تنها در یک شغل، عمر شما سریعتر از یک سیاستمدار طی میشود و آن، مربیگری
فوتبال است. برای این مساله، دلیل خوبی هم داریم. در یک باشگاه، این مربی
است که نسبت به سایر اعضا عملکردش به طور مستقیم و پیوسته توسط رسانهها و
هواداران و گاهی اوقات حتی خود بازیکنان موشکافی میشود. بعضی از آنها
خوششانس هستند و با توجه به گذشتهای که دارند، میتوانند به خوبی از پس
انتقادات برآیند. اما نباید فراموش کنیم که آنها استثنا هستند و قوانین کلی
را دور میزنند.
به طور میانگین در هر فصل لیگ برتر، هشت مربی کار
خود را از دست میدهند. این آمار مربوط به یک دهه گذشته میشود، اما
مطالعات نشان میدهد طی سه فصل گذشته به تنهایی 32 مربی از تیمهای خود جدا
شدهاند و این آمار کمی تغییر کرده است. این در حالی است که انگلیس در
گردش مالی فوتبال اوضاع خوبی ندارد و از شرایط لوکس فوتبال دور است، اما
تیمی مانند رئال مادرید از آغاز قرن جدید میلادی و طی سالهای اخیر تاکنون
چند مربی مختلف به خود دیده است. اخراج بعضی مربیان را میتوان به خوبی
پذیرفت؛ مانند استیو کین، کارلوس کیروش، یان دووی و بهترین مربی لیگ برتر
جان کارور، اما اخراج برخی از آنها در ذهن سوال ایجاد میکند. در ادامه
دوران مربیگری مربیانی را مرور میکنیم که عمر این دوران برای آنها بسیار
کوتاهتر از حد تصور بود و اخراجشان براحتی قابل توضیح نیست.
اسون گوران اریکسون ـ منچسترسیتی 2008
یک
سال پس از ناکامی در هدایت تیم ملی انگلیس، وی سرمربیگری تیم منچسترسیتی
را پذیرفت. سیتی در آن مقطع بین تیمهای پایین جدول قرار داشت و به تازگی
مرد ثروتمندی به نام تاکسین شیناواترا را به عنوان مالک خود میدید. با
ورود اریکسون، در همان ماه اول وی به عنوان مربی ماه انتخاب شد و در آن ماه
پس از سه بازی، بدون دریافت گلی در جدول بالا آمد و در همان دوران توانست
رقیب قدیمی و همشهری خود که قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا را به دست آورده
بود، شکست دهد. در همان فصل سیتی موفق شد در دو بازی رفت و برگشت یونایتد
را شکست دهد؛ اتفاقی که برای اولین بار در 40 سال اخیر رخ میداد.
سیتی
اواخر سال 2007 را با جای گرفتن در میان شش تیم بالای جدول به پایان برد،
اما نتایج ضعیف در اوایل سال جدید، جایگاه این تیم را به رده هشتم رساند تا
جایی که مالک تایلندی باشگاه همکاریاش را با این مربی سوئدی به پایان
رساند؛ اتفاقی که اعتراض هواداران را به همراه داشت و برخی از آنها
بلیتهای فصل خود را لغو کردند، ضمن این که بعضی بازیکنان تهدید به اعتصاب
کردند. از سوی دیگر، اریکسون به بازیکنانش گفت آینده خود را با اعتصاب برای
این تصمیم خراب نکنند.
اریکسون فصل خود را با سیتی با شکست 8 ـ 1
مقابل میدلزبورو سقوط کرده، به پایان برد. شکستی که این تیم را به رده نهم
جدول رساند و هیچ رقابت اروپایی را برای سیتی به ارمغان نیاورد. اریکسون
موقعیت خود را از دست داد، اما پس از کنار گذاشتن وی 14 هزار هوادار طوماری
تهیه کردند تا او به باشگاه بازگردد. اگرچه این اتفاق هرگز رخ نداد.
مایکل لادروپ ـ سوانسی، 2014
زمانی
که بازیکن افسانهای فوتبال دانمارک در سال 2012 هدایت تیم سوانسی را به
عهده گرفت، این تیم با گروهی از بازیکنان جوان توانسته بود پس از 16 سال
بازی در دستههای پایینتر فوتبال انگلیس، باردیگر به لیگ برتر راه پیدا
کند و او به همین دلیل وظیفه دشواری به عهده داشت. لادروپ در تابستان با
قیمتهای مناسب خریدهای قدرتمندی داشت و بازیکنی چون میکو که تنها با دو
میلیون پوند به این تیم آمد، به بازیکن کلیدی لادروپ تبدیل شد و 18 گل در
لیگ به ثمر رساند.
لادروپ توانست تیم را تا رده نهم بالا بکشد، اما
موفق نشد سوانسی را بین هفت تیم اول جدول که میتوانند در رقابتهای مهم
اروپایی حضور یابند جای دهد؛ اگرچه همین نتیجه برای هواداران این تیم کمتر
از قهرمانی نبود. با این حال لادروپ موفق شد پس از شکست قهرمانی لیگ
قهرمانان یعنی چلسی در نیمه نهایی جام اتحادیه، این تیم را به نخستین فینال
مهم تاریخ خود برساند. سوانسی در دیدار فینال توانست با پیروزی 5 بر صفر
مقابل بردفورد که در مراحل قبل آرسنال و استون ویلا را شکست داده بود، به
نخستین قهرمانی خود دست پیدا کند.
تیم لادروپ در فصل آینده به دلیل
مصدومیتها و رفتن چند بازیکن اصلی تیم با مشکلات زیادی روبهرو و ترکیب
تیمش کوچکتر شد. ماه فوریه سوانسی به رده دوازدهم سقوط کرد و به دنبال کسب
این جایگاه، لادروپ از کار برکنار شد. سوانسی در شرایطی به رده دوازدهم
سقوط کرد که به طور متوالی بازیهای سختی با تیمهای منچستریونایتد، چلسی،
منچسترسیتی، اورتون و تاتنهام داشت. یک ماه پس از اخراج لادروپ سوانسی از
جام حذفی و لیگ اروپا کنار رفت. سوانسی فصل را در همین رده به پایان برد.
لادروپ پس از اخراج، تصمیم مسئولان سوانسی را احمقانه دانست.
رافائل بنیتز ـ لیورپول، 2010
بنیتز
در اولین فصل حضور خود در آنفیلد نتوانست در لیگ، بازیهای درخشانی ارائه
دهد. لیورپول در لیگ پنجم شد و در جام اتحادیه به مقام دوم رسید، اما یکی
از بزرگترین بازگشتهای تاریخ فوتبال را در لیگ قهرمانان رقم زد و به
قهرمانی رسید. این کار باعث شد او به دومین مربی تاریخ لیورپول بدل شود که
توانسته در اولین فصل حضورش چنین عنوانی را رقم بزند. او در فصل بعد تیمش
را با یک امتیاز اختلاف نسبت به تیم دوم، در رده سوم قرار داد و این بار یک
بازگشت دیگر را در فینال جام حذفی صورت داد تا قهرمانی این مسابقات را به
دست آورد.
با این قهرمانی او اولین مربی تاریخ باشگاه شد که توانسته
در دو فصل اول حضورش قهرمانیهای مهمی به دست آورد. فصل بعد اوضاع به همین
شکل برای بنیتز و تیمش دنبال نشد و آنها طی یک هفته فاجعه بار توسط آرسنال
از دو رقابت مهم حذف شدند. لیورپولیها اگرچه به فینال لیگ قهرمانان
باردیگر راه یافتند، اما این بار میلان توانست آنها را شکست دهد. تابستان
همان سال فرناندو تورس به آنفیلد آمد، اما این حضور با آمدن مالکان جدید،
جیلت و هیکس همراه بود و این گونه بنیتز به آخر کار خود نزدیک شد.
آنها
پست بنیتس را به یورگن کلینزمن پیشنهاد کردند، اما حضور لیورپول در مرحله
نیمه نهایی لیگ قهرمانان، فشار را از روی این مربی اسپانیایی برداشت. در
سال جدید لیورپول به صدر جدول لیگ برتر آمد و توانست نوار شکستناپذیری
چلسی را قطع کند. با این حال رفته رفته فشارها زیاد شد و پس از آن که با
فروش ژابی آلونسو بازیکنی جایگزین وی نشد، لیورپول در رده هفتم قرار گرفت و
به دنبال آن بنیتز اخراج شد.
کارلو آنچلوتی ـ رئال مادرید، 2015
اصلیترین
علت نوشتن این مطلب که اخیرا به جمع مربیان اخراجی اضافه شده است، کارلو
آنچلوتی سرمربی رئال مادرید است که شانس داشتن یک تابستان دلچسب را به
همراه کهکشانیها از دست داد. این مربی ایتالیایی، سکان هدایت رئال را از
خوزه مورینیو تحویل گرفت و فصل را بدون جام به اتمام رساند؛ فصلی که به قول
خودش بدترین فصل فوتبالی زندگیاش بود. آنچلوتی حکمرانیاش را در مادرید
با خرید گرت بیل و با قهرمانی در کوپا دل ری و لیگ قهرمانان اروپا به ترتیب
با برتری مقابل رقبایی چون بارسلونا و اتلتیکومادرید آغاز کرد.
این
اولین قهرمانی اروپایی رئال از سال 2002 بود. اگرچه این تیم لالیگا را با
رده سوم به پایان برد؛ جایگاهی که از سال 2004 هیچگاه در آن قرار نگرفته
بود. در فصل بعد رئال مادرید قهرمانی سوپرجام یوفا، جام باشگاههای جهان را
به دست آورد و در رده دوم لیگ قرار گرفت و به نیمه نهایی لیگ قهرمانان
اروپا رسید. در چهار ماه پایانی سال 2014 رئال در 22 بازی پیاپی در همه
رقابتها به پیروزی رسید و به دنبال آن کارلو آنچلوتی نامزد بهترین مربی
سال اروپا شد.
در این فصل رئال با وجود قرار گرفتن در رده دوم، آمار
خارقالعاده 79 درصد پیروزی، تفاضل گل مثبت 80 و اختلاف 2 امتیازی با
بارسلونای قهرمان را بر جا گذاشت. این تیم از فصل گذشته 5 امتیاز هم بیشتر
به دست آورد، اما نتوانست قهرمان شود.
هری ردنپ ـ تاتنهام، 2012
وقتی
هری ردنپ سال 2008 سکان هدایت تاتنهام را در دست گرفت، این تیم تنها با دو
امتیاز از 8 بازی ابتدایی فصل در انتهای جدول قرار گرفته بود. در عوض ردنپ
توانست در 4 بازی 3 پیروزی به دست بیاورد و زوج طلایی رابی کین و جرمین
دفو را برای تاتنهامیها شکل داد. آنها در آن فصل در رده هشتم قرار گرفتند،
اما توانستند به فینال جام اتحادیه راه پیدا کنند. او در اولین فصل حضور
کاملش در تاتنهام موفق شد این تیم را در رده چهارم قرار دهد؛ جایگاهی که
بهترین رتبه این تیم در تاریخ لیگ برتر بود.
این عملکرد باعث شد تا
او در پایان فصل، عنوان بهترین مربی سال را به دست آورد. این دومین بار بود
که یک مربی بدون کسب قهرمانی به این عنوان میرسید. در لیگ قهرمانان فصل
آینده تاتنهام شگفتی ساز رقابتها بود و با وجود حضور اینتر در صدر جدول
گروهش قرار گرفت. آنها در مرحله یک هشتم نهایی میلان را حذف کردند و در
مرحله بعد مغلوب رئال مادرید شدند. این موفقیت با ارزش بود و به آن جایگاه
چهارمی لیگ هم اضافه شد. البته در آن فصل همه چیز علیه ردنپ شد چراکه تیم
چهارم با توجه به قهرمانی چلسی در لیگ قهرمانان به سهمیه اروپا نرسید و این
گونه راه برای جدایی او از تاتنهام باز شد.
ماسیمیلیانو آلگری ـ میلان، 2015
او
در اولین فصل حضورش در میلان، قهرمانی سری آ را به دست آورد و موفق شد در
دلامادونینا، دو بار اینتر را شکست دهد. در فصل دوم میلان در رده دوم قرار
گرفت، اما در عوض موفق شد قهرمانی سوپرجام ایتالیا را با برتری مقابل اینتر
به دست آورد. فصل بعد فاجعه بار آغاز شد و میلان از 7 بازی تنها 8 امتیاز
به دست آورد. در این فصل، فروش ستارههایی چون زلاتان ابراهیموویچ و تیاگو
سیلوا به تیم ضربه زد، اگرچه آلگری با توجه به عملکردش به همراه مجموعهای
از بازیکنان جوان از جمله ماریو بالوتلی و متیو دی سیلیو در سمت خود باقی
ماند.
میلان بازگشت شوکهکنندهای داشت و فصل را با قرار گرفتن در
رده سوم پایان داد و سهمیه لیگ قهرمانان اروپا را بهدست آورد. با این حال
آلگری یک فصل کامل دیگر را در میلان تجربه نکرد و ماه ژانویه در حالی که
میلان در رده یازدهم قرار داشت، از کار اخراج شد. آنها خیلی زود از جام
حذفی و لیگ قهرمانان کنار رفتند و تنها جایگاه خود را با قرار گرفتن در رده
دهم لیگ بهبود بخشیدند. او پس از میلان به یوونتوس رفت و در اولین فصل
حضورش در هر سه جام به موفقیت رسید.
ویسنته دل بوسکه ـ رئال مادرید،2003
برای
این که چرا رئال مادرید تصمیم گرفت راهش را از ویسنته دل بوسکه جدا کند،
هیچ توضیحی وجود ندارد. در طول 4 سالی که وی هدایت رئال را به عهده داشت،
رئال به دو قهرمانی لالیگا، دو قهرمانی لیگ قهرمانان، یک قهرمانی سوپرجام
اسپانیا و یوفا و جام باشگاههای جهان دست یافت. با وجود این موفقیتها که
بهترین دوره رئال مادرید را در دوره مدرن باشگاه رقم زد، فلورنتینو پرز
تصمیم گرفت قرارداد دل بوسکه را تمدید نکند.
پس از این جدایی، رئال
تلاش کرد با آوردن نامهای بزرگ جای خالی مربی سابق خود را پر کند اما
نامها نتوانستند حتی به اندکی از موفقیتهای او نزدیک شوند. برای آوردن
این نامها هزینه زیادی تعلق گرفت، اما در مقابل دو قهرمانی دل بوسکه در 4
سال، رئال طی 12 سال تنها 3 بار توانست قهرمانی لالیگا را کسب کند. در همین
زمان بارسلونا موفق شد 4 قهرمانی لالیگا را به دست آورد. در حقیقت رئال طی
12 سال تنها یک جام بیشتر از جامهایی به دست آورد که با دل بوسکه کسب
کرده بود.
روبرتو دی متئو ـ چلسی، 2013
پس
از سالها موفقیت در لیگ برتر، خواسته رومن آبراموویچ دیگر کاملا مشخص بود
و او بیهیچ شرطی قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا را میخواست. نه خوزه
مورینیو و نه کارلو آنچلوتی نتوانستند این کار را انجام دهند و استخدام
آندره ویاش بواش پس از موفقیت وی در پورتو بیفایده بود و او خیلی زود بدون
این که اثرگذاری قابل توجهی در استمفوردبریج داشته باشد، از چلسی جدا شد
تا دستیار ایتالیاییاش و بازیکن سابق چلسی، روبرتو دی متئو برای مقطع
کوتاهی از فصل هدایت این تیم را به عهده بگیرد. او اگرچه نتوانست جایگاه
پنجمی این تیم را حفظ کند و تیم را در رده ششم قرار داد، اما کاری کرد که
هیچ یک از مربیان خلاقی که به چلسی آمده بودند، از انجام آن عاجز بودند. وی
نهتنها موفق شد قهرمانی جام حذفی را بهدست آورد بلکه کاری بزرگتر کرد و
اولین قهرمانی اروپا را برای آبیهای لندن بهدست آورد.
او و
بازیکنانش پس از پیروزی 3 ـ 1 مقابل ناپولی در مرحله یک چهارم نهایی، در
نیمه نهایی مقابل بارسلونا که برای قهرمانی محبوب ترین تیم بود، قرار
گرفتند و با از پیش برداشتن این تیم در فینال در آلیانز آرنا مونیخ به مصاف
بایرن مونیخ رفتند. دیداری که در آن دی متئو به طرز غیرقابل باوری چلسی را
به اولین قهرمانی اروپاییاش رساند.
به دنبال این قهرمانی
آبراموویچ قرارداد وی را رسمی کرد و او اگرچه فصل را قدرتمند آغاز کرد، اما
در ادامه ناکامی در مرحله گروهی لیگ قهرمانان اروپا و پس از آن 4 بازی
بدون برد در لیگ، زمینه اخراج وی را فراهم کرد. دی متئو جایش را با رافا
بنیتز عوض کرد، اما زمانی که وی چلسی را ترک کرد اختلاف یونایتد صدرنشین 4
امتیاز بود در حالی که در پایان فصل با عملکرد بنیتز این اختلاف به 16
امتیاز رسید.