کاپیتان اصطلاحی است در فوتبال، برای بازیکنی که رهبر تیم در بازی است.
معمولاً کاپیتان، بازیکنی است که از بقیه مسنتر و باتجربهتر است و یا
توانایی تأثیرگذاری بالایی در بازی دارد. کاپیتان برای شناختهشدن یک
بازوبند به بازوی خود میبندد.
این تعریف کاپیتان است اما آیا هر
کسی بازوبندی چند گرمی و رنگی بر بازو بست و باتجربهتر و مسنتر بود
میتواند بازیکن محبوب و مقبول هم باشد؟ به دست آوردن بازوبند کاپیتانی در
تیمهای بزرگ باشگاهی و تیمهای ملی آسان نیست اما لزوما هرکسی هم به
بازوبند کاپیتانی رسید هم محبوب و مقبول نمیشود و نمیتواند محبوبیتی
ماندگار و اسطورهای پیدا کند.
در تاریخ فوتبال جهان کاپیتانهایی
که فقط در دوران بازیشان ماندگار بودهاند و بعد از خداحافظی از دنیای
فوتبال دیگر کسی از آنها یاد نکرده کم نیستند حتی کاپیتانهایی بودهاند که
با وجود آنکه بازیکنان بزرگی بودهاند اما به دلیل بدرفتاری و گاهی اوقات
رفتاهای ضدورزشی بازوبند را از دست دادهاند.
جان تری کاپیتان تیم
ملی انگلیس یکی از شاخصترینهاست. رسوایی اخلاقی که او به بار آورد
جانتری را یکباره از عرش به فرش آورد و نزد افکار عمومی انگلیس این
بازیکن منفور شد و تا مدتها در ورزشگاه هو میشد اما کاپیتانهایی که
همیشه در قلب مردم فوتبالدوستان دنیا ماندهاند تعدادشان بسیار بسیار زیاد
است. بازیکنان بزرگی که هنوز هم مردم آنها را دوست دارند و خاطرات زیادی با
بردها و باختهایشان دارند.
رائول گونزالس کاپیتان سابق رئال
مادرید یکی از محبوبترین کاپیتانهای تاریخ است، بازیکنی که حتی با وجود
آنکه دیگر در باشگاه رئال حضور ندارد همچنان محبوب هواداران است.
کارلوس
پویول کاپیتان تیم بارسلونا هم یکی از محبوبترین کاپیتانهای جهان است.
بازیکنی که بعد خداحافظیاش از دنیای بازیگری همچنان محبوب است.
فرانچسکو توتی کایپتان باشگاه رم هم یکی از محبوبترین فوتبالیستهای ایتالیاست.
اینها
فقط مشتی از خروار کاپیتانهای محبوب هستند. در رده ملی هم کاپیتانهای
بزرگ و محبوب کم نبودهاند از دکتر سوکراتس برزیلی تا دیگو مارادونای
آرژانتینی و پائولومالدینی ایتالیایی، بکن باوئر آلمانی و... این نفرات که
سالهاست از دنیای بازیگری خداحافظی کردهاند اما در بین فوتبالدوستان جهان
جایگاهی ویژه دارند. حتی لوتار ماتئوس آلمانی و پائولو مالدینی ایتالیایی
وقتی به ایران میآید هوادارانش برای استقبال از آنها به فرودگاه رفتند.
در
فوتبال ایران هم کاپیتانهای بزرگ و محبوب باشگاهی کم نبودهاند. ناصر
حجازی و علی پروین شاید شاخصترین آنها باشند کاپیتانهایی که در استقلال و
پرسپولیس و تیم ملی خوش درخشیدند و محبوب و جاودانه و اسطورهای هم شدند و
حتی هواداران تیم رقیب نیز برای آنها احترام خاصی قائل بودند.
در
پرسپولیس کاپیتانهایی مثل محمد پنجعلی، فرشاد پیوس، مهدی مهدویکیا، علی
کریمی، احمدرضا عابدزاده، کریم باقری و... هنوز هم محبوبتر از برخی
ستارههای تازه به دوران رسیده امروزی در فوتبالمان هستند.
استقلال
هم کاپیتانهای محبوب و اسطورهای زیاد دارد؛ایرج داناییفر، شاهین بیانی،
علیرضا منصوریان، اصغر حاجیلو، جواد زرینچه، فرهاد مجیدی و... هم
کاپیتانهای آبی هستند که هنوز هم از خیلی بازیکنان امروزی محبوبتر هستند.
کاپیتانها
بازیکنان شاخصی هستند که اگر بتوانند در کردار و گفتار غیر فوتبالی خود هم
خیلی مسایل را رعایت کنند و به اصطلاح مردمدار و اجتماعی باشند یاد و
خاطرهشان سالهای سال در اذهان فوتبالدوستان باقی میماند برخی از
کاپیتانها آنقدر دوست داشتنی هستند که حتی اگر در مقطعی دچار افت فنی
شوند هواداران آنها را دوست دارند ایگر کاسیاس کاپیتان کنونی رئال مصداق
خوبی برای این گفته است.
کاپیتانی فقط یک بازوبند چند گرمی و رنگی
نیست بازیکنی در یاد فوتبالیها و فوتبالدوستان میماند که در عمل و نه در
شعار بازیکن بزرگی از نظر اخلاق و کردار اجتماعی باشد.
سیروس
قایقران و حمید علیدوستی نمونههای خوبی برای این مثال هستند مردانی محبوب
که هیچ وقت در استقلال و پرسپولیس هم حضور نداشتند نمونههای خوبی از
کاپیتانهای مردمی فوتبال ایران هستند.
اگر امروزه پس از گذشت 17سال
از درگذشت قایقران همچنان اهالی فوتبال خودشان را برای گرامیداشت یاد و
خاطره سیروس به یاد ماندنی به انزلی می رسانند و در کنار مردم این شهر یادش
را گرامی میدارند، به این دلیل است که قایقران با جان و دل برای تیمش
بازی کرد، این کاپیتان فقید در تیم ملی یک باند داشت، آن هم نامش ایران
بود. نامی که برای موفقیتش از هیچ کوششی دریغ نمی کرد. مرحوم قایقران یک
کاپیتان واقعی برای فوتبال ایران بود، صحبتهایش الگویی برای علاقمندان به
ورزش بود.
اگر امروزه همچنان از ناصر حجازی به نیکی یاد می کنند و
همچنان مردم دوستش دارند به این دلیل است که حجازی چیزی را برای خودش
نخواست و در یک بازی گروهی منافع تیمی را به هر چیز دیگری ترجیح داد.
علی پروین همچنان سلطان فوتبال ایرانی است، سلطانی که وقتی بازوبند را بازو می بست فارق از هر باند و جناحی می خواست تیمش پیروز شود.
پس
نباید فراموش کرد که این بازوبندهای چند گرمی نمی توانند عاملی برای
جاودانه شدن یک فرد در قلب میلیون ها هوادارا باشند. مردم خیلی خوب مسایل
را می بینند و به درستی هم می توانند بعدها قضاوت های اساسی در مورد
کاپیتان های تیمشان داشته باشند.
امید است فوتبال ایران همچون سال
های نه چندان دور بتواند کاپیتان هایی را پرورش دهد که الگوهای خوبی هم به
لحاظ ورزشی و هم به لحاظ اخلاقی برای جوانان این مرز و بوم باشد.