وقتی ما جلو بودیم در دقیقه ۸۰ به بازی آمد و دو گل
زد ما با چنین بازیکنانی هم دوره بودیم. همیشه به شوخی میگفتیم آقای دایی
کمی هم بگذار ما در زمین خودمان را نشان دهیم ولی او همیشه بیشتر میخواست و
به بالا فکر میکرد.
*لطفاً برای کلماتی که من میگویم یک توضیح مختصر بدهید:
- کی روش:
به عقیده من کی روش مربی خوبی است که بزرگترین اشتباهش حضور در تیم ملی
ایران بود. او که در بزرگترین تیمهای دنیا مربیگری کرده بود حالا در تیم
ملی لنگ لباس و زمین تمرین است.
- حسین فرکی: معلم اخلاق و فنی من.
- ناصر حجازی: من از او متشکرم که من را به استقلال آورد و افتخار میکنم که شاگرد ایشان بودم.
- استقلال:
خاطره خوبی ندارم هم بخاطر از دست دادن ناصر حجازی و هم مصدومیتم خودم.
ولی از آمدن به این تیم پشیمان نیستم و این تجربه را دوست داشتم.
- امیر قلعهنویی: آدم دوستداشتنی برای من است ولی ایشان از لحاظ فکری بالاتر از من است و برای همین شاید من نمیتوانم او را درک کنم.
- فرهاد مجیدی: خاطرهام این است که صبحهای زود با هم میرفتیم و تمرین میکردیم. انگیزهاش را خیلی دوست دارم.
- فرهاد کاظمی: استارت فوتبالم را مدیون او هستم و هر کجا هست امیدوارم موفق باشد