همزمان با اتمام مهلت نقل و انتقالهای نیمفصل، امیر قلعهنویی بر جدایی آندو تیموریان که چهارشنبه گذشته به طور قطعی از استقلال جدا شد، مهر تایید زده و رفتن هاشم بیکزاده را نیز بلامانع اعلام نموده و به امیرحسین صادقی هم توصیه کرده است فوتبال باشگاهیاش را در تیم دیگری تعقیب کند.
این در حالی است که آبیها در روندی نه چندان پربار در روزهای اخیر فقط سلیمان فلاح، میلاد نوری، وحید طالبلو و رضا عنایتی را برای نیمفصل دوم لیگ برتر فوتبال کشور صید کردهاند که البته طالبلو هنوز روی هوا و آبی شدنش در معرض تردید است و عنایتی هم تا این لحظه قراردادی رسمی و تازه با آبیها نبسته است، اگر از یاد نبرده باشیم پژمان نوری هم یک ماه پیش زودتر از بقیه از استقلال رفت و برای سومین بار در عمرش ملوانی شد. نیازی به بررسیهای ویژه و محرمانه و رویکرد به اطلاعات مافوق دقیق و مدرن نیست تا دریابیم «رفته»های استقلال و آنهایی که انتظارها را برآورده نکرده و رفتنشان بهتر از ماندن است، سنگینتر و بهتر از «آمده»های این تیم بودهاند و آبیها که به رغم داشتن تیمی پرمهره جذب 6 بازیکن تازه در نیم فصل را در دستور کار خود قرار داده بودند به دلایل مختلف که بیپولی عمدهترین آنها بود از این کار بازماندهاند و از 13 بهمن که زمان بازگشایی لیگ برتر است با تیمی به میدان میآیند که اگر ضعیفتر از ترکیب نیمفصل اولشان نباشد، قطعا قویتر هم نیست. بنابراین باید پرسید ژنرال دقیقا چه چیزی را تعقیب میکند و چرا خروجی اقدامات تیمش در بازار نقل و انتقالهای زمستانی، بیشتر منفی بوده است تا مثبت؟ قدر مسلم اینکه امیرخان از برخی نفرات تیمش در نیم فصل اول بسیار ناراضی بود. یکی نفراتی مثل فروزان، فخرالدینی، کریمیان و شاید هم مگویان و خرسندنیا که تابستان آمدند اما عملا هیچ مشکلی را حل نکردند و اغلب بر مشکلات تیم افزودند. دوم ملیپوشان که خود ژنرال هم معترف است به سبب فشار مضاعف و تلاش همزمان در دو تیم فقط جسمی نصف و نیمه و بیروح از آنها در دیدارهای باشگاهی یاور آبیها است.
انتقاد به جای تعریف
مشکل قلعهنویی زمانی بیشتر شد که به جای حفظ ظاهر و تعریف ولو صوری از شاگردانش شروع به انتقاد آشکار از تعدادی از آنها کرد. شاید هم او حق داشت زیرا میدید که برخی نفرات تیم نه حداکثر توانی را که در وجودشان هست ارائه میدهند و نه حاضرند مطالبات مالی خود از باشگاه را رسانهای نکنند. مشکل صادقی بیشتر از بقیه بود زیرا هم به لشکر کوچک شش، هفت نفره ملیپوشان همیشه خسته و کمرنگ شده تیم تعلق داشت و هم مصدومیت شدید ابتدای فصل خود را پنهان نگه داشت و استقلال به این سبب نتوانست یک مدافع وسط زبده تازه بخرد و در غیاب چنین بازیکنی نتایج بدی گرفت، هر چند نوار نتایج بد – کسب فقط 10 امتیاز در 10 دیدار آخر – درست در مقطعی به دست آمد که صادقی برگشته و مجددا مدافع ثابت آبیها شده بود!
در چنین شرایطی شنیدن این عبارت از زبان امیر قلعهنویی که «محسن مسلمان را به هر قیمتی حتی یک میلیارد تومان هم میخواهم زیرا مثل جوانیهای خودم بازی میکند» هم نشانگر عاصی شدن ژنرال از شرایط تیمش و جواب ندادن نفراتی است که هر یک نام و نشان و ادعایی دارند و هم امید بستن او به مواردی موهوم و ریسکی و غیرقابل اعتماد. در شرایطی که آندو و نوری تحقیقا رفتهاند و در نتیجه کلید و نوع بازی تیم در خط میانی یک بار دیگر عوض خواهد شد و فخرالدینی هم در این فصل به درد استقلال نخورده و حتی کار به تهدید باشگاه از سوی پیستون راست سابق تراکتورسازی و بر حذر کردن آبیها از خرید یک بازیکن تازه برای این پست کشیده شده، ژنرال کلید حل مشکلات تیمش را جذب بازیکنی (مسلمان) میداند که در عمرش حتی یک دقیقه هم برای آبیها به میدان نیامده و برای هماهنگ شدن با آنها شاید به یک نیم فصل کامل زمان نیاز داشته باشد.
مساله سیدمهدی رحمتی
تیم او حتی نمیتواند روی مهدی کریمیان دیگر صید ابتدای فصل از تراکتور هم حساب کند زیرا جزو حذف شدههای ماجرای کشدار معافیتهای جعلی است و البته قبل از بروز این مساله هم به لحاظ فنی برعکس جاسم کرار به درد آبیها نخورده بود.
محسن فروزان هم در حالی توسط ژنرال به لحاظ کلامی مورد حمایت کامل قرار گرفته که به طور همزمان وسایل جذب مجدد طالبلو به استقلال فراهم آمده و به نظر میرسد تایید فروزان فقط نوعی جوابگویی از سوی قلعهنویی به کسانی است که با تاکید بر ضررهای فراوان ناشی از جدایی سیدمهدی رحمتی و ابتدای فصل فقدان این سنگربان کارکشته را دلیل اصلی سقوط آبیها میدانند و قلعهنویی که بعد از رفتن رحمتی با او جملاتی نه چندان محبتآمیز را در رسانهها رد و بدل کرد، طبعا خوشش نمیآید که به این قضیه و خسرانهای برخاسته از آن اعتراف کند یا یکی از سران استقلال به وضوح به این مساله اشاره نماید (نمونه: پورحیدری).
آنچه خواندید ترسیم فضای استقلال بعد از گذشت قسمت اعظم زمان نقل و انتقالها و در شرایطی است که این تیم برای کسب نتایجی بهتر در 13 هفته باقیمانده لیگ هم دو سه مهره برجسته تازه برای جایگزینی آندو و نوری میخواست و هنوز هم میخواهد و هم باید وحدت عمل و دوستی را به جمع متفرق شده خود برگرداند.
قلعهنویی در دوران اوجش هم اقتداری توام با ترسآفرینی در بین شاگردانش داشت و هم با روحیات تهاجمی و شجاعانه از تیمش بازیهایی خوب و مثبت و پر گل میگرفت و حالا هیچ یکی از این دو فاکتور را ندارد.
او هنوز کم و بیش مقتدر است اما شاگردانش شهامت بیشتری برای بیان مسائلی پیدا کردهاند که پیشتر آن را در دل خود انباشت میکردند و به لحاظ فنی نیز چنان بال و پرهای تهاجمی تیمش ریخته است که اگر برخی سانترهای کلیشهای شده حیدری یا گلزنی روی سانترهای بلند و ضربات کاشته و توپهای ریباند شده نباشد، به لحاظ فنی هم چیز رسا و تازهای برای گفتن ندارد و اگر عنایتی را به رغم پیر بودن بهترین خرید جدید استقلال بدانیم، معلوم نیست چه کسانی و با کدام تاکتیکهایی قصد تغذیه او را دارند.
مساله لیدرها
انتقاد آشکار لیدرهای استقلال از ملیپوشان متهم به کم کاری که به نظر میرسید حرف دلخواه ژنرال از زبان «دیگران» باشد، کلیدیترین واقعه امسال آبیها، یک نقطه عطف تلخ و شاید عامل خراب شدن تعدادی دیگر از پلهای پشتسر ژنرال در یک فصل فاقد هماهنگی و یکدلی بوده باشد. او حالا تیمی در اختیار دارد که چند پاره شده و دستور عمل واحدی ندارد و حتی نیمی از کاراییاش را رو نمیکند زیرا ذهن و روح آزادی را برای عرضه آن ندارد. استقلال از این منظر بعد از یک دوره کوتاه بار دیگر در بازار نقل و انتقالها نیم فصل دوم را در شرایطی شروع خواهد کرد که خود ژنرال بهتر از هر کسی میداند تیمش آن استقلال جوشان چهار، پنج سال پیش یا استقلال فصل 1383 که ژنرال این همه از آن دم زده بود، نیست و حتی از فصل پیش هم که فقط حائز رتبه پنجم شد، ضعیفتر و غیرقابل اطمینانتر نشان میدهد.
خودزنی استقلال زمانی کامل شد که ژنرال همان وقت ناکامی هدایت فنی تیمش را صرف چالش با برخی نفرات خودی و خیل آبیهایی در بیرون از باشگاه کرد که سالها در انتظار سقوط فنی ژنرال نشسته بودند و حالا که سرانجام نشانههای آن را میبینند، به هیچ وجه حاضر نیستند فرصت را برای «زدن» مردی از دست بدهند که سالها نماد مسلم و بزرگ موفقیت در جمع آبیها بوده است. همه اینها این سوال اساسی را پیش میآورد که اگر شرایط امسال آبیها چیزی شبیه به یک جنگ داخلی نیمهپنهان بین جناحهای متعدد حاضر در «تیم» و «باشگاه» و اطراف آن نیست، آن را به چه چیز دیگری میتوان تعبیر و تفسیر کرد؟