این بازی موش و گربه را باید تمام کرد که عبید زاکانی هم تنش در گور میلرزد.
این
حکایت من بمیرم و تو بمیری فدراسیون فوتبال و کارلوس کروش را باید هر طور
شده تمام کرد. قضیه اصلاً پیچیده هم نیست که بگوییم در یک معادله چندمجهولی
گیر کردهایم و نیاز داریم روح اینشتین را برای حل مسئله احضار کنیم.
تغییر
ساده است؛ خیلی ساده... وزارت ورزش و جوانان با فدراسیون فوتبال- در واقع
با رئیس این فدراسیون- سر سازگاری ندارد و شیوههای مدیریتی آقای کفاشیان
را نمیپسندد. وزارت ورزش اگر با کفاشیان در یک راستا بود، حتماً در
جلسهای که سران فدراسیونهای مختلف را به ضیافت ویژهاش دعوت کرد، یک
کارت دعوت ناقابل هم برای کفاشیان فاکس میکرد.
کفاشیان علناً در
همه مصاحبههایش به زاویه وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال اشاره کرده و حتی
گفته امیدوار است در سال جدید با آقای وزیر ملاقات کند.
کفاشیان
میخواهد در فدراسیون فوتبال بماند. او با دولت قبلی هم مشابه همین چالشها
را داشت اما موفق به دور زدن نماینده دولت شد. کفاشیان دم از استعفا میزد
اما هرگز استعفا نداد. کفاشیان برای ماندن در فدراسیون و حتی حضور در
انتخابات آینده اصرار دارد. پس با دولت فعلی کنار نمیآید و وزارت ورزش هم
از این واقعیت مطلع است.
در اینجا دو راه بیشتر وجود ندارد؛ 1- یا کفاشیان از فدراسیون برود که بعید میدانیم این اتفاق رخ بدهد؛
2- یا وزارت ورزش با کفاشیان مصالحه کند که اگر قرار بود چنین شود تا به حال شده بود.
صلح اگر در این میان معنا نداشته باشد، جنگ به ضرر چه کسی است و کدام تیم متضرر خواهد شد؟ این تیمملی نیست که ضرر میکند؟
تیمملی
در آتش این جنگهای داخلی میسوزد. کفاشیان، وزارت ورزش یا هر نفر و ارگان
دیگری که پایش این وسط گیر است باید کلید ماجرا را پیدا کنند.
حتی
اگر کارلوس کروش برود و این اختلافات سر جای خودش باقی بماند باز هم این
فوتبال است که متضرر میشود. جامجهانی بعدی به طرفهالعینی از راه
میرسد. این تیم را باید آماده و مهیای چنین تورنمنتی کرد اما آیا در آتش
اختلافات میشود امیدی به صعود دوباره به جامجهانی داشت؟