مهدی هاشمینسب یکی از ویژهترین شخصیتهای تاریخ دربی تهران است. او با چهار گلی که وارد دروازه استقلال کرد، محبوبیت فوقالعاده نزد هواداران پرسپولیس پیدا کرد ولی در عین ناباوری از این تیم جدا شد و پیراهن استقلال را بر تن کرد.
هاشمینسب با پیراهن آبی هم توانست به احمدرضا عابدزاده گل بزند تا نشان دهد که همیشه یک چهره ماندگار در بین فوتبالدوستان ایرانی خواهد بود. در آستانه دربی تهران، حرف زدن با هاشمینسب درمورد گذشته همیشه میتواند جذابیتهای خاص خودش را داشته باشد. او به سؤالات خبرنگار تسنیم پاسخ داد که مشروح آن در زیر میآید:
* علی پروین روز چهارشنبه در مصاحبهای از تو تعریف کرد و از این خوشحال بود که هیچ وقت پشت سر او و پرسپولیس صحبت نکردهای.
علی آقا خودش میداند که من بعد از رفتن از پرسپولیس هیچ وقت درمورد ایشان حرفی نزدم. اصلاً اجازه نداشتم این کار را انجام دهم، چون او مربی بزرگی بود. وقتی که رفتم دیگر دلیلی نداشت حرفی بزنم. البته درمورد باشگاه پرسپولیس و برخی از هواداران به صورت سربسته حرفهایی را زدم ولی علی آقا بعضی از مواقع که مرا میدید به من میگفت که تو مشتی هستی و هیچ وقت علیه من حرف نزدی.
* قبل از اینکه پرسپولیس را ترک کنی، آخرین مبلغ پیشنهادی این باشگاه به تو چقدر بود؟
من برای سه سال مبلغ 50 میلیون از پرسپولیس میخواستم. البته دلایل جداییام مربوط به مسائل مالی نبود و مسائل مهمتری وجود داشت.
* چه مسائلی؟
یادم میآید با فولاد خوزستان بازی داشتیم که البته تشریفاتی بود، چون قهرمانی پرسپولیس قطعی شده بود. 80 هزار نفر به ورزشگاه آمده بودند و ما قرار بود با گل و شیرینی جشن قهرمانی بگیریم. بازیکنان پرسپولیس دستههای گل را به سمت تماشاگران دوآتشه این تیم پرتاب کردند. در گوشهای از استادیوم که سمت جایگاه استقلالیها بود، چند نفر نشسته بودند و قبل از اینکه بازی شروع شود به سمت آنها رفتم و چند گل به طرفشان پرتاب کردم. به یکباره دیدم که تمام استادیوم به من فحش میدهند.
* خب، کار عجیبی کردی! چرا به سمت تماشاگران استقلال گل پرتاب کردی؟
من نیازی نداشتم به سمت تماشاگران دوآتشه پرسپولیس گل پرتاب کنم تا آنها مرا تشویق کنند. اصلاً نمیدانستم آن تعداد تماشاگری که در جایگاه استقلال نشسته بودند واقعاً استقلالی بودند یا خیر. اصلاً شاید پرسپولیسی بودند. من واقعاً از این موضوع خبر نداشتم. به یکباره تمام ورزشگاه به من لقب بیغیرت دادند و جالب اینجاست که وقتی بازی شروع شد، سر من بر اثر برخورد با بازیکن فولاد شکست. من به بیرون رفتم و سرم را با باند مخصوص بستم. به یکباره تماشاگران مثل اهالی کوفه به من گفتند مهدی باغیرت! نمیدانم چگونه جو به یکباره عوض شد. خودم دلیل آن برخوردها را نفهمیدم.
* تو آن زمان با استقلال مذاکره نکرده بودی؟
خیر، اصلاً بحث مذاکره با استقلال مطرح نبود. در همان بازی با فولاد و در بین دو نیمه پروین به من گفت که آقای هاشمینسب خوش آمدی، دیگر پرسپولیس جای تو نیست. من نمیدانم چه برداشتی از حرکت من صورت گرفت ولی هنوز هم نمیدانم چرا علیه من فحاشی کردند. به خودم میگفتم همین چهار ماه پیش گل چهارمم را به استقلال زدم اما حالا چنین برخوردی با من صورت گرفت. وقتی 80 هزار نفر به من فحش دادند، به خودم گفتم که دیگر پرسپولیس جای من نیست. من واقعاً تحت فشار قرار داشتم.
* درمورد رفتن به استقلال صحبت کن.
آنها برای سه سال پیشنهاد صد میلیونی به من دادند ولی من به مسئولان پرسپولیس گفتم که حاضرم پنجاه میلیون بگیرم و قرارداد سه ساله امضا کنم. متأسفانه با خواسته من موافقت نشد و در نهایت به استقلال رفتم. بعد از اینکه به استقلال رفتم خانوادهام خیلی تحت فشار قرار گرفتند، خودم خیلی چیزها شنیدم و حتی برادرم را زدند. با این حال یک دربی وجود داشت و یک روزی که 9 دی بود تا انتقام بگیریم.
* درمورد آن گل به یاد ماندنی و خوشحالیات صحبت کن. آیا واقعا بعد از گلی که به عابدزاده زدی، غش کردی؟
یادم میآید از دقیقه 30 تمامی عضلاتم گرفت، چون فشار زیادی روی من وجود داشت. حتی منصور پورحیدری به من گفت که اگر در خط حمله راحت نیستم، مرا به خط دفاعی ببرد ولی خودم خواستم که در خط حمله بازی کنم. به هر حال خواست خدا این بود که در دقیقه 85 گل بزنم و انتقامم را از آنهایی که به من فحاشی کردند، بگیرم. درمورد خوشحالی هم باید بگویم که غش نکردم. یادم میآید در یک صحنه علی سامره و فرزاد مجیدی روی گردنم افتادند و کم مانده بود نفسم بگیرد.
* اگر بپرسیم طرفدار پرسپولیس هستی یا استقلال جوابت چیست؟
من با هر دو تیم خاطرات خوبی داشتم و نمیخواهم بگویم طرفدار چه تیمی هستم. هواداران هر دو تیم البته منظورم آنهایی است که از تلویزیون بازی را میبینند برایم قابل احترام هستند، چون آنها هواداران واقعی این دو تیم هستند. من هم دربی را میبینم و منتظرم تا تیم محبوبم برنده دربی شود!
* چه تیمی؟
نمیگویم.
* بعد از گلی که به عابدزاده زدی، اولین بار که او را دیدی چه چیزی به تو گفت؟
اولاً باید بگویم که من و عابدزاده آبادانی هستیم و رفت و آمد خانوادگی داریم. یادم میآید فردای آن روز اردوی تیم ملی بود و عابدزاده هم که البته آن زمان در تیم ملی نبود، به اردو آمده بود. به هر حال حرفهایی زدیم که بهتر است رسانهای نشود.