یکی از پیشکسوتان حرف خوبی میزد. میگفت: «لزوماً سهامدار یک بیمارستان
پزشک نیست. یک فرد عادی اما سرمایهدار هم میتواند سهامدار بیمارستان
شود اما هیچ گاه به او اجازه داده نمیشود که وارد اتاق عمل شود و بیمار را
جراحی کند. یک سهامدار غیر پزشک فقط میتواند در مورد اداره بهتر
بیمارستان صحبت کند یا در مورد درآمدزایی بیشتر راهکار دهد اما نمیتواند
در مورد چگونگی مداوای بیمار حرفی بزند یا عمل کند.»
امروز خیلیها در مورد فوتبال حرف فنی میزنند بیآنکه تخصصشان باشد.
چه کسی گفته عضویت در هیأت مدیره، مجوزی برای صحبت کردن در مورد مسائل فنی
تیم است حتی از روی دلسوزی؟ تیم سرمربی دارد و این سرمربی است که پاسخگوی
منتقدان خواهد بود. او است که حرف میزند. قدیمها میگفتند در خانه اگر کس
است، یک حرف بس است. در تیم هم اگر سرمربی است، یک حرف بس است.
هفته سوم است. تیم مدعی به تیم مدعی دیگری میبازد. سرمربی در جریان
بازی به جای بازیخوانی شُر شُر عرق میریزد چون به تبعات بعد از باخت فکر
میکند و انتقاداتی که متوجه او میشود. روی سکو طرفداران مربی فعلی با
مربی گذشته درگیر میشوند! غافل از اینکه مدعیای که بازی را برده است، خود
بازیهای هفته اول و دوم را باخته! عضو هیأت مدیره هم میآید نظر
کارشناسی میدهد و سرمربی را زیر سؤال میبرد و دستیار هم که سرمربی را یکه
و تنها در رینگ میبیند، به میان میآید و میگوید چه کسی گفته است که ما
باید قهرمان شویم؟ عزیز دل برادر، حالا درست که عضو هیأت مدیره اشتباه
کرده و نباید نقد میکرد و اگر حرفی داشت در نشست با سرمربی میزد اما یک
سؤال؛ تیم مدعی قهرمانی به دنبال چه چیزی جز قهرمانی میتواند باشد؟ دوم
شدن، سوم شدن، چهارم شدن یا اینکه بقا در لیگ برتر؟
و حرف آخر؛ باخت دلیلی بر انتقاد نیست. شاید روزی تیمی خوب بازی کند اما
ببازد، و نقد یعنی بیان معایب در کنار اشاره به محاسن، وگرنه معنی تخریب
میدهد. تیم در نیمه اول خوب بازی کرد و چند موقعیت خوب گلزنی داشت اما نزد
ولی در نیمه دوم از نظر بدنی کم آورد و تیم حریف بهتر کار کرد و دو گل زد و
چند گل هم نزد! این یک واقعیت محض بود. نگذارید بگویند همه در ایران یا
دکترند یا مفسر فوتبال! ما میتوانیم یک معلم خوب باشیم. یک عضو هیأت
مدیره خوب یا یک مکانیک خوب. اظهار نظر تخصصی هم به حرفهمان برمیگردد
نه هر حرفهای که دوستش داریم و به آن ورود کردیم یا ورودمان دادند.
بگذریم. این هم از بد فوتبال است...