همکارانی داشتیم که با تیترهای حماسی سعی داشتند به دیگران بقبولانند که
آنها را باور کنند اما ما هیچ ادعایی نداریم. سند ما نوشتههایی است که چاپ
میشود. پس به همین اسناد مراجعه میکنیم؛ آنگاه که برای کارلوس کروش
نوشتیم برو آقای کروش، از ایران برو، جای تو اینجا نیست.
تبعات چاپ
این نوشته، اعتراض برخی از طرفداران بعضاً بیمنطق و احساساتی کروش بود.
آنها اعتراض میکردند و میگفتند ما چه کاره هستیم که میگوییم کروش برود و
ما در چه جایگاهی هستیم که مینویسیم جای او اینجا نیست.
احتمالاً
پس از چند هفته و گذر از حوادثی تلخ برای آقای کروش، آن دسته از آتشیها و
طرفداران چندمنظوره کروش به ما حق دادهاند. اصلاً لازم نیست که ما را باور
کنند. هیچ اصراری نیست اما اگر به آنچه قرار است در آینده در این فوتبال
رخ بدهد، دقت میکردیم و فارغ از احساسات، تصمیم میگرفتیم، قطعاً به این
نتیجه میرسیدیم که دیگر هیچ اتفاق نظری برای بقای کروش در فوتبال ما وجود
ندارد.
کروش وقتی سرمربی تیم ملی شد، حمایت فدراسیون فوتبال و
سازمان تربیت بدنی وقت را احساس میکرد اما کروش قرار نیست با مردم همکاری
کند. مافوق سرمربی تیم ملی، مسئولان فوتبال ایران هستند و در نتیجه این،
آنها هستند که تصمیم میگیرند کروش باشد یا نه.
آنها حتی اگر تا
فردا هم داد بزنند که ما کروش را میخواستیم و او با پای خودش از ایران
رفت، در باور ما نمیگنجد. کروش را نمیخواستند و او هم خواستار جدایی از
تیم ملی شد. بله موضوع به همین سادگی بود.
دیروز در راهروهای
فدراسیون فوتبال، کروش پس از جلسه با علی کفاشیان با چهرهای برافروخته
مشاهده شد. او حالت روحی مناسبی نداشت. خشمگین و عصبانی بود و به خیلیها
پرخاش میکرد.
اگر بخواهیم از اتفاقاتی که در فدراسیون فوتبال رخ
میدهد، میانگین بگیریم، توپ در زمین هر دو طرف میافتد. از یک سو فدراسیون
اگر میخواست، میتوانست با کروش بر سر ماندن در تیم ملی توافق کند و
کروش اگر کمی هوشیارتر و دوراندیشتر بود، از مدتها قبل باید این فدراسیون
را رها میکرد. همان روز که برایش نوشتیم جای تو اینجا نیست. همان روز که
در تحریریه خبرورزشی همین جمله را به او گفتیم.