همه شما علی بیرانوند را میشناسید. دروازه بان جوان نفت تهران که دو سال
قبل در برنامه ماه عسل حاضر شد و با صحبتهایش همه را غافلگیر کرد.
بیرانوند
که پس از اتمام لیگ چهاردهم حرف و حدیثهای زیادی مبنی بر انتخاب تیمش
وجود داشت، در نفت تهران باقی ماند تا یک فصل دیگر با علی منصوریان کار
کند.
وی لابه لای مصاحبهاش دوباره لو داد که از کودکی عاشق
استقلال بوده و منتظر فرصتی است تا در تیم محبوبش بازی کند آن هم برای مدتی
طولانی! البته او علایق دیگرش را نیز رو کرد و اصرار داشت که هیچگاه
گذشتهاش را فراموش نمیکند.
جالب است بدانید بینی کمی بزرگ! او
سوژه اصلی مصاحبه ما شده بود. البته در انتها مشخص شد علی آقا از ترس
همسرش سمت جراحی بینی نمیرود وگرنه تهدلش بدش نمیآید کمی به زیبایی
ظاهرش رسیدگی کند. حسرت او برای جراحی زیبایی آنجا مشخص میشود که لابهلای
صحبتهایش آرزو میکند روزی در تمرین یک نفر بینیاش را بشکند! تا عذرش
برای جراحی زیبایی موجه باشد.
جالب است بدانید این دروازهبان
ملیپوش متولد سال 71 در خرمآباد است که در 18 سالگی ازدواج کرده و حاصل
این ازدواج یک پسر بچه سه ساله به نام "برنا" میباشد. او مدعی است در بین
دروازهبانان ایرانی رکورددار پرتاب توپ با دست است و با همین روش تا کنون
هشت پاس گل داده است.
علیرضا برابر گوام هم درون دروازه تیمملی
ایستاد و البته به شدت بیکار بود. این مصاحبه البته کمی تا قسمتی متفاوت
است. شاید خوشتان بیاید...
* فکر نمی کنی نا هماهنگیهای امسال باعث از بین رفتن صلابت نفت بشود؟
-
علی آقا (منصوریان) از لحاظ روحی تیم را جمع میکند. او برای ما مثل
سرمربی نیست مثل یک کاپیتان است. بچهها به خاطر علی آقا سرشان را هم
میدهند. فصل پیش فاصله تیم اول و دوم ما کم بود. بعضی تیمها هستند که به
طور مثال یک بازی فجر سپاسی را میبرند بازی بعد همان یازده نفر دوباره در
ترکیب هستند. تیم ما اینطور نبود. پیام صادقیان هم با ما تمرین میکند. فکر
میکنم حضور او برای تیم مثبت خواهد بود. من مطمئن هستم او به روزهای اوجش
برمی گردد. محیط باشگاه نفت به شکلی است که باعث رشد صادقیان میشود. به
نظر من او از نفت به تیم ملی میرسد.
* قضیه کباب درست کردن منصوریان چیست؟
-
بعضی وقتها بعد از تمرین در همان زمین فوتبال تهرانسر برای بچهها کباب
درست میکند. یحیی گل محمدی هم همینطور بود. سیزده به در پارسال پیش زن و
بچه اش نرفت کنار ما ماند و کباب درست کرد و با بچهها والیبال بازی کردیم.
* آرزو داری با کدام مربی کار کنی؟
- خیلی دوست دارم با فرهاد کاظمی و فیروز کریمی کار کنم. هر کسی با این دو کار کرده ، تعریف میکند.
* خیلیها تو را با عابدزاده مقایسه میکنند. تا به حال با او تمرین کردی؟
- نه فقط از نزدیک ایشان را دیدم. همین که من را با عابدزاده مقایسه میکنند باعث خوشحالی ام میشود.
* با او برخورد هم داشتی؟
-
قبل از بازی راه آهن و نفت موقع گرم کردن پیش ایشان رفتم و اجازه گرفتم.
خیلی دوست دارم به جایی برسم که مثل عابدزاده سالها برای تیم ملی بازی
کنم.
* چقدر برای بازی در تیم ملی انگیزه داری؟
-
من سر تمرین تیم ملی خیلی زحمت میکشم. به قدری جدی هستم که بازیکنان
مصدوم میشوند. البته از بازی نکردن ناراحت میشوم و با تمرین کردن ناراحتی
ام را از یاد میبرم.
* فکر میکنی ویژگی مثبت علی بیرانوند چیست؟
-
من خیلی دوست دارم بازی کنم. همیشه از بازی کردن و پیشرفت سیر نمی شوم.
زمانی که در نوجوانان نفت بودم آرزو داشتم با جوانان بازی کنم آنقدر پیشرفت
کردم که مستقیم به امیدها رفتم. در همه مراحل تا به اینجا به دنبال پیشرفت
بودم.
* چه مسیری را برای آینده ات ترسیم کردی؟
-
الآن به جایگاهی رسیدم که باید صبر کنم. همیشه آن حرف حسین فرکی که میگفت
اگر الآن بازی کنی چند گل میخوری محو میشوی، در ذهنم است.
* فکر میکنی در حال حاضر رقابت برای رسیدن به دروازه تیم ملی به چه شکل است؟
-
هر کسی که الآن در تیم ملی است، حقش بوده که به این جا رسیده. اگر شش گلر
در تیم ملی باشند من از همه آنها کوچک تر هستم اما هر کسی که به تیم ملی
بیاید با او رقابت میکنم.
* دو سال پیش در برنامه ماه عسل خودت را با روایت خاصی معرفی کردی. از دو سال پیش تا الآن چه تفاوتی کردی؟
-
همه از من در مورد آن برنامه میپرسند من هم ترسی از گفتنش ندارم. من سختی
هایم را فراموش نمی کنم. علی بیرانوند از رفتگری و کارواش و کارگری به
اینجا رسید. عنایتی هم بعد از این همه مدت میگوید من پشت حرم امام رضا (ع)
جوراب میفروختم. او هم میگوید هیچوقت گذشته را فراموش نکرده است. یادم
نمی رود لباس رفتگری گرفته بودم چقدر برای من کوتاه بود. آن موقع در میدان
خزانه که میدان شلوغی هم هست کار میکردم. آن موقع پدر و مادر من نمی
دانستند چه اتفاقاتی برای من افتاد.
* با مهدی رحمتی در ارتباط هستی؟
-
بله مهدی خیلی به من کمک کرد امسال هم تصمیم داشتم از نفت بروم به من زنگ
زد و گفت تو هنوز خیلی جوانی تیمت در آسیا است و ... همین صحبتها باعث شد
بمانم.
* الآن کجا زندگی میکنی؟
- شهر قدس بودم الان به تهرانسر آمدم.
* اولین درآمدت از فوتبال چقدر بود؟
-
درآمد سال اول من 800 هزار تومان بود که هفتصد هزار تومانش را برای پدر و
مادرم فرستادم تا داخل زمینشان یک اتاق بسازند. الآن هم خوشبختانه پول جمع
کردم برایشان خانه ساختم. من در شهر خودم چند زندانی را آزاد کردم و خرج 10
خانواده ناتوان را هم میدهم.
* یک میلیارد پول پس انداز داری؟
-
نه اینقدر پول ندارم. قرارداد من نه سقف بود و نه کف بود، وسط بود. الآن
انتظار مالی و معنوی از من بالا رفته البته پیشنهادات بالایی هم دارم.
* بالاترین پیشنهادت چقدر است؟
- دو میلیارد تومان پیشنهاد دارم اما دوست دارم با نفت در آسیا باشم.
* چقدر به ظاهرت اهمیت میدهی؟
-
من تنها بازیکنی هستم که یک بار هم موهایم را حالت دار درست نکردم. وقتی
حمام میروم گاهی موهایم را فشنی درست میکنم اما وقتی بیرون میآیم موهایم
را عادی درست میکنم. هیچ وقت مثل برخی بازیکنها موهایم را خط نیانداختم.
* دوست داری بینی ات را عمل کنی؟
-
همسرم اجازه نمیدهد، میگوید بینی ام به صورتم میآید اما خیلی دوست دارم
یک روز سر تمرین بشکند تا عمل کنم (با خنده). بینی من مثل آهن است بچهها
سر تمرین با پا رویش میروند. خارج از شوخی میترسم اگر عمل کنم شجاعتم را
برای حمله به توپ از دست بدهم. به طور کل بینی من نشانه شناختن علی
بیرانوند است. وقتی در خرم آباد عینک میزنم کسی من را نمی شناسد.
* پرتابهای دست تو مورد توجه قرار گرفته است. آیا این قدرت پرتاب ژنتیکی است یا با تمرین به دست آمده؟
-
مطمئنا ژنتیکی است چون ما عشایر بودیم و کار با سنگ و ... تاثیر دارد.
البته هر روز بعد از تمرینات گروهی به صورت انفرادی هم تمرین میکنم.
* از بین گلرهای دنیا، کدامیک را بیشتر قبول داری؟
- من کار مانوئل نویر را خیلی دوست دارم اما سبک دروازه بانی من مثل ادوین فن درسار است.
* دوست داری به یک تیم خارجی ترانسفر بشی؟
- بله منتظرم حتی من را در گونی بیندازند و ببرند اما کسی نیست. (با خنده)
* از کشورهای حوزه خلیج فارس هم پیشنهاد داری؟
- بله از تیمهای عربستانی دو پیشنهاد دارم اما مسئولان باشگاه گفتند دوست نداریم تو را به آنها بدهیم.
* پیشنهاد اروپایی هم داری؟
- بله از لیگ دسته یک انگلستان هم پیشنهاد دارم.
* آیا به یاد داری که در دوره کدام مربی به خاطر بازی نکردن بیشتر از قبل ناراحت شده بودی؟
- بله گاهی در دوران حسین فرکی به خاطر بازی نکردن خیلی ناراحت میشدم.
* مدتی پیش حوالی باشگاه استقلال آفتابی شده بودی ولی سریعا اعلام کردی که برای کار دیگری به آنجا رفته بودی.
-
یکی از دوستان نزدیکم زنگ زد گفت بیا به فلان آدرس در مورد پیشنهادات صحبت
کنیم من هم با آژانس رفتم وقتی به کوچه وارد شدیم تابلو باشگاه استقلال را
دیدم. بعد از دو روز متوجه شدم که از طرف خود باشگاه استقلال به من زنگ
زده بودند.
* باشگاه نفت واکنش جالبی به این اتفاق نشان نداد؟
-
من خودم سریع به باشگاه نفت زنگ زدم گفتم شما اول مطمئن شوید بعد بیانیه
بدهید. جلوی مسئولان باشگاه قسم خوردم که نمی دانستم آنجا باشگاه استقلال
است، آنها هم قبول کردند.
* کلا دوست داری به استقلال یا پرسپولیس بروی؟
-
نمی توانم علاقه ام به این تیم را کتمان کنم. من استقلالی هستم و دلم
میخواهد در استقلالی بازی کنم که علی منصوریان سرمربی اش باشد.
* زندگی سالم و ازدواج در سن پایین چه تاثیری در پیشرفت تو و رسیدن به جایگاه فعلی داشت؟
-
اگر دنبال حاشیه بودم الآن به این جایگاه نمی رسیدم. الآن بعد از تمرین
مجبورم که مستقیم به خانه بروم. زمان مجردی با 15 نفر در یک خانه زندگی
میکردیم. یکی ساعت 2 میخوابید یکی ساعت شش صبح. صبحها دور میدان آزادی
تخم مرغ و سیب زمینی پخته میخوردیم. آن دوره مجردی تاثیر بدی در تغذیه و
شرایط جسمی من داشت. سال اولی که در لیگ برتر بودم نامزد کردم و سال دوم هم
ازدواج کردم.
* بچه هم داری؟
- بله یک پسر سه ساله به اسم برنا البته در شناسنامه اسم او طاها است.
* او هم استعداد دروازه بانی دارد؟
- نه به دایی هایش رفته قدش کوتاه است