مهم ترین اتفاق مسابقه اخراج زلاتان بود که مدل بازى این تیم را تحت تاثیر قرار داد .
شکست تاکتیکى : چلسى در هر دونیمه مسابقه از نظر تاکتیکى شکست خورد .
نحوه
شروع مسابقه توسط چلسى حاکى از تکیه بیش از اندازه این تیم به گل زده در
خانه حریف داشت و با انتخاب استراتژى همیشگى دفاع منطقى و استفاده از
انتقال و ضد حمله سعى در کنترل بازى و رسیدن به گل داشتند که براى رسیدن به
گل از کاستا بعنوان تله استفاده میکردند و این بازیکن با فرارهاى مورب به
کانالهاى ١و ٥ سعى در ایجاد شکاف بین مدافعین PSG را داشت تا در این لحظات
هازارت و اسکار با فرارهاى مورب به کانالهاى ٢و ٤ بتوانند از سرعت ویرانگر
و تکنیک بسیار خوبشان استفاده کنند که با بازى خوانى و استراتژى بسیار
خوب بلان با "بازى گرفتن از دو مدافع کنارى کمى جلوتر از دو مدافع میانى و
به سمت مرکز "چلسى قدرت واقعى خود را از دست داد .
در
نیمه دوم چلسى تغییر رویه داد و تلاش براى توسعه بازى مالکانه و استفاده
از عرض زمین این تیم راه به جایى نبرد چون با فلسفه کارى و مربیگرى مورینیو
متفاوت بود و بعد از سى دقیقه مجددا به روش اصلى خود تغییر موضع دادند و
دلیل این تغییر موضع بازیخوانى خوب بلان و آزاد گذاشتن عرض زمین و کنترل
منطقه D بود به دلیل اینکه با حضوردو مدافع سرزن در PSG چلسى توانایى رسیدن
به گل از روى ارسالها را نداشت و شاید به جرات بتوان گفت در این مسابقه
چلسى کمترین ارسال از جناحین را در لیگ قهرمانان داشت .
البته
ناگفته نماند که چند همکارى گروهى و خوب بین بازیکنان چلسى مى توانست چلسى
را در وضعیت بهترى قرار دهد همانگونه که موقعیت بسیار خوب تیم فرانسوى پس
از برخورد به تیر وارد دروازه نشد .
دو
گل چلسى ناشى از خستگى بازیکنان PSG به دلیل ده نفره بودن به دست آمد و
گل دوم PSG به دلیل تغییر رویه در نوع ارسالها بود که این ارسالها دروازه
بان فوق العاده چلسى را از بازى حذف مى کرد .
براى
بازى در چنین سطحى باید ایده هاى مختلف داشت و تنها به لطف ضد حمله نمى
توان موفق شد و مربیان کار بلدى مثل مورینیو قطعا به فکر ارائه جدیدى از
بازى انتقال و ضد حمله خواهند افتاد همانطور که بارسلونا با تیکى تاکاى
نوین وارد عصر جدیدى مى شود .