فوتبال ما از این چیزها به خودش نمیبیند. قرار هم نیست چیزی عوض شود.
تا بوده چنین بوده و در بر همین پاشنه چرخیده... اینکه ملاحظه میکنید در
هفتههای اول و دوم هیچ حرف و حدیثی از استقلال شنیده نمیشود، به این دلیل
است که وقتی تیم میبرد، همه ساکت میشوند.
این برد است که فوتبالیها
را ساکت میکند اما سکوت لزوماً به معنای خوشحالی نیست. عدهای از بردهای
تیم خوشحال میشوند و خیلیها هم هستند که بردها خوشحالشان نمیکند. بعضاً
باعث کینه به دل گرفتن هم میشود.
شکست استقلال در هفته سوم اما حساب دوست و دشمن را از هم سوا کرد.
استقلال همین که باخت، متوجه شد چه افرادی دوست واقعیاش هستند و چه کسانی
دشمن حقیقیاش! راستش را بخواهید، ما هم توقع این همه تضاد را نداشتیم.
یعنی فکرش را نمیکردیم واکنشها اینقدر ضربتی باشد. استقلال فقط یک بازی
را به ذوبآهن باخت اما فشارها به قدری فزاینده بود که کادر فنی را در
آمپاس قرار داد. گویی فاجعهای برای استقلال رخ داده و انگار این تیم در
فصول قبل همه جامها را درو کرده است. دیگر کسی نه به فکر مقام پنجمی
استقلال بود و نه به جایگاه ششمی این تیم در لیگ چهاردهم فکر میکرد. همه
تصور میکردند که حتماً یک تیم قهرمان و مدعی را تحویل این کادر فنی
دادهاند و پرویز مظلومی هم وظیفه دارد از هفته اول تا آخر تمام حریفان
استقلال را تار و مار کند.
خب اگر چنین توقعی از مظلومی و یارانش میرود، چرا در دو فصل گذشته همه التماس دعا و طلب صبر و بردباری داشتند؟
اشتباه
نکنید خواهشاً. هدف ما از این بحث، تطهیر پرویز مظلومی و بیاشتباه قلمداد
کردن این کادر فنی نیست. مظلومی حتی سرمربی ایدهآل ما در استقلال نیست.
ما فقط میگوییم نیمی از فرصتی که به استقلال قبلی داده بودند و همه هم
نتایجش را در طول زمان دیدیم، این بار هم چنین کنند. یعنی در حق این کادر
فنی نامردی نکنند و اجازه بدهند چند هفتهای از لیگ بگذرد و نتایج استقلال
حسابی معلوم شود، آن وقت شروع کنند به سنگاندازی...