سرانجام دربی 6 امتیازی شد. امتیازی که شاید به نفع سرخ ها بود اما فوتبال را از رکود خارج کرد.
خیلی ها و خیلی ها هستند که می خواهند سر به این فوتبال نباشد و هر بردی که در دربی بزرگ پایتخت به دست می آید می تواند پتکی بر همه افکار پوسیده و متعصبانه آنهایی باشد که دنبال زمین زدن این فوتبال هستند.
کاش آنهایی که به هر طریقی می خواهند این فوتبال نباشد و نابود شود دیروز و دیشب گوش هایشان را تیز می کردند تا صدای نشاط را از خیابان ها بشنوند. درست است که نیمی از علاقه مندان به فوتبال شب گذشته خوشحال و نیمی دیگر ناراحت بودند اما صدای بوق خوشحالی هواداران پرسپولیس هم که جمعیت کمی نیست می تواند پیغام های زیادی داشته باشد. بله این داستان فوتبال ماست چه بسا که اگر دیشب استقلال هم برنده این بازی بود همین صدای نشاط در خیابان ها شنیده می شد.
برد پرسپولیس چسبید نه به خاطر هواداری از این تیم که اگر استقلال هم می برد همین جمله را تاکید داشتیم. چون فوتبال زنده شد. اگر دربی 79 هم به آن دسته از دربی هایی که با یک صفر - صفر بی خاصیت تمام می شد دیگر رقمی برجان این فوتبال نمی ماند. حداقل دربی 79 برنده شد و پرچم فوتبال را تا مدت ها بالا نگه داشت.
و اما مطلب دوم ، درست است که دربی 79 برنده داشت و طلسم لعنتی بابت مساوی های کذایی و به درد نخور و بی هیجان شکسته شد اما باز هم این دربی از نظر فنی نمی تواند نظر کارشناسان را تا حد قابل قبولی تامین کند. البته که باید بابت پویایی که دو تیم در بعضی دقایق بازی از خود نشان دادند خوشحال باشیم و بار دیگر این مسئله ثابت شد که هر گاه تیمی نترس بازی کرد موفق تر عمل کرد. دربی 79 شاید رفوزه نباشد از نظر فنی هم نمره قبولی با سطح عالی هم نمی گیرد.
**********
مسئله سوم، تعداد 65 هزار تماشاگران در دربی می تواند یک زنگ خطری برای فوتبال ایران باشد. هر چند عده ای به واقع سعی کردند فوتبال از دل و خانه های مردم دور شود و تا حدودی هم موفق شدند اما باید قبول کرد که در نگاه منطقی مردم دچار فوتبالزدگی شده اند. هر چند دربی روز گذشته می تواند در زمره مسابقاتی قرار گیرد که حسرت را برای آنهایی که دیدن بازی در خانه و پای تلویزیون را ترجیح دادند در پی داشته باشد اما تجربه دربی هایی که بیشتر برای حفظ رکورد و نباختن بوده باعث شد تا در حساسترین بازی سال کم استقبال ترین دربی را شاهد باشیم. شاید برد پرسپولیس در دربی هواداران این تیم را با فوتبال و تیمشان آشتی دهد اما بر سر هواداران استقلال چه می آید؟ آیا آنها می خواهند همچنان تیم خود را تنها بگذارند و با حضوری نهایت دو هزار نفری ارادت خود را به تیمشان نشان دهند؟ فوتبال ایران همیشه به هوادارانش در دربی می نازیده و اکنون دیگر باید به چه بنازد؟ آیا دوری مردم از فوتبال برای تیم ملی هم نمی تواند زنگ خطری باشد؟
***********
نکته چهارم، به نظر شما حمید درخشان دیشب را چطور گذراند؟ او خوشحال بوده یا در خلوت خود بیش از هر کس دیگری به تیم ضعیف و نامطمئنش فکر می کرده است؟ البته باید منصف بود. تیمی که دربی را برده است می تواند تا مدت ها خوشحال باشد اما دلیل بر این نیست که منطق را فراموش کنیم. احساسی بودن و خوب دیدن همیشگی مختص هواداران دو آتشه است. ما اهل دوستی خاله خرسه نیستیم. این پرسپولیس خوب بدن هوادارانش را می لرزاند. بعید است که درخشان از این بازی شاگردانش برای لیگ قهرمانان آسیا نترسیده باشد. براستی دیروز پرسپولیس از نظر فنی حرف زیادی برای گفتن نداشت و این تعویض ها و خوش فکری حمید درخشان بود که به داد سرخ ها رسید. راستی در پرسپولیس که روانشناس در اردوی شب گذشته دربی داشته است به بازیکنی مثل عالیشاه یاد نداده بودند که باید هیجانات خود را کنترل کند؟ آیا کسی به این فکر کرده اگر استقلال به جای ترس در دلش به حمله رو می آورد چه بر سر پرسپولیس 10 نفره می آمد؟ عالیشاه قرار بود چطور جواب علاقه مندان تیمش را بدهد؟ سوال دیگر شاید چندان مربوط به درخشان که تیمی زخمی را تحویل گرفته بود نشود اما واقعا مسئولان پرسپولیس در زمان نقل و انتقالات به دروی چه چیزی رفته بودند؟ چه چیز این تیم روی حساب و کتاب بوده است. شاید بهتر است بیش از این نگوییم و حمید درخشان و مسئولان تیمش را به حال خود رها کنیم تا آنها پاسخ گوی این شرایط نافرم پرسپولیس باشند.
************
و حرف پایانی، 8 بازی 6 امتیاز. آقای قلعه نویی که خودت هم معتقدی این فاجعه است، آیا در سابقه مربیگری خودت و نه فقط استقلال کسب چنین نتیجه ای سابقه داشته است؟ بزرگواری که معتقدی داور در روند نتیجه دربی تاثیر داشته تا به کی قرار است همه چیز در شکست ها و ناکامی های استقلال دخیل باشند جز دانش و تفکرات فنی شما؟
آیا بهتر نیست نگاهی به دور و اطراف خود داشته باشی؟ اگر حرف دیگران مغرضانه برداشت شود حتما آنالیزورهای شما در جلسات خواهند گفت که استقلال در دربی به تعویض های شما باخت. آقای قلعه نویی قبول کن که عوض شده ای. تو اگر همان قلعه نویی گذشته بودی وقتی تیمت عقب افتاد به این راحتی حاضر به تسلیم شدن نبودی. آقای قلعه نویی دیدی باختن در دربی غول نیست و چه بسا می توانستی با نترس بودن برندهتر از هر زمان دیگری باشی.
آقای قلعه نویی آیا به غیر از این است که نزدیک به یک ماه و نیم تمرینات تیمت را بستی تا حاشیه ای به تیمت وارد نشود تا کار را در دربی درآوری اما دیدی که بسته بودن همیشه هم خوب نیست. اصلا اساسا دیوار چیدن دور خود نه در فوتبال در هیچ چیزی خوب نیست. درد استقلال این چیزها نیست.
شاید باید مسئله را در خیلی چیزهای غیر فوتبالی جست و جو کرد. قرار نیست همیشه در روی یک پاشنه بچرخد. باختن از این پرسپولیس که بار فنی نداشت و نفری نداشت که کار به روی او بچرخد هنر می خواست که استقلال این هنر را به خوبی نمایش داد.
صحبت های امیر قلعه نویی بعد از شکست واقعا جای تامل دارد. اینکه سرمربی آبی ها همه ناراحتی و گیرش به این بوده که تیم داوری تحت تاثیر نامه باشگاه پرسپولیس بوده فقط یک توجیه دم دستی است و لاغیر. مگر نه اینکه خود باشگاه استقلال بابت انتخاب نشدن علیرضا فغانی به همین کمیته داورانی که امیر قلعه نویی روز گذشته به آن نقد وارد کرد نامه زد. اینکه مربی به تیمش بابت مشکلات داوری فشار وارد کند و بخواهد چاله چوله های تیمش را به داوری ربط ندهد برای مربی مثل قلعه نویی نمی تواند حرفه ای باشد.
و البته اساسا در باشگاه استقلال چه خبر است؟ افشارزاده از نارضایتی سخن می گوید و اینکه چرا پلن B در نیمه دوم اجرا نشد؟ مدیرعامل باشگاه استقلال که استخوان کرده ورزش است آیا باید این قدر تحت تاثیر یک شکست قرار بگیرد که آدمی می ماند تعریف و تمجیدهای قبل از دربی او را از سرمربی تیمش باور کند یا تذکر دادنش به قلعه نویی را. شاید بهتر است اگر اختلاف سلیقه و نظری هم هست همیشه باشد نه بعد از باخت.این طور انتقاد کمی توی ذوق می زند و باور آن را سخت می کند چون از آن روزی می ترسیم که بعد از این صحبت های آتشین به یکباره در جلسه ای دو نفره همه چیز رنگ دیگری گیرد و صحبت ها ناگهانی به گونه دیگری شود.
آیا دوره نوع مربیگری قلعه نویی در استقلال به پایان رسیده است؟ فقط خود امیر قلعه نویی است که می تواند با عملکرد خودش این سوال را محو کند و کاری کند که کسی دیگر چنین سوالی به ذهنش خطور نکند. البته اگر امیر قلعه نویی و اطرافیانش نخواهند هر چیز و هر مطلب و هر انتقادی را مغرضانه بدانند و دنبال درست کردن دشمن فرضی باشند. شاید گاهی نقدها تلخ باشد اما دلیل بر واقعیت نداشتن نیست. آقای قلعه نویی باخت در دربی جرم نیست اما همه را بد دانستن بدتر ار مجرم بودن است. کاش چشمهایت جور دیگری ببیند.