دو دلیل عمده بر این گمانهزنی وجود دارد یکی اینکه سایر خریدهای جدید استقلال به رغم تمامی احترام فراوانی که برایشان قایلم چیزی بسیار اضافی بر آنچه را که آنها در نیم فصل اول در اختیار داشتند، نصیبشان نمیکنند و درصد ترقی تیم بعد از جذب آنها به حد چشمگیری نمیرسد. دلیل دوم توانمندیهای ویژه خود عنایتی است. او هنوز و به رغم نزدیک شدن به مرز 40 سال (طبق هر روایتی!) یکی از بهترین «ضربه زنندگان آخر» در فوتبال ماست و موفقتر از هر فوروارد نوک سالهای اخیر و لااقل با استمراری بیشتر از تمامی آنها، آن ضربه نهایی مهم را فرشاد پیوسوار به توپ میزند. آن ضربه ظاهرا ساده اما دشوار که تمامی تلاشهای یک تیم را برای رساندن توپ به نزدیکی دروازه رقیب و طی کردن مسیری طولانی و عبور از موانع موجود به نتیجه نهایی میرساند و اگر ضربهزننده قادر و توانا و کارآمد باشد، تیمش در مسیر قهرمانی قرار میگیرد و اگر اینگونه نباشد، بلایایی بر سر تیمها میآید که سالها آمده و نمونههایش غیرقابل شمارش است.
آنها اصلا گلزن نمیخواستند!
شاید استدلال شود که استقلال با داشتن سجاد شهباززاده دومین گلزن برتر فصل، محمد قاضی که ضربات چپ غافلگیرکنندهاش یک نقطه قوت گاه به گاه برای تیم او است و حتی آرش برهانی به تنها چیزی که نیاز نداشت، یک گلزن اضافی بود و شاید گفته شود که مشکل استقلال اصلا مشکل گلزنی نبود و وجود شیارهای مخوف (!) در خط دفاعی و فقدان خلاقیت در خط میانی ایرادات اصلی تیم آبیپوش در این فصل بوده است و خیلیها میپرسند حالا هم که عنایتی آمده، چه کسی حضور دارد که او را تغذیه کند و فرصتهای گلی را بسازد که او استاد در نشاندن آنها درون دروازهها است و چه کسی میخواهد پاسهای «تودر»ی را بفرستد که عنایتی در گل کردن آن با آن پای چپ پردوام و ساقط نشدنیاش اشتهایی سیرنشدنی و ید طولایی دارد.
یک اقدام درست
با این حال باید اذعان و اصرار کرد که خرید عنایتی حتی در مرز پیری یک اقدام بایسته و به واقع یکی از معدود خریدهای توام با تعقل درست از سوی کادر فنی استقلال در این فصل بوده و هنوز در فوتبالمان کسی را نداریم که اینقدر پراستمرار در مقابل دروازه ضربات نهایی را با دقت زیاد و با کمترین اشتباهات بزند و اگر جز این بود، او طی 13 دوره قبلی لیگ برتر 3 بار آقای گل این مسابقات نمیشد و بالاتر از آرش برهانی و همه فورواردهای دیگر برترین گلزن تاریخ این لیگ شناخته نمیشد و حتی در فصلهایی که سایرین آقای گل میشدند او در نزدیکیهای صدر جدول گلزنان دیده نمیشد.
همانقدر که مهارت و آرامش و خونسردی عنایتی در زدن ضربات آخر ستودنی است، استمرار و طول مدت حضور او در بالاترین سطح فوتبال کشور اسباب حیرت میشود و در این ارتباط بد نیست یادآوری کنیم که او در اولین فصل برگزاری لیگ برتر هم که فصل 1381-1380 بود، آقای گل شد و آن هم نه با پیراهن تیمهای بزرگ و پرمهره بلکه با لباس ابومسلم خراسان که اصولا مدعی عنوان و مقامی نبود.
در فصل گذشته نیز فقط کریم انصاریفرد 15 سال جوانتر از عنایتی بود که توانست قدری بیشتر از او گل بزند و آقای گل شود و آقارضا را به رده دوم تنزل بدهد و یک فصل پیشتر نیز که جلال رافخایی از ملوان آقای گل شده بود، عنایتی را باز میشد در بالاهای جدول دید و این داستانی است که تمامی ندارد.
حضور ناتمام در «پدیده»
در دو فصلی که عنایتی با 20 و 21 گل زده برای استقلال آقای گل شد لیگ 34 هفتهای نبود و عمرش 30 هفتهای بود زمانی که او 17 بار در یک فصل برای ابومسلم گل زد، لیگ ما فقط 26 هفته عمر میکرد. گذار این مهاجم متولد شهر مشهد به تیمهای آدونیس مشهد، سپاهان اصفهان، صبای قم (دومرتبه) و مس کرمان هم افتاده و امسال هم که به تیم «پدیده» آمده بود تا حداقل یک فصل کامل برای پدیده جدید فوتبال خراسان گلزنی کند (ولی انتقال اخیرش به استقلال مانع از این امر شد) پنج گل برای این تیم زده بود که بیلان خیلی بدی نبود.
عنایتی که در پیشینهاش بازی در لیگ امارات (و عضویت در تیمهای الامارات و النصر این کشور) هم دیده میشود، یک پنالتیزن بالنسبه خوب هم هست و حتی در زدن ضربات آزاد هم بیاستعداد نیست و با اینکه کارنامه ملیاش به رغم داشتن چیزی حدود 40 بازی ملی به روشنی کارنامه باشگاهیاش نیست اما او را هم میتوان به نسل به بارنشستهای متعلق دانست که همگی به مدتی قریب به 15 سال پشت سر یک علی دایی همیشه فیکس در نوک حمله تیم ملی ماندند و هرگز به حق خود نرسیدند و حتی وحید هاشمیان نیز به همین نسل تعلق دارد ولی نمیتوان تمامی تقصیر این قضیه را متوجه دایی دانست و شاید عنایتی هم در این مورد خاص بیشتر از مناسباتی که تعیین میکرد چه کسی سانتر فوروارد تیم ملی باشد و چه کسی نباشد، ایراد و قصور داشت.
او پایان سریعی را متصور نیست
در شروع یک مقطع تازه از زندگی ورزشی عنایتی که مشخص است او مایل نیست پایان سریعی را بر آن متصور باشد و میگوید زمان خداحافظیاش با پیراهن استقلال قطعی نیست (ولی او آشکارا میخواهد فصل بعد هم در خدمت این تیم باشد) و پرسوجوها و اصرار دایمی پسران کوچکش را از دلایل اصلی بازگشت خود به جمع آبیها توصیف میکند، همگان منتظرند بیلان کار او را در مرتبه جدید آبی شدنش ببینند. چیزی که نه فقط آینده او را در استقلال بلکه سرنوشت این تیم و به ویژه سرمربی کمی تا قسمتی متزلزل شده آن را هم در پایان فصل تا حدودی قابل توجه ترسیم و تعیین میکند.