هنوز ماجرای فرود هواپیمای استقلال سوژه است.
وای چه شب بدی بود. شبی ترسناک و کابوسوار. اگر بخواهم برایتان تعریف کنم، باید از ترس و دلهره همه مسافران هواپیمای فوکر 100 بگویم.
خب بگو...
وقتی هواپیما برای نشستن ارتفاعش را کم کرد، من کنار پنجره نشسته بودم و باند را دیدم. یک دفعه هواپیما بلند شد. دوباره دقایقی بعد آماده نشستن شد اما نتوانست و اینجا بود که همه مسافران ترسیدند. بار سوم تا 40 متری زمین نزدیک شدیم و دوباره ماجرا تکرار شد. دیگر لحظات سختی بود که امیدوارم برای کسی تکرار نشود. برای بار چهارم خلبان اعلام کرد مشکل جزئی پیش آمده است که برطرف میشود. مانور انجام میدهیم و بعد در فرودگاه مهرآباد خواهیم نشست. خدا را صدهزار مرتبه شکر این اتفاق خوشایند رخ داد و هواپیما سالم فرود آمد. باور کنید داشتم میرفتم آن دنیا!
گفته بودی تا حالا این ترس را تجربه نکرده بودم.
واقعاً اولین بار بود که این همه وحشت کردم. فکر کنید 50 دقیقه روی هوا میچرخیدیم و دنیایی استرس داشتیم. وقتی آمبولانس و ماشینهای آتشنشانی را در کنار باند دیدیم، این ترس بیشتر هم شد.
در آن لحظات پراسترس به چی فکر میکردی؟
به خانوادهام، دوستانم و استقلالیها فکر میکردم. با خودم میگفتم اگر خدای ناکرده هواپیما سقوط کند و اتفاقی بیفتد، چه فاجعه بزرگی شکل میگیرد، هواداران استقلال چه میکنند و...
همه میگویند بیشتر از همه حنیف عمرانزاده ترسیده بود.
حنیف همینجوری از هواپیما میترسد، این اتفاق را به ترس او اضافه کنید، چه شود. من نزدیک عمرانزاده نبودم اما آره، او خیلی ترسیده بود. چند مسافر عادی هم بودند که گریه و زاری میکردند.
کرار گفت من اشهدم را خواندم.
من از همه حلالیت طلبیدم، البته به شوخی و خنده. گفتم هرکسی از من بدی یا خوبی دیده، حلالم کند.
فیلمی از بازیکنان استقلال پس از فرود هواپیما در صفحات مجازی منتشر شد.
وقتی هواپیما نشست، همه خوشحال بودند. انگار عمر دوباره گرفتیم. این خوشحالی به حدی بود که تمام ناراحتی و اعصاب خرد همه بازیکنان به واسطه بازی فراموش شد. من نمیدانستم فیلم میگیرند. به شوخی به حنیف گفتم اگر سقوط میکردیم، برایمان یادواره و تورنمنت میگذاشتند و در شهرت جایی را به اسمت میزدند.
اولین تماس را با کی گرفتی؟
با پدرم، قبل از پرواز با او صحبت کرده بودم و قرار شد پس از رسیدن دوباره تماس بگیرم. یک ساعت بیشتر موبایلم خاموش بود و برای همین زنگ زدم تا از نگرانی خارج شوند.
سر خاک ناصر حجازی رفته بودی؟
من هر وقت به بهشت زهرا (س) میروم، سر خاک اسطورههای استقلال و بزرگان فوتبال میروم. تولد ناصرخان عزیز بود و رفتم تا برای این اسطوره فاتحهای بخوانم. غلامحسین مظلومی و ناصرخان برای همیشه در قلبهایمان هستند.