او از اینکه بعضی از تراکتوریها به صفحه
اینستاگرامش حمله کرده بودند هم تعجب میکرد و میگفت: «من حرفی زدم که به
نفعشان بوده ولی انگار صحبتهایم را متوجه نشدهاند!» با حنیف از لحظه به
هوا برخاستنش قبل از تکگل تراکتورسازی صحبت کردیم و او هم با اشاره به نوع
فیزیک بدنش گفت که هر کاری کرده، نتوانسته مانع از رد شدن توپ شود!
از دقیقه منهای بیست استارت بزنیم... قبل از بازی چرا به شما فحاشی شد؟
عده
کمی از طرفداران تراکتورسازی شخصیت خودشان را نشان دادند. آنها بدون دلیل و
از لحظهای که ما وارد زمین شدیم، پیش از همه به مهدی رحمت (رحمتی) فحاشی
کردند و بعد سراغ من آمدند و در ادامه اتفاق خیلی ناراحتکننده این بود که
علیه منصورخان شعارهای زشتی سردادند که باعث تأسف بود. توهین! آن هم به آدم
باشخصیتی مثل پورحیدری را دیگر ندیده بودیم که در نوع خودش یک حرکت
فوقالعاده زشت بود.
خیلی ناراحت شدی؟
خیلی!
بابا! بنده خدا توی بیمارستان افتاده و خانوادهاش نگران سلامتیاش هستند
آن وقت شما (طرفدارانی که روز سهشنبه علیه سرپرست استقلال در یادگار
امام(ره) شعار میدادند) به آن بنده خدا آن حرفها را میزنید؟ به خدا
نمیدانم، آخر کمیته انضباطی کجاست؟ یعنی این حرفها را نمیشنود؟ این
بیحرمتیها را نمیبیند؟ مهدی بنده خدا چهکار کرده بود که باید فحش
میشنید؟
نمیدانی دلیل فحاشی به پورحیدری چه بود؟
ما
به دَرَک اما چرا به پورحیدری فحش میدهید؟ یک کم انسان باشید. انگار بویی
از انسانیت نبردهاند که یک بیمار را مورد توهینهای زشت قرار میدهند. من
میگویم آخر نباید که همه چیز را فدای فوتبال کرد. یعنی ما تا این اندازه
خودمان را بیارزش میکنیم که به خاطر یک بازی که سر و تهاش برد و باخت
است، انسانیت را زیر پا میگذاریم؟ خیلی عجیب بود...
... ظاهراً برای شعار علیه حنیف دلایلی داشتند و به مصاحبهات پس از بازی با صبای قم اشاره میکردند!
بابا! به خدا اگر من حرفی زدم، به نفع خودشان بوده، نه به ضررشان!
دقیقاً چه گفته بودی؟
من
گفتم بروید ریشهیابی کنید که چرا 80 هزار هوادار تراکتورسازی به 5 تا 10
هزارتا کاهش داشته است. این حرف بدی است؟ نه! این حرفی است که به خاطرش فحش
بشنوم؟ که بروند در اینستاگرامم بدترین حرفها را بنویسند؟ مگر من حرف بدی
زدم؟ خودم که فکر میکنم درست گفتهام که باید علت این موضوع پیدا شود.
عده کمی از هواداران تراکتورسازی خودی و غریبه نمیشناسند... در بازی با
ما، هم خودشان را فحش میدادند هم ما را(!)... به خدا به بختیار رحمانی فحش
میدادند، به مدیرعاملشان فحش میدادند و من میگویم اگر واقعاً اینقدر
دوست دارید به هم فحش بدهید، یک اتاق یا سالن اجاره کنید بروید آنجا و زمان
بگیرید و دوتا 45 دقیقه به هم فحش بدهید. بین نیمه هم استراحت کنید تا
خستگیتان در برود. محفل فحش تشکیل بدهید و دور هم خوش باشید. این قدر به
خانواده دیگران و بقیه ملت فحش ندهید.
بگذریم! دل پری داشتی! بازی چطور بود؟
بازی
خوبی بود. فکر میکنم نسبت به دیداری که در لیگ داشتیم، بهتر از آب درآمد و
تماشاگران بازی راضیتر بودند. ما سوار بازی بودیم و قصد کرده بودیم از
ابتدای بازی به مدت بیست دقیقه حریف را تحت فشار بگذاریم که موفق هم بودیم و
نیمه را هم با گل زده تمام کردیم و فقط در نیمه دوم روی یک غافلگیری گل
خوردیم...
... زود هم جبران کردید!
بله!
خوب شد که زود جبران کردیم. اگر زود جبران نمیکردیم، ممکن بود کار گره
بخورد. چون تیم تراکتورسازی تازه گل زده بود و هرچه زمان میگذشت، آنها
بیشتر سوار بازی میشدند و ما روحیهمان را از دست میدادیم ولی خوب زمانی
گل زدیم و نگذاشتیم روحیه بگیرند و آقای شهباززاده خوب گلی زد. البته اگر
پس از آن گل دقت میکردیم، باز هم میشد دو گل دیگر بزنیم ولی به هر حال
مهم این بود که برنده شدیم.
روی گلی که خوردید، مقصر بودی؟
من خیلی به هوا پریدم ولی سرم به توپ نرسید. فکر کنم اگر گردنم یک کم بلندتر بود، میتوانستم توپ را بزنم...
مگر گردنت بلند نیست؟ همتیمیهایت که بارها به این نکته اشاره کردهاند که حنیف سر و گردن بلندی دارد.
بلند هست ولی توپ خیلی بالا بود و گردن دراز من هم به آن نرسید.
چقدر پریدی؟
نمیدانم فکر کنم 70 یا 80 سانت پریدم ولی توپ رد شد.
فکر میکردی در 90 دقیقه برنده شوید؟
ما
رفته بودیم که کار را در 90 دقیقه تمام کنیم و شکر خدا همین هم شد. اگر
کار به پنالتی میرسید، شانس هم دخیل میشد و نمیخواستیم کار به آنجا
بکشد. ضمن اینکه ما در بازی قبلی با صبا 70 دقیقه 10 نفره بازی کرده بودیم و
دیگر نمیخواستیم باز هم یک بازی 120 دقیقهای داشته باشیم.
راستی! فحاشی به پورحیدری این انگیزه را به شما نداد تا بازی را ببرید که خوشحالش کنید؟
اتفاقاً
ما قبل از بازی این تصمیم را داشتیم ولی وقتی بعد از گرم کردن به رختکن
رفتیم، همقسم شدیم برای خوشحالی منصورخان و دل خانواده ایشان بازی را با
برد ترک کنیم و خدا هم کمک کرد.
شب قبل از بازیتان شب یلدا بود...!
...
ای بابا! ما که نه یلدا داریم نه ملدا! سازمان لیگ کاری کرده که ما هیچ
چیزی برایمان باقی نمانده است و اصلاً انگار نه انگار که ما هم خانواده
داریم. مجردها بیخانوادهاند و متأهلها بدون فرزند و همسر. سازمان لیگ هر
کاری میکند جز توجه به ما در این قبیل مناسبتها.
فال حافظت خوب بود؟
من که
درست و حسابی از این چیزها سر درنمیآورم. نمیدانم ولی با بردی که
آوردیم، انگار خوب بوده است. فال شب یلدایم خوب بود انگار! (خنده)
به فال اعتقاد داری؟
نه! ولی به فال حافظ اعتقاد دارم!
مقابل دوربین خیلی سختت بود شعر حافظ را بخوانی؟!
خب من زیاد اهل شعر خواندن نیستم.
مقابل دوربین 90 فیلمبرداری هم میکردی؟
بله،
من برای عادل و برنامهاش فیلمبرداری کردم و دیگر من هم از عوامل برنامه
فردوسیپور محسوب میشوم. البته شوخی کردم و از برنامه 90 هم تشکر میکنم.
بازی با سیاهجامگان هم که درپیش است. دور رفت با گلهای شهباززاده برنده شدید. این بار هم شکستشان میدهید؟
تیم
سیاهجامگان همان زمان هم تیم خیلی خوبی بود و الان هم که فرهاد کاظمی
آمده، قویتر هم شدهاند. من بازیشان مقابل تیم ذوبآهن را دیدم و خیلی
خوب بازی میکردند.
عنایتی را چه میکنی؟ گفته حنیف را خوب میشناسم و میدانم از کدام طرف دریبل میخورد.
من
چند سال با آقارضا همبازی بودم و هم من خوب او را میشناسم، هم او مرا...
البته من تا همین پارسال به بچهها میگفتم باید از آقارضا خجالت بکشند که
با این سن و سال مثل جوانان تمرین میکند.